سالها پیش، وقتی از خانه بیرون میآمدیم و در کوچه قدم میزدیم، صدای پرندهها از میان شاخهها شنیده میشد و بوی برگ درختان در هوا جاری بود. خانهها اغلب ویلایی بودند، یا حداقل درخت یا گل و گیاه داشتند، با حیاطهایی که درختان در آنها قد کشیده بودند و سایهشان تا کوچه میرسید. کوچه روشن بود، اما دلگیر نبود؛ جایی برای زندگی بود، برای تنفس.
یادم هست در تراس خانهام همیشه قمریها جمع میشدند و در جالامپی تراس، که لامپش سوخته بود، خانه میکردند. صدایشان حس زندگی و آرامش داشت.
امروز اما، در همان کوچه و همان خانه، و در شماری دیگر از کوچههای رشت چیزی از هویت پیشین باقی نمانده است. جای خانههای ویلایی را ساختمانهای بلند و فشرده با نماهایی زننده گرفتهاند؛ با اسامی که هرکدام به سلیقهی خود در قسمتی از نمای ساختمان قرار دادهاند. ساختمانها هیچ تناسبی با هم ندارند، هرکدام به رنگی و به طرحی. این بیتناسبی نه تنها رنگآمیزی و هارمونی ندارد، بلکه آشفتگی بصری ایجاد کرده است. درختان جای خود را به سیمان، آسفالت و سنگ دادهاند. صدای پرندهها خاموش شده و جای آن را صدای خشدار کولرها گرفته است. دیگر نه از نسیم خبری هست، نه از سایهای که بتوان زیر آن ایستاد. دیگر خبری از صدای پرندهها نیست، انگار مردم این شهر نیز از صدای پرندهها و رقصیدن برگ درختان خسته شدهاند.
این مسئله فقط در مورد کوچهها نیست، در تمام شهر درختان کم شدهاند. درختان حاشیه خیابانها یکییکی به دستور شهردار قطع شدهاند تا فضا برای پلسازی، تعریض معابر یا طرحهای عمرانی دیگر باز شود. آنچه در این میان فراموش شده، نقش حیاتی فضای سبز در حفظ تعادل زیستی و روانی شهر است. در شهر رشت، که روزگاری به هوای پاک و طبیعت سرسبزش شهرت داشت، امروز یافتن حتی یک سایه برای گریز از آفتاب طاقتفرسا دشوار شده است.
د رکنار اینها تالابها و رودخانههای حاشیه شهرها، که زمانی بخشی جدانشدنی از چشمانداز طبیعی گیلان بودند، در مسیر خشکی قرار گرفتهاند یا در سکوت رو به نابودیاند. این در حالیست که استان گیلان، که زمانی مأمن طبیعت و مقصد گردشگرانی برای تنفس در هوایی سالم بود، امروز نهتنها با گرما و بیبرقی دستوپنجه نرم میکند، بلکه با پدیدهای نگرانکننده چون ریزگرد نیز مواجه شده است.
میدانیم که بخشی از گرمای طاقتفرسای این روزها نتیجهی مستقیم کاهش فضای سبز و خشک شدن تالابها و رودخانههاست. فضای سبز طبیعی در کنار رودخانهها، نقشی کلیدی در تعدیل دمای محیط ایفا میکند. وجود درختان، پوشش گیاهی و جریان آب بهطور همزمان، باعث کاهش محسوس دمای هوا در اطراف میشود. این ترکیب، یک میکرو اقلیم خنک و مرطوب ایجاد میکند که نهتنها تعادل دمایی را در محدودهی خود حفظ میکند، بلکه اثر آن به بافت شهری اطراف نیز سرایت میکند. این مناطق بهطور طبیعی موجب کاهش گرمای تابستان، افزایش رطوبت هوا، و کاهش نیاز به مصرف انرژی برای خنکسازی میشوند. نابودی یا بیتوجهی به این فضاهای حیاتی، به معنی از دست رفتن یکی از مؤثرترین مکانیسمهای طبیعی کنترل گرما در شهرهاست.
درختان و گیاهانِ کنارهی رودخانهها، علاوهبر تولید اکسیژن و جذب دیاکسید کربن، با ایجاد سایهی گسترده و تبخیر سطحی آب، از افزایش دمای خاک و هوا جلوگیری میکنند. این فضاها به طور معمول زیستگاه گونههای متعدد گیاهی و جانوری نیز هستند و بهعنوان کریدورهای تنفسی و حرارتی در دل شهرها عمل میکنند. حذف این بسترها نهتنها تعادل گرمایی را بههم زده، بلکه اکوسیستمهای محلی را نیز مختل کرده است.
در شرایطی که تغییرات اقلیمی موجب تابستانهایی گرمتر و خشکتر شدهاند، حفاظت از فضاهای سبز حاشیه رودخانهها ضرورتی انکارناپذیر است. این نوارهای سبز و آبی، بهترین نمونه از همزیستی عناصر طبیعی در مقابل توسعهی بیرویهی شهری هستند. درواقع، آنچه شهر را قابلزیست نگه میدارد، نه فقط آسفالت و بتن، بلکه تداوم تنفس زمین در کنار جریان آب و پوشش گیاهی است.
کاهش فضای سبز شهری و خانگی، فقط یک مسئلهی زیباشناختی یا مربوط به منظر شهری نیست؛ مسئلهای است زیربنایی که به طور مستقیم با کیفیت زندگی، سلامت عمومی و تعادل اقلیمی مرتبط است. آنچه امروز از دست میدهیم، فقط چند درخت یا چند متر فضای سبز نیست؛ بلکه بخشی از آیندهمان را از بین میبریم.
شاید هنوز هم فرصت باقیست تا سایهها را به شهر بازگردانیم؛ اگر بخواهیم، و اگر بگذارند.
اگر بخواهیم و اگر بگذارند … برای افزایش بارندگی. طراوت هوا جلوگیری از فرسایش خاک و پیشگیری از تندباد و … شدیدا نیاز به درخت داریم. زندگی ما در گرو وجود درختان است. بدون درخت نه آبی است نه هوایی. بخشنده تر از درخت در کل جهان نیست. متاسفانه نگاههایمان را باید تغییر بدهیم. با نابودی و کمتر شدن درختان شهر جایی برای زندگی نخواهد بود