مدادِ نصفه، نیمهاش را بر میدارد و بر آخرین برگ از تقویم اردیبهشت، کلمات و اعداد را آرام، آرام مینویسد. هر چند دقیقه یک بار تهِ مداد را به درون دهان میبرد، چشمهایش را میبندد و به فکر فرو میرود. او که یک زن سرپرست خانوار است، از سال پیش گوشت قرمز و ماهی را از سبد مصرف حذف کرده و حالا به سفرهای فکر میکند که ازمرغ، تخممرغ، روغن، ماکارونی، شیر، ماست و پنیرِ کمتری نشان داشته باشد. او هم زمان به شغل دوم هم فکر میکند تا شاید بتواند با استفادهی بهتر از وقتش، اندکی از فشاری که بر زندگیاش تحمیل شده، بکاهد. هزینهها و اعداد بر اساس تخمین ذهنی و شایدها و اگرها ردیف میشوند زیر هم و حالا مداد به پایین ترین سطحِ صفحه رسیده است و تقویم ورق میخورد. و اما آنجا، بر نخستین روز از ماهِ خرداد عنوان «روز بهرهوری و بهینهسازی مصرف» حک شده است. روزی که گویا قرار است یادآور اهمیت استفادهی مطلوب، موثر و بهینه از زمان، امکانات، انواع ظرفیتها و منابع در راستای دستیابی به رشد و شکوفایی همهجانبه باشد.
بر چهرهی او که مینویسد، لبخندی تلخ هویدا میشود و به همهی منابع و ثروتهای سرزمینش فکر میکند که بهرهوری صحیح از آن میتوانسته به توسعهی همهجانبه و رشد و شکوفایی سرزمینش در عرصههای مختلف بیانجامد. او که سالهاست دلسوزانه میکوشد تا خانوادهی کوچک خویش را بر اساس منابع محدود مالی اداره کند، آه میکشد و تقویم را میبندد. مدادش اما هنوز آنجاست، روی صفحهای که از بهرهوری و بهینهسازی مصرف نشان دارد.
ما چقدر و چگونه شاهد بازتاب این مفهوم در جامعه هستیم؟ پاسخ به این پرسش بیتردید با اظهار تاسف بسیار همراه است. تاسف بابت انواع موهبتها، ظرفیتها و منابع ارزشمندی که سالهاست بیمحابا مصرف میشوند و یا در انبوه غبار فراموشی بحال خویش رها شدهاند و در کاهش آلام جامعه موثر نبودهاند.
متاسفانه چشمانداز ما سالهاست که با نیستی و نابودی جنگلها، آلودگی دریاها و رودخانهها، ساخت و سازهای افسارگسیخته، انواع هدررفتها یا بهرهبرداریهای نامطلوب از منابع و خروج نخبگان از کشور درهم آمیخته است. چشماندازی که نه تنها از توسعهی پایدار نشان نداشته بلکه همواره با تصاویری تلخ از فساد، رانتخواری، تضعیف تولید، تضییع بیتالمال و افزایش فاصله بین طبقات اجتماعی و گسترش آسیبهای اجتماعی همراه بوده است.
این روزها وقتی سخن از مصرف بهینه به میان میآید، پیش از هر ساختار اجرایی در کشور انسانهایی در دالان های ذهنمان هویدا میشوند که ناچارند با حداقل درآمدها، هزینهی کمرشکن زندگی خویش را تامین کنند. در واقع نگاهی کوتاه به بخش اعظمی از جامعه حاکی از این موضوع است که ناچارند کمتر از حد معمول پاسخگوی نیازهای جسمی و روحی خویش باشند و کمتر از امکانات زندگی بهرهمند شوند. انسانهایی که درآمد اندک ماهیانهی خویش، حالا شما در نظر بگیرید به انضمام یارانه را بین هزینههای خوراک، مسکن، آب و برق و گاز، بهداشت و درمان، پوشاک، آموزش و حمل و نقل تقسیم میکنند و اگر خیلی بختیار باشند، میتوانند نیمنگاهی بسیار کوتاه هم به نیازهایی چون تفریح و اوقات فراغت خویش و فرزندانشان داشته باشند. انسانهایی که با همه دشواریها از مسیر انسانیت دور نمیشوند و روشنای روح خویش را به دروغ و فریب و تجاوز به حقوق دیگران نمیآلایند.
به گمانم این افراد همانها هستند که مفهوم مصرفِ بهینه را با توجه به امکانات در دسترس، سالهاست که با درد و رنج معنا کردهاند و در فراز و نشیب دشواریهای زندگی برای بقای خانوادهی خویش تلاش میکنند و البته نباید از یاد برد که در این میان کم نیستند قامتهای خمیده از فقری که از آسیبهای اجتماعی این معضل در امان نماندهاند. آمار طلاق، افزایش سن ازدواج، کاهش جمعیت، اعتیاد، افزایش جرایم، خشونت و افسردگی از جمله تازیانههایی هستند که با فقر در هم پیچده شده؛ فقری که وجودش در مملکتی چون ایران، پذیرفتنی نیست.
امروز نخستین روز از خرداد، یادآورِ بهرهوری و بهینهسازی مصرف است، روی که باید اندیشید کلاه بهرهوری و شالِ بهینهسازی مصرف بر قامت کیست؟