روز ۱۸ تیر، مصادف با سالروز درگذشت مهدی آذر یزدی، به عنوان روز ملی ادبیات کودک و نوجوان در ایران نامگذاری شده است. این نامگذاری به پاس خدمات تاثیرگذار او در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان و به ویژه نگارش مجموعه کتابهای «قصههای خوب برای بچههای خوب» است.
مهدی آذریزدی پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران نام گرفته است. مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» وی را باید در زمرهی پرخوانندهترین کتابها دانست که نیازهای آموزشی چندین نسل را پاسخ داده و مرز میان ادبیات دینی، اخلاقی و ادبیات کودک را برداشت و با نثری ساده اما اندیشمندانه، پلی میان متون کلاسیک و دنیای ذهنی کودکان ساخت.
هرساله با فرا رسیدن ۱۸ تیرماه، جامعه فرهنگی ایران به بهانه روز ادبیات کودک و نوجوان، نگاهی دوباره به یکی از مهمترین و در عین حال مغفولترین حوزههای فرهنگ میاندازد. روزی که اگرچه در تقویم رسمی کشور به ثبت رسیده، اما در عمل هنوز به آناندازه که باید، در سیاستگذاریهای فرهنگی، آموزش و رسانهها جدی گرفته نشده است.
ادبیات کودک و نوجوان، فقط جنبهی سرگرمی ندارد؛ این ادبیات زیربنای تربیت نسلی است که آیندهی این سرزمین را خواهد ساخت.کودکی که امروز قصه میشنود و کتاب میخواند، فردا میتواند بهتر فکر کند، بهتر ارتباط برقرار کند، و انسانیتر تصمیم بگیرد.
در این مسیر پس از آذری یزدی، نامهای ماندگار دیگری نیز به چشم میخورد؛ نامهایی که نهتنها بخش مهمی از خاطرات کودکی ما را شکل دادهاند، بلکه جریانساز بودهاند. راه آذریزدی متوقف نماند. هوشنگ مرادی کرمانی با نثر صمیمی و طنز ظریفش، قصههایی اجتماعی از دل زندگی واقعی کودکان نوشت. احمدرضا احمدی به شعر کودک، رنگی تازه بخشید.
فرهاد حسنزاده، طاهره ایبد، ناصر کشاورز و مصطفی رحماندوست هر یک به سهم خود، زوایای تازهای به ادبیات کودک و نوجوان افزودند. آنها نشان دادند که کودک ایرانی فقط مخاطب قصههای کلیشهای نیست؛ او حق دارد با ادبیاتی روبهرو شود که دغدغههایش را درک کند و به او احترام بگذارد.
آنچه اهمیت ادبیات کودک را دوچندان میکند، نقش آن در شکلگیری زبان، تفکر و هویت کودک است. واژههایی که کودک امروز در شعرها و داستانها میآموزد، فردا ابزار تحلیل و گفتوگوی او با جهان خواهند بود.
ادبیات، پلی است میان دنیای عینی و ذهنی کودک؛ پلی که او را به درک بهتر خود، جامعه و جهان پیرامونش میرساند. قصهها کمک میکنند تا کودک احساسات پیچیده مثل ترس، شادی، خشم یا دلسوزی را تجربه و بازشناسی کند.
از سوی دیگر، در شرایط امروز که کودکان با حجم عظیمی از رسانهها و سرگرمیهای دیجیتال احاطه شدهاند، کتاب و ادبیات کودک، نقشی جبرانناپذیر در پرورش تمرکز، تخیل و مهارتهای زبانی دارد. کتاب به کودک میآموزد چگونه از دریچهی کلمات، جهان را بسازد، بازسازی کند و از آن عبور کند.
اگرچه در سالهای اخیر، ناشران کودک در ایران تلاشهای جدی برای تولید آثار متنوع، چندصدایی و موضوعمحور داشتهاند، اما چالشها همچنان جدی است. تعداد پایین کتابخانههای کودک در مدارس و محلهها، گرانی کتابها، شمارگان پایین و نارسایی در سیاستهای توزیع و تبلیغ کتابهای کودک، باعث شدهاند تا بسیاری از آثار ارزشمند، کمتر به دست مخاطبان اصلیشان برسند.
در همین حال، جوایزی همچون «کتاب سال کودک و نوجوان»، «جایزه لاکپشت پرنده» و مانند آن، نقش مؤثری در معرفی آثار شاخص داشتهاند، اما اینها کافی نیست چرا که در این مسیر نیازمند حرکتی ملی، منسجم و مداوم برای ترویج کتابخوانی میان کودکان و نوجوانان هستیم.
واقعیت آن است که پرورش کودک کتابخوان، فقط وظیفهی مدارس و کتابخانهها نیست؛ خانوادهها، رسانهها و نهادهای فرهنگی نیز باید نقش فعالتری ایفا کنند. مادری که برای فرزندش قصه میگوید، پدری که با کودک خود کتاب میخواند و معلمی که داستان را به کلاس درس میبرد، همگی در این زنجیره تأثیرگذارند.
سیاستگذاران فرهنگی نیز باید نگاه جدیتری به ادبیات کودک داشته باشند. حمایت از نویسندگان، مترجمان، تصویرگران و ناشران این حوزه، سرمایهگذاری برای آیندهی فکری و فرهنگی کشور است.
۱۸ تیر باید یادآور این حقیقت باشد که ادبیات کودک، بخشی از پروژهی ملی توسعهی انسانی است. اگر رویای ایرانی خلاق، کتابخوان و آیندهساز را در سر داریم، باید امروز بذر آن را در ذهن و زبان کودکانمان بکاریم.
از آذریزدی تا نویسندگان جوان امروز، مسیر ادبیات کودک در ایران ادامه دارد؛ اما این مسیر، نیازمند حمایت، توجه و ایمان به قدرت قصههاست. قصههایی که قرار است آینده را بسازند.