وقتی جسم یا روح بیماری به پزشک مراجعه میکند در ابتدا از بیمار خواسته میشود شرح دهد چه بر او گذشته، چه کرده و چه خورده که حالا به این وضع در آمده!
این بیان وضعیت از زبان بیمار، سرنخهای زیادی را به یک متخصص یا معالج میدهد. حتی اگر درمان را نتوان لحظهای پیدا کرد. چرا که مسئله در یک لحظه کوتاه بوجود نیامده است. تشخیص مسئله در برخی موارد همانند تجویز یک قرص و یا سرم یا حتی شیمیدرمانی نیست که اثرات آن در کوتاه مدت قابل جبران باشد و تازه این درحالی است که پزشک حاذق باشد، اختیار عمل داشته باشد، توان مالی معالجه مهیا باشد، درمانهای گذشته اش نتیجه داده باشد، از تخصصهای دیگر مشورت و همفکری بگیرد و پذیرای گفتگو باشد، جان بیمار را کالای سوداگری نداند و …
اگر بیماری کالبد و روح شهر را بپذیریم و نخواهیم این وضعیت به عادت ما مبدل شود و به درمان انگیزه و تمایل نشان دهیم میتوان یک قدم به جلو برداشت.
مصاحبه رییس شورای شهر تهران در ۱۷ تیر ماه در مورد “آلودگی شدید شهر تهران که منشاء غیر از ترافیک و وارونگی هوا دارد” را علاوه بر شرح حال یک بیمار، میتوان با نگاهی مدیریتی و برنامهریزانه بعنوان یکی از روشهای واکاوی علل بیماری از زبان یکی از مسؤولین و همراه بیمار نیز شنید و مورد توجه قرار داد.
مشاهده این سخنان و توضیحات نیز از این حیث جالب و واجد توجه است و همچنین ویژگیهایی نظیر اینکه :
– تهران بزرگترین کلانشهر ایران بوده و انتظار تخصص و تعمق بیشتری از آن باید داشت.
– تهران در بسیاری ضوابط و مقررات و اتخاذ رویکردها، طراحی پروژههای شهری و .. برای بسیاری از شهرها بعنوان الگو عمل میکند.
– نگاه کوتاه مدت و عدم پایبندی به برنامه محوری در بسیاری از مدیریتهای شهری و شوراهای اسلامی شهر به چشم میخورد و میتوان عواقبی مشابه تهران یا حتی حادتر را به دنبال داشته باشد.
– تهران برای درمان و حل مسائل خود بودجه و امکان بیشتری را در اختیار داشته و این موضوع رفع مشکلات شهری در شهرهای متوسط و کوچک را با سختیهای بیشتری همراه میسازد.
آنچه که از سخنان و بیان وضعیت قانونگذاری شهری و مواجهه و پیشبینی مسائل شهری در تهران میبینیم و میشنویم در بسیاری از شهرها گریبانگیر مدیریت شهری است اما سایر شهرها تریبون قوی نداشته و یا صدای آنها کمتر شنیده میشود تا بتوان رد پای این نوع نگاه مدیریت شهری را در آن نیز جستجو کرد.
پیشنهاد میشود متن و فیلمهای این مصاحبه را که بصورت گسترده در رسانهها بازنشر شده است ملاحظه و سپس میتوان به ردپای این بخشها و یافتهها احساس نزدیکی بیشتری داشت.
یافته بخش اول:
عدم ارتباط کارکردی نظرات تخصصی زیر مجموعه با تصمیمات؛ با توجه به این جمله که نسبت به اظهار نظر مدیر عامل کنترل کیفیت هوای تهران از ایشان نظر پرسیدند: ” خب اون حرف تخصصی خودش رو زده، یک بحث تصمیمگیرانهای نبوده بطور کلی”.
یافته دوم:
بیماری خودایمنی در ساختار تصمیمسازی و تصمیمگیری شهری: در بخش دیگر راهکارهای جبران وضعیت بوجود آمده تنظیم فضای سبز عنوان میشود در حالی که بسیاری از باغات و پهنههای سبز و محافظتی با وجود کمبودها در وضع موجود در خطر تخریب و تغییرکاربری قرار گرفتهاند و حتی بعضا فعالیتهای داوطلبانه شهروندی هم در دفاع از آن، با جبههگیری و واکنش قضایی همراه میشود.
علم بر این که کمبود سرانه فضای سبز در وضع موجود یک نقص و نارسائی است با جریانهای صدور مجوزهای متعدد ساخت و ساز و اغماض نسبت به تخلفات ساختمانی و تخریب پهنههای سبز، در یک کادر جا نمیشود و مغایرت اساسی دارد.
این ویژگی را در یک بیماری خود ایمنی میتوان یافت که هنگامی رخ میدهد که دستگاه ایمنی بدن به اشتباه حمله به خود بدن را آغاز میکند بیماریهای خودایمنی میتواننداندامها و بافتهایی از جمله گلبولهای سرخ خون، عروق خونی، غده تیروئید، لوزالمعده، عضلات، مفاصل و پوست را درگیر کنند.
در ادامه موکول کردن بخشی از راهکارها به رفتار شهروندی: بهینهسازی مصرف آب توسط ما (شما بخوانید شهروندان) یکی دیگر از مقدمه چینیهای سیاستهای سلبی در مواجه با ناترازی بنظر میرسد.
یافته بخش سوم: مدیریت شهری و برنامهریزی و قانونگذاری شهری که میبایست با آینده پژوهی و نگاهی بلند مدت به مسائل شهری بنگرد، هیچ گونه تصور و آمادگی ذهنی در خصوص تبعات این گونه رشد کالبدی و بی برنامگی و تسط تخلفها نداشته و عنوان میکند؛ « شرایط، شرایطی است که خب شاید قابل پیش بینی نبوده!!!!!!»
شاید کمی خوشخیالی باشد که از مدیرت شهری که از وقوع بحران غافلگیر میشود توقع و انتظار مدیریت بحران نیز داشته باشیم. در بسیاری از اموری که پیشوند برنامهریز را با خود میتواند همراه کند، اغلب یک فرآیند و خرده اقدامات، اهداف و آیندهای را تصویرسازی میکند که تا حدی قابل پیش بینی است. برای برنامهریزی تحصیلی، زمانها و نحوه مطالعات در کوتاهمدت، دستیابی به اهدافی را ترسیم میکند.
میشود تصور داشت که با برنامهریزی رژیم غذایی بصورت روزانه، چه شاخصهای تندرستی برای بدن ما در انتظار باشد. برای موفقیت در کسب و کار در آینده، میتوان اقدامات و ایدههایی را در رفتار روزمره تدوین کرد. گرچه در همه این موارد تمثیلی حالت غیرقابل پیش بینی نیز میتواند وجود داشته باشد و لیکن احتمال آنکه کسی بدون برنامهریزی و دوراندیشی به اهدافی برسد به مراتب کمتر است.
حال باید پرسید برنامهریزی شهری چه اهدافی را با توجه نحوه مدیریتی روزمره خود تصور میکرد که حالا غافلگیر شده است؟ آیا اهتمام به اصول مدیریت شهری نوین و بهرهگیری از تخصصها، قانونمداری و توجه به حقوق شهروندی، شفافیت عملکردی و دخالت مشارکت شهروندی و … میتواند چنین وضعیتی را ترسیم کرده و یا سبب شود؟
یافته بخش چهارم:
یک بام و دو هوا در مواجهه و درس گرفتن از تجارب جهانی؛ در بسیاری از موارد الگوی مدیریت در انحصاریترین گزینش راه حل و به شکلی سنتی برگزیده میشود ولیکن در بروز مسئله اینکه در “همه جای دنیا با بحران کم آبی و افزایش ریزگرد مواجه هستیم” _ به فرض آن که درست باشد- باعث عادی سازی عمق فاجعه میشود.
البته پیشنهاد میکنم در هنگام بررسی شرایط سایر شهرها و کشورها، به راه حلها و فرآیندهای جاری و برگزیده شده آنها نیز در خصوص انسان محوری، قانونمداری، عدالت اجتماعی و فضایی و توسعه متوازن نیز نیم نگاهی بیندازیم.
در بسیاری از این دست مصاحبهها و اظهار نظرها به گوش و چشم میآید بسنده کردن به اعلام وضعیت و بیان گفتاری در خصوص بایدها و نبایدهاست. حال آنکه انتظار میرود که شرط لازم و پیش نیاز قبول این مسؤولیت ها، برای یک جریان و مجموعه تصمیم گیر این است که ضمن پذیرش سهم تقصیر عملکرد بخش خود و شناسائی عوامل پدید آورنده و بروز این علائم، نه در گفتار بلکه در رفتار اقدام به رعایت همین بایدها و نبایدها کرده و نگاهی توام با دوراندیشی و بلند مدت داشته باشد نه اینکه اسیر مصلحتاندیشی زودبازده و کوتاه مدت شده و از عواقب و اثرات این تصمیمات غافل شود.
در پایان لازم به ذکر است که گرچه ممکن است ناامیدی در ادبیات و برداشت از این گونه مصاحبهها به چشم بخورد ولیکن همین نوشتار حداقل واکنشی است که امید به درس گرفتن و بهبود، مسبب نوشتن آن شده است.