اولین حکمرانی مبتنی بر هویت ایرانی در دوران “آل بویه” شکل گرفت و میتوان شروع “ایران اسلامی” را به آل بویه نسبت داد، اگر آل بویه توانست خلیفه بغداد را هم در پیله قدرت خویش بگیرد، بهخاطر ثروتی بود که از تار نوغان میتنید.
بیشتر تولید پیله بهدلیل توتستانهای وسیع و باکیفیت در شمال کشور انجام میشد اما تولید محصولات ابریشمی تقریبا در تمام شهرهای ایران رواج داشت.
بویه از ابتدا به ارزش اقتصادی تولید ابریشم واقف بود و در بین طبقه اشراف بویهیان، ابریشم نماد قدرت و ثروت محسوب میشد. علاوه بر این در جاینامهای مختلف شرق گیلان، واژه “بویه” بهمعنای ابریشم بکار رفته است.
در ابتدای حکمرانی آل بویه، برای نظارت بر تجارت ابریشم برندسازی صورت گرفت. به این صورت که در حاشیه تولیدات ابریشمی اسم تولیدکننده و مالک ذکر میشد.
تخم نوغان و توتستان دو ماده اولیه اصلی تولید ابریشم است و در تمام ادوار تاریخی در اختیار حاکمان قرار داشته است. تا سال ۱۲۶۸ و ورود بیماری پبرین، تخم نوغان منحصرا در ایران تولید میشد و بعد از آن بود که بهدلیل این آفت، ایران مجبور به ورود تخم نوغان شد.
سیاستهای مالی آل بویه مانند سلاطین صفوی و بخش مهمی از قاجار بر مبنای ابریشم بود تا جاییکه در سال ۳۷۵ عشر بهای ابریشم بهعنوان مالیات تجار و تولیدکنندگان ابریشم بسته شد ولی با شورش تجار به نتیجه نرسید. بعد از سه سال معافیت مالیاتی مرزبان دیلمی ملقب به صمصامالدوله و ابوکالیجار دومین پسر عضدالدوله دیلمی و از امیران آل بویه، دوباره به قدرت بازگشت و برای بستن مالیات بر ابریشم، تجار را تحتفشار گذاشت و در نهایت به انحصار ابریشم در دست دولت، بازگشایی صرافیها و بستن عشر بر ابریشم منتهی شد. بخشی از انحصار دولت، اجباری کردن کلیه مبادلات دولتی از طریق صرافی بود.
در عهد آل بویه انواع پارچه در نواحی مختلف ایران تولید میشد. مهمترین نوع پارچه ابریشمی دیبا بود که تار و پود آن ابریشم خالص بود. در دوره آل بویه، پوشش خانه کعبه از دیبای شوشتر و طلیسان که همان تالش است، تامین میشد.
البسه ابریشمی کاربریهای دیگری نیز داشت. طراز که خلعت یا ردای تشریفاتی پادشاه و رجال سیاسی بود. طراز خاصه یا شاهانه برای پادشاه و امیران و طراز عامه برای دولتمردان و اعیان.
بهدلیل اهمیت طراز، در کنار هر کاخ یک “طراز خانه “ساخته شد که بدانند هر طراز برای کدام شخصیت بافته شده که به این مکان “دارالطراز” گفته میشد و خدایگان طراز بهعنوان امین حکام، وظیفه نظارت بر کار بافندگان و پرداخت جیره آنان را بر عهده داشت.
علما و فقها، طلیسان ابریشمی میپوشیدند و اگر کسی جز علما طلیسان میپوشید بر او عیب میگرفتند.
“خفتان” یا “قژاگند” توسط سپاهیان پوشیده میشد و حتی خلیفه عباسی، مقتدر بالله، خفتانی از دیبای شوشتری بر تن میکرد. خفتان جنسی از ابریشم داشت که بهعنوان زره پوشیده میشده تا در برابر ضربات شمشیر مقاومت کند.
علاوه براین از البسه ابریشمی برای فخرفروشی نیز استفاده میشد. بختیشوع طبیب، در اواسط قرن سوم، چهار هزار شلوار ابریشمی در صندوقهای خود داشت.
“مرگ جامه”، البسه مهم دیگر آن دوران است که در کاوشهای شهر ری نیز پیدا شده و اشکال پرندگان اساطیری و درخت زندگی در آن ترسبم شده است و به خط کوفی کلماتی مثل العفو و الرحمه در آن طراحی شده است تا به نحوی، فاخر بودن دنیوی را به جهان اخروی منتقل کنند. این کفنها اکنون در اکثر موزههای غرب و موزههای اسلامی نگهداری میشود. نقوش روی مرگجامهها مطابق با اعتقادات شیعی آل بویه است و در آنزمان هدیه دادن این پارچهها و سفارش آن توسط بزرگان در زمان حیات،متداول بوده است.
این مختصر گوشهای از گستردگی نقش و اهمیت اقتصادی، تجاری،صنعتی و روزمره ابریشم در بیش از هزارسال پیش است.
پرداختن به آل بویه در سالهای گذشته به همت دانشگاه گیلان و افرادی نظیر دکتر پناهی، بیشتر شده است، اما پتانسیل این دیلمیان برخواسته از گیلان، که به حکمرانی ایران رسیدهاند، برای معرفی ابریشم گیلان بینظیر است، که جا دارد توسط محققان و پژوهشگران بیشتر به آن پرداخته شود.