برگزاری نشستهایی با عنوانهای پرزرقوبرق مانند «اجلاس سازندگان و توسعهگران کشور» اگرچه در ظاهر تا حدودی میتواند فرصتی برای تبادل دانش و همافزایی میان طراحان و معماران باشد، اما در عمل اغلب به پوششی برای نوعی «توسعهگرایی شتابزده» بدل میشود؛ توسعهای که نه با ظرفیتهای بومی سازگار است و نه با حساسیتهای محیطزیستی مناطق میزبان همخوانی دارد. وقتی شفافیت در روند اخذ مجوز، انتخاب سخنرانان و حضور نهادهای علمی و محلی کمرنگ باشد، چنین رویدادهایی بیش از آنکه گفتوگوی سازندهای درباره پایداری باشند، به تریبونی برای تبلیغ پروژههای پرمنفعت و کمپاسخگو تبدیل میشوند.
در استانی چون گیلان و شهری مانند رشت، که یکی از شکنندهترین زیستبومهای کشور را در خود جای دادهاند، هرگونه برنامهریزی توسعهای باید با حساسیت ویژهای نسبت به جنگلهای هیرکانی، منابع آبی و اکوسیستمهای ساحلی همراه باشد. حضور چهرههایی با پیشینهی پروژههای انبوهسازی و بازارمحور، آن هم بدون وجود ارزیابیهای دقیق محیطزیستی و ضمانتهای اجرایی برای جلوگیری از تغییر کاربری زمین، میتواند زنگ خطر دیگری برای طبیعت شمال باشد؛ طبیعتی که همین حالا نیز زیر فشار بیسابقهی ساختوساز، آلودگی و تخریب قرار دارد.
تجربه نشان داده است که اینگونه گردهمآییها، با تکرار شعارهای زیبا درباره «معماری بومی» یا «حفظ جنگلهای هیرکانی»، در عمل اجماعی پنهان ایجاد میکنند: اجماعی برای ترویج الگوهایی که ظاهری سبز دارند اما در واقع زمینهساز مصرف بیشتر زمین، انرژی و منابعاند. ارزش سخن گفتن از پایداری، زمانی آشکار میشود که به سیاستها، ضوابط شهری و تصمیمهای اجرایی ترجمه شود؛ وگرنه تکرار شعارهای محیطزیستی در سالنهای لوکس نهتنها کمکی به طبیعت نمیکند، بلکه مسیر تخریب را هموارتر میسازد.
اگر چنین اجلاسی واقعا دغدغهی محیطزیست دارد، نخستین گام آن باید شفافیت باشد: شفافیت در معرفی سخنرانان، سابقهی فعالیتهایشان، تضاد منافع احتمالی، و روشهایی که برای سنجش اثربخشی ادعاهایشان به کار میگیرند. در غیر این صورت، احتمال تبدیل شعار «دوستداری طبیعت» به ابزاری تبلیغاتی برای مشروعیتبخشی به پروژههای سوداگرانه، بسیار بالاست.
زمانی که محور برگزاری اینگونه نشستها نه بر دانش و گفتوگوی علمی، بلکه بر منافع کوتاهمدت اقتصادی استوار میشود، خطر «تصاحب گفتمان توسعه» توسط گروههای ذینفع شدت میگیرد. نتیجهی چنین روندی در بلندمدت، تسهیل تغییر کاربری زمین، افزایش تراکمفروشی و تضعیف محدودیتهای حفاظتی خواهد بود؛ همان مسیری که در بسیاری از کشورها، هزینههای سنگین محیطزیستی و اجتماعی بر جای گذاشته است.
گیلان، با همهی زیبایی و شکنندگیاش، بیش از هر چیز به صداقت در گفتار و شفافیت در عمل نیاز دارد. توسعهی واقعی، نه در سالنهای پرنور و شعارهای سبز، بلکه در تصمیمهایی رقم میخورد که با درک بومی، علم روز و احترام به ظرفیتهای طبیعی این سرزمین همراه باشد.
*معمار و مدرس دانشگاه