در حالیکه برخی دستگاههای سادهی لاشهسوز را بهعنوان «زبالهسوز استاندارد» به روستاها میفروشند، بررسیهای فنی نشان میدهد این سامانهها نه تنها مشکل پسماند را حل نمیکنند، بلکه آلودگیها را از زمین به هوا منتقل میکنند و سلامت روستاییان را در معرض خطر قرار میدهند. آیا وقت آن نرسیده تا مدیریت پسماند، علمی و استاندارد شود؟
تصور کنید میخواهید مسافری را از دل روستا به شهر برسانید. میتوانید از یک وانت قدیمی و پر سر و صدا استفاده کنید، یا یک سواری استاندارد با ایمنی بالا و راحتی مناسب. هر دو شاید به مقصد برسند، اما کیفیت و امنیتشان قابل مقایسه نیست. این دقیقاً وضعیت برخی روستاهای ماست که دستگاههای لاشهسوز بیاستاندارد، جای زبالهسوزهای واقعی را گرفتهاند؛ ظاهر مشابه، اما عملکردی خطرناک.
تشخیص اشتباه در طراحی، خسارت در عمل
در برخی روستاها، دستگاههایی با جدارهی آجر نسوز، دودکش بلند و شعلهی داخل لوله دود بهعنوان زبالهسوز معرفی شدهاند. اما بررسیها نشان میدهد اینها همان لاشهسوزهای دامپزشکی هستند که برای سوزاندن لاشه حیوانات طراحی شدهاند، نه زبالههای ترکیبی شهری. فقدان کنترل دمای دقیق، هوای ثانویه، فیلتر دود، زمان ماند گازها در اتاق احتراق و سامانه کنترلی خودکار، این دستگاهها را از استانداردهای جهانی زبالهسوزی بسیار دور میسازد.
شرکتهایی مثل TeamTec نروژ، تولیدکننده رسمی زبالهسوزهای استاندارد دریایی، دستگاههایی را ارائه میدهند که با دمای بیش از ۸۵۰ درجه سانتیگراد، زمان ماند گاز حداقل ۲ ثانیه، هوای ثانویه قابل کنترل، سیستم هشدار و خاموشی خودکار و فیلترهای گاز اسیدی و دیاکسین، حداقلهای ایمنی و محیطزیستی را تضمین میکنند. مقایسه عملکرد این دستگاهها با لاشهسوزهای رایج در برخی مناطق، تفاوتی است به وسعت وانت و سواری.
از زمین به هوا: آلودگی تغییر شکل میدهد، نه حذف
ادعای برخی مدیران مبنیبر اینکه «دیگر زبالهای در محیط دیده نمیشود» در ظاهر درست است؛ اما واقعیت این است که آلودگی، از شیرابه و بوی بد، به گازهای مرگآور نامرئی تبدیل شده است.
در دمای پایین و احتراق ناقص، گازهایی چون دیاکسین، فوران، منوکسید کربن (CO)، ذرات معلق (PM2.5)، فلزات سنگین و گازهای اسیدی تولید میشوند که مستقیماً وارد هوا میشوند. در غیاب فیلتر، این گازها وارد ریه، خون، جفت جنین، آب، و خاک میشوند.
این ترکیبات خطرناک میتوانند منجر به سرطان، بیماریهای قلبی و تنفسی، نازایی، اختلال رشد در کودکان، آسیب عصبی و حتی مرگ زودرس شوند. نکته تلخ ماجرا اینجاست که بسیاری از این آلایندهها، بیبو، بیرنگ و بیصدا هستند؛ اما اثرشان تا نسلها باقی میماند.
رهاسازی یا سوزاندن ناقص؛ کدام خطرناکتر است؟
رهاسازی زباله در طبیعت، شیرابه تولید میکند که خاک و آب را آلوده میکند؛ منبع بیماریهایی مثل تیفوس، تب، اسهال و حتی طاعون. اما سوزاندن ناقص زباله در لاشهسوز، این آلودگیها را به ترکیبات گازی تبدیل میکند که ممکن است در آن لحظه دیده نشوند، اما آسیبشان گستردهتر و پایدارتر است. به عبارت سادهتر: یکی خاک را میکشد، دیگری هوا و ریه را.
آیا کاهش عددی آلودگی کافی است؟
در برخی اظهارنظرها آمده که این دستگاهها، غلظت گازهای آلاینده را از «۱۰۰۰ به ۱۰۰» کاهش دادهاند. اما علم میگوید اگر فیلتر، زمان ماند، دمای استاندارد، یا سیستم کنترل نباشد، این کاهش صرفاً عددی است، نه واقعی. برای مثال، حتی ۱۰ نانوگرم بر متر مکعب دیاکسین هم میتواند کشنده باشد. پس شکل آلودگی عوض میشود، نه میزان خطر آن.
مدیریت علمی، نه نمایشی
روستای هوشمند یعنی روستایی که پسماند را با مشارکت، تفکیک، بازیافت و آموزش مدیریت میکند. اگر واقعاً به سلامت مردم اهمیت میدهیم، باید از مدیریت «شکلی» فاصله بگیریم و به سمت راهکارهای علمی و استاندارد برویم. لاشهسوزهایی که تنها ظاهری آتشین دارند اما قلبی خاموش، نمیتوانند ضامن بهداشت روستایی باشند.
آلودگی وقتی به چشم نمیآید، خطرناکتر است. آنچه نیاز داریم، یک سواری استاندارد است، نه یک وانت دودزا با نام پرطمطراق زبالهسوز!