«نیازی ندارد!»؛ این جمله را زنی ۴۳ ساله که فرزندی ۸ ساله دارد درباره زبان گیلکی میگوید.
او معتقد است وقتی زبان گیلکی قرار نیست برای فرزندش کاربردی داشته باشد چرا با او باید گیلکی صحبت کند؟ او میگوید از تمسخر فرزندش در آیندهای نهچندان دور میترسد.
مریم ما را به کلاسهای آنلاین در دوران کرونا ارجاع میدهد. میگوید بسیاری از بچهها با لهجه غلیظ گیلکی صحبت میکردند. «من دوست ندارم فرزندم وقتی بزرگ شد و نقشی اجتماعی پیدا کرد موجب خنده دیگران شود.»
تکرار چنین جملههایی را از زبان چند پدر و مادر دیگر گیلانی هم میشنوم. آنها معتقدند وجود لهجه گیلکی موجب دورافتادگی فرزندانشان از جامعه میشود.
بیشک میتوان ریشه چنین تفکراتی را در روزمرگیها پیدا کرد. سرکوب زبانی و فرهنگی از طریق مدیا را میتوان به اشکال مختلف به تماشا نشست.
با گسترش استفاده از شبکههای اجتماعی و ارتباط جمعی، کمبودی از نظر کمیت محتوا وجود ندارد اما اغلب محتوایی که تولید میشود، کمتر نشانی از فرهنگ ملی، محلی، بومی یا آشنا به اقلیم و جغرافیا در خود مستتر دارد.
در گیلان که جغرافیای فرهنگی – زبانی آن از زبان گیلکی تاثیر میگیرد، محتوای تولیدی در مدیا، شهر و جامعه بیشتر از آن که نشاندهنده فرهنگ گیلکزبانان باشد، گویی تلاشی در جهت حرکت به سوی سایر فرهنگها و زبانها است.
صدا و سیما به عنوان سازمانی که صاحب بودجههای چند میلیاردی است بر اساس سیاستها و ترجیحهایش کارکردی در بازخوانی زبان گیلکی ندارد و عمدهی محتوای تولیدی در این نهاد عموما با طنزی پیوند خورده است که به جای منعطف کردن زبان گیلکی، نوعی از بازتولید ترجیحات مرکزگرای حاکمیت است که ترجیحش تقویت یکزبانی و کمرنگ کردن زبانهای مناطق مختلف است.
لزوم حمایت از زبان گیلکی؛ چگونه و از چه مرجعی؟
امین حقره، پژوهشگر و نویسنده، در این باره به مرور گفت: وقتی میگوییم تولید محتوا کم شده یعنی داریم نسبت به بازه زمانی دیگر (یعنی گذشته) مقایسهاش میکنیم. پس اگر معیار ما گذشته باشد من با گزاره کم بودن محتوا به زبان گیلکی موافق نیستم. تولید محتوا به این زبان نسبت به گذشته نه تنها کم نشده بلکه افزایش پیدا کرده است(چه محتوای دیداری و شنیداری و چه محتوای مکتوب). حتا تمایل به استفاده از زبان گیلکی و محبوبیتش بین نسل جوان گیلانی هم حداقل نسبت به یکی دو نسل گذشته، به نظر من افزایشیست. جاهای دیگر هم به این نکته اشاره کردهام که مثلا احمد عاشورپور میگفت در زمان ایشان، جوانان تحصیلکرده خجالت میکشیدند به زبان گیلکی یا لهجه گیلکی با هم صحبت کنند. خب! این نشان می دهد این مساله حداقل از حدود هشتاد نود سال پیش وجود داشته و ماجرای تازه ای نیست.
البته این چیزی که اکنون درباره کمبود محتوای گیلکی مطرح می شود ایدهآل نسل تازه است که عمدتاً در فضای مجازی فعالیت میکنند. گسترش فعالیت کاربران گیلک زبان یا هوداران فرهنگ و زبان گیلکی در فضای مجازی باعث افزایش مطالبه شده که بسیار هم خوب است اما خود این اگر مبتنی بر آگاهی نباشد، می تواند آسیبزا باشد و حتا بحران بسازد.
حقره با تاکید بر اهمیت ریشهیابی این مشکل افزود: به نظر من در شرایط فعلی مهمتر از مسئله کمیت تولید محتوا، مساله کیفیت آن است. پرسش این است که همین محتوای تولیدی آیا کیفیت لازم را دارد یا خیر؟ باید دید محتواهای تولیدشده تا چه اندازه در امر توسعه فرهنگ و حفظ و ترویج هویت و زبان گیلکی تاثیرگذار هستند. متاسفانه علیرغم تلاشهای جسته و گریختهای که میشود، پاسخ چنین سوالی منفی است. بسیاری از تولیدات محتوایی امروز به زبان گیلکی نه تنها کمکی به فرهنگ گیلان نمیکنند بلکه بسیاریشان مخرب هم هستند. نگاهی به برنامههای نمایشی در رسانههای رسمی (رادیو و تلویزیون) و فضاهای مجازی بیندازید. پرسروصداترین ترانهها و موسیقیهای امروز گیلان را مرور کنید. البته که نمیشود و نباید دست به سانسور زد و جلوی تولید آثار را گرفت چون بالاخره توده مردم به خیلی از این محتواها (در کیفیت های مختلف نیاز دارند) اما وقتی بخش عمدهای از محتوای تولیدشده به زبان گیلکی زرد و ضعیف و کم محتوا است و کارکرد چندانی در امر توسعه زبان و فرهنگ ندارد که هیچ، خیلی وقتها نتیجه عکس میدهد و حتا اسباب تخریب فرهنگ و تحقیر زبان مادری میشود داستان شکل دیگری به خودش میگیرد.
حال پرسش است که چه کسی یا چه مرجعی در این خصوص مسئولیت دارد، البته که در مرتبه اول این مردماند که باید بتوانند زبان مادری خودشان را حفظ کنند (تا امروز هم چنین کردهاند) اما به نظر من در این مورد به خصوص یعنی زبان گیلکی به دلیل مختصات ویژهای که دارد و عرض میکنم، نیازمند برخی حمایتها و امکانات از سطوح بالاتر دیده میشود. بگذارید صریحتر بگویم، توسعه و حفظ و اشاعه زبان گیلکی – در آن سطحی که برخی فعالان و مطالبهگران هویتخواهِ حوزه زبان گیلکی انتظار دارند- بدون حمایت سیاسی نمیتواند اتفاق بیفتد. مثلا یکیاش آموزش زبان در مدارس! اگر حتا کنشگران زبان خودشان بتوانند موانع موجود (مثل پذیرش یک رسم الخط واحد و قطعی و همه پسند و هم رفع موانع موجود معطوف به تکثر لهجهها در امر تدریس) را از پیش پای خودشان بردارند، برای تدریس و تحصیل رسمی زبان، ناگزیر به همراهی قدرت سیاسی نیاز دارند. خب! آیا در شرایط فعلی این همراهی میسر است؟ یا این که برای همکاری، اعتمادی دو سویه وجود دارد؟
در حال حاضر اعتمادی به نهادهای رسمی و دولتی نیست
حقره به شیوههای انتشار محتوا اشاره کرد و گفت: باید ببینیم وقتی میگوییم محتوا منظورمان چیست. تولید اخبار و گزارش مکتوب، محصولات ادبی، سینمایی، موسیقایی، تجسمی و…؟ یا این که میخواهیم زبان گیلکی در مدارس تدریس شود؟ خب! نگاهی به تمام مجلات در گیلان بیندازید. نه فقط امروز. مثلا از صد سال گذشته تا حالا. چند مجله میبینید که به زبان گیلکی منتشر شده باشد؟ بله. اتفاقات کوچکی افتاده. به خصوص در نیم قرن اخیر برخی مجلات تنها توانستند در حد چند شماره یا یکی دو صفحه به زبان گیلکی تولید محتوا کنند. این برای فرهنگی که زبان مستقل خودش را دارد و کنشگرانش مدعی اند آن چه با آن تکلم میکنند یک زبان است نه لهجه، وقتی نشریه به این زبان ندارد، چگونه میتواند خودش را نه فقط به دیگری، که حتا به نوجوان و جوان سرزمین خودش معرفی کند و بگوید مرا بپذیر. خب! واقعیت این است که تمایلش بین اصحاب مطبوعات بوده اما به دلیل کمبود مخاطب گیلک زبان، در صد ساله اخیر هیچ وقت تولید مجله مستقل و مردمی به زبان گیلکی ممکن و مناسب و به صرفه نبوده. حتا با پدید آمدن رسانههای مجازی آن اتفاق که باید بیفتد نیفتاده. همین حالا هم آن طور که باید و شاید اتفاق نیفتاده متاسفانه. خب! در این شرایط قاعده این است که باید از حمایت و امکانات حاکمیتی بهره برد. همه جای دنیا همین طور است.
او ادامه داد: آیا این جا امکانش هست؟ اصلا نهادهای رسمی تمایلی به این کار دارند؟ اگر هم داشته باشند کاش شرایط به گونهای بود که میشد به آنها اعتماد کرد و از امکانات ملی هم بهره گرفت. واقعیت این است که بر فرض محال اگر همین حالا یک نهاد دولتی به من بگوید بیا با حمایت من نشریه گیلکی تولید کن پاسخم منفی است. چرا؟ چون آن اعتماد وجود ندارد. چون گمان این است که مساله خود فرهنگ نیست و قرار است چیزی مصادره به مطلوب شود.
همین مساله در نشریات را به سینما و موسیقی و … هم بسط دهید. وضع حمایتهای دولتی که این طور است. حمایت از طرف بخش خصوصی هم در گیلان برای تولید محتواهای موثر و باکیفیت بسیار ناچیز است.
یک نگاهی به همسایگی خودمان بیندازید. ترکها بعضی از پرسر وصداترین و با کیفیت ترین فیلمهای سینمای ایران در چندسال اخیر را به زبان مادری شان ساخته اند. همه جای ایران هم نمایش می دهند و با استقبال هم مواجه شده، هم از طرف مردم هم از طرف منتقدین. اما در گیلان اکثر تولیدات نمایشی و سینمایی به زبان گیلکی در حدی ضعیف است که اصلاً خود بومی ها هم با خجالت نگاهشان میکنند. حالا یکی باید بپرسد این همه هنرمند درجه یک گیلک در که سطوح اول هنر کشور کار میکنند کجا هستند؟!
متاسفانه جوری شده که بسیاری از تولیدات تصویری در گیلان فقط برای وقت پرکردن و خندیدن است. برخی فعالین فضای مجازی که عملاً زبان و فرهنگ گیلانی را به سخره میگیرند. مخاطب خارج از حوزه فرهنگ گیلان هم ما را به واسطه همین محتواها داوری می کند. این در شرایطی است که گیلان در یک قرن اخیر بیشترین رنجها را دیده، و هم مبدا یا کنشگر اصلی برخی از مهمترین اتفاقات و تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی یک قرن اخیر ایران بوده است.
گیلکی، زبانی با حوزه کنش محدود
«جمعیت کم، مهاجرت و عوامل این چنینی بر روی میزان گویشگران زبان گیلکی تاثیر بهسزایی داشتند.» حقره با تاکید بر این گزاره گفت: زبان برای بقا نیاز به گویشگر دارد. و البته پشت تقاضا و نقدها هم باید منطقی وجود داشته باشد. برخی نقدها از کسانی که از جوانان امروز گلایه میکنند که چرا وقتی مثلن میروید تهران به فارسی حرف میزنید و به گیلکی صحبت نمیکنید واقعن خندهدار است. زبان یک ابزار است برای ارتباط. چرا باید در تهران با یک تهرانی گیلکی صحبت کنیم؟ آیا مثلن شما بروید در فرانسه هم باید گیلکی صحبت کنید؟! همین حالا در گیلان به آستارا که برویم با خیلی از مردم این منطقه ارتباط کلامی نمی توانیم برقرار کنیم چون زبان خودشان را دارند و قابل احترام هم هست. واقعیت این است که زبان گیلکی حوزه کنش محدودی دارد. اگر میبیند عربها، کردها و ترکها در حفظ و اشاعه زبان و فرهنگ در ظاهر حداقل موفقتراند؛ دلیلش این است که تعداد گویشگرانشان بیشتر است و البته کشورها و نظامات سیاسی دیگری هستند که با آنها هم زباناند و این پشتوانه معنوی آنهاست. زبان گیلکی هیچ کدام از اینها را ندارد. با پذیرش همین واقعیتهاست که ما باید ظرفیتهای زبان و فرهنگ گیلکی را با تولید محتوای باکیفیت حفظ کنیم و بتوانیم تا حد امکان به زبان گیلکی و فرهنگ گیلان جلوه مناسبی بدهیم.
کمبود سرمایه و تولیدات ضعیف
امین حقره درباره اهمیت سرمایهگذاری در حوزه زبان و فرهنگ گفت: یکی از بزرگترین مشکلات برای تولید محتوا در گیلان، حضور بسیار کمرنگ سرمایهگذاران است. اگر سرمایه باشد ما آنقدری هنرمند داریم که بتوانند محتوای اثرگذار تولید کنند. کار بزرگ نیاز به سرمایه بزرگ دارد. زمانی میتوانیم ادعای توسعه زبان و فرهنگ داشته باشیم که تولیدات زبانی و فرهنگی باکیفیت ما حتا برای خارج از مرزها نیز جذاب باشد، تا مخاطب ناآشنا به این زبان هم انگیزه داشته باشد پیگیر درک زبان ما باشد. تا زمانی که آثار هنری و ادبی تولید شده توسط ما، تنها برای خودمان جذاب است یا فقط از نظر مخاطب بیرونی جنبه میراثی و آئینی دارند، نباید و نمی توانیم ادعای کنش موثر در زمینه توسعه زبان داشته باشیم.
حق ره: باید قبول کنیم که صدا و سیمای گیلان/ شبکه باران، همین حالا هم در میان طیفی از مردم به هرحال مخاطب دارد. باید پرسید چه شده که رادیو تلویزیون علیرغم امکانات وسیعی که میتواند برای توسعه فرهنگ و زبان ایجاد کند، این طور کم خاصیت و یا در جاهایی مضر به فرهنگ عمل میکند. چه شده که بسیاری از شخصیتهای صاحب هنر و ایده و اندیشه و خلاق تمایلی به حضور و همکاری با آن ندارند
فقط یک مثال می زنم: ترانه نوروز آقای عاشورپور را ببینید. حدود هشتاد سال پیش در سطحی به زبان گیلکی تولید شده که همین امروز وقتی سال تازه میشود از گوشه گوشه ایران، به صورت خودانگیخته پخش و نشر میشود. خب! جای چنین تولیداتی در فرهنگ و زبان گیلکی خالی است.
اثر صدا و سیمای کنونی مخرب است
حقره نقش نهادهای فرهنگساز منتسب به حاکمیت را بسیار پررنگ دانست و گفت: چه بخواهیم چه نخواهیم نهادهای فرهنگی و رسانهای دولتی و رسمی، بازوهای تاثیرگذاری در حوزه فرهنگ اند. حالا این اثرگذاری بنابرکارکردشان میتواند سازنده یا مخرب باشد. صدا و سیما مهمترینشان است. باید قبول کنیم که صدا و سیمای گیلان/ شبکه باران، همین حالا هم در میان طیفی از مردم به هرحال مخاطب دارد. باید پرسید چه شده که رادیو تلویزیون علیرغم امکانات وسیعی که میتواند برای توسعه فرهنگ و زبان ایجاد کند، این طور کم خاصیت و یا در جاهایی مضر به فرهنگ عمل میکند. چه شده که بسیاری از شخصیتهای صاحب هنر و ایده و اندیشه و خلاق تمایلی به حضور و همکاری با آن ندارند و البته خود آن مجموعه هم اجازه فعالیت خیلی از افراد صاحب ایده را نمیدهد. بدیهی است که وقتی مجموعهای از افراد متخصص و صاحب ایده، تهی باشد، محتواهایی هم که تولید میکند همینی هست که هست. بسیاریاش از جنس همان لودگیها و ابتذالی است که در فضای مجازی نیز شاهدش هستیم.
او گفت: در این خصوص من فکر میکنم همه اینها هم فقط مربوط به سیاستهای کلان فرهنگی نسبت به زبان های مادری مثل گیلکی نیست. جهل و ناآگاهی نسبت به مساله فرهنگ هم مثل خیلی از حوزه های دیگر دخیل است و نقش دارد. و این که در مسیر تولید محتوا، آنقدر چهارچوبها تنگشده و سانسورها و محدودیتها زیاد، که اکثر کنشگران و سازندگان مستقل، چون از نتیجه کار مطلع اند، وقت نمی گذارند و خودشان را درگیر این مسائل نمیکنند.
حقره در پایان صحبتهایش به عملکرد حوزه هنری و ارشاد گیلان اشاره کرد و گفت: حوزه هنری گیلان در سالهای گذشته عملکرد خوبی داشته است. در حوزه نشر به خصوص عملکردی داشته که میتوان از آن دفاع کرد. مثلاً با همکاری نشر فرهنگ ایلیا مجموعههای بسیار باارزشی در حوزه زبان گیلکی و فرهنگ و تاریخ گیلان منتشر کرد که فکر نمی کنم در هیچ حوزه فرهنگی دیگر در کشور مشابهش رخ داده باشد. البته در یکی دو سال اخیر شاهد تغییراتی در مدیریت مجموعه بودیم و پیامدش یک سکون و کم تحرکی یا بهتر یگویم کم توجهی به هنر و فرهنگ در این زمینه دیده می شود که امیدوارم این جز سیاستهای مجموعه نباشد. به هرحال خواستم بگویم که پس میتوان نتیجه گرفت که در همین ساختارهای رسمی و دولتی هم میشود کارهایی کرد اگر کارها به اهلش سپرده شوند. در سوی دیگر اما اداره فرهنگ و ارشاد هم هست که بیشتر یک نهاد سیاستگذار و نظارتی در حوزه فرهنگ است. آن وجهی که اهالی و کنشگران فرهنگ بیشتر با آن برخورد دارند هم آن جایی ست که به صدور مجوزها بر می گردد. متاسفانه آن چه که امروز از فضای فرهنگی هنری کشور بر می آید این است که گوی نهاد اصلی متولی فرهنگ کشور توان دفاع از مجوزهای صادر شده از سوی خودش را ندارد. این را حتما در ماجرای لغو مکرر کنسرت ها در نقاط مختلف کشور دیده اید. خب! از مدیریت فرهنگ و ارشاد استان انتظار میرود که حامی حقوق هنرمندان و اهالی فرهنگ گیلان باشد. امکانی فراهم کنند که به خصوص هنرمندان و کنشگران فرهنگی گیلانی با آزادی عمل بیشتری به تولید محتوا بپردازند. همچنین بستر مناسب برای حضور سرمایهگذاران مستقل و دغدغه مند به این عرصه فراهم شود. ما برای توسعه فرهنگ و زبان مادری باید بلد باشیم و توانش را هم داشته باشیم که تصویری باکیفیت و درست از خودمان ارائه بدهیم.
علیرغم تمام موانع، دلبستگی زبانی گیلکها به زبان و فرهنگشان چیزی کم از سایر اقوام ندارد. امروزه در فضای مجازی اگر محتوایی خلاف منزلت زبان و فرهنگ گیلکی تولید شود با واکنش سریع گیلکزبانان روبهرو میشود. باید در نظر گرفت زبان برای آموزش و ترویج نیاز به بسترهای گوناگون دارد. فضاهایی که در آن به زبان گیلکی صحبت شود؛ تا زمانی که با فقدان چنین چیزهایی روبهرو هستیم، پس طبیعی است که احساس نیازی برای استفاده از زبان ایجاد نشود.
خودآگاه یا ناخودآگاه؛ جامعه در مسیر رسانه
در ادامه میرعماد موسوی نویسنده و فعال فرهنگی گفت: به احساس نیاز کم به زبان گیلکی نمیشود خردهای گرفت. هرچند در مبحث کلانتر درباره فارسی و زبانهای دیگری که در تولید علم و تولید متون مهم ضعیف عمل میکنند هم همین موضوع صادق است. البته بسیاری معتقدند جهان به سوی تکزبانی پیش میرود؛ بخشی از این قضیه، حاصل نگاه جهانیسازی سرمایهدارانه اوخر قرن بیستم است که خواهان یکدستی جوامع مختلف برای زهکشی آسانتر سرمایه است.
موسوی در خصوص این فراموشی زبانی گفت: هیچ جامعهی انسانی به خودی خود تصمیم به کنار گذاشتن زبانش که تحت تاثیر جغرافیا و تاریخش شکل یافته نمیگیرد. جامعه تحت تاثیر آموزش و تبلیغات رسانهها نسبت به زبان و فرهنگ خود مواضع مختلف میگیرد و کمکم بازوهای تبلیغی جدیدی در جامعه بهوجود میآید که بهظاهر، مستقل از رسانه عمل کند. چنین عواملی خودآگاه و ناخودآگاه تسهیلکننده مسیر مورد نظر رسانهها است. نمونه آن پر و بال دادن به کمدینهایی است که بیشتر از اجرای کار طنز نقش دلقک را دارند. هر قومی را میتوان به وسیله همین عوامل مستقیم و غیرمستقیم تحت فشار قرار داد. هرمخالفتی هم با انگ واپسگرایی و تفکر سنتی مواجه خواهد شد.
تبلیغات و خودکمبینی فرهنگی
موسوی به نادرستی بخشی از فرهنگی اشاره کرد که از گیلکها نشان داده شده است. او گفت: کسی فکر نمیکند که در زبان ما نیز میتوان کارهای جدی کرد؛ همه اینها تحت تاثیر هدایتهایی است که شده. این روند به همین شکل میتواند به صورت زنجیروار ادامه پیدا کند. این زنجیره با آموزش و تبلیغات آغاز میشود و خودکمبینی فرهنگی تبدیل به امری عادی در جامعه میشود. چنین شخصیتهایی شکل میگیرند و در مرحله ی بعدی، افراد جامعه را تحت تاثیر قرار میدهند. اگر اعتراضی هم بشود میگویند این کار طنز است. در حالی که دارد به زبان و فرهنگ ما توهین میشود.
در نهضت جنگل زبان دغدغه نبود
موسوی درخصوص ارتباط تاریخ و کنش زبان گیلکی میگوید: یکی از عواملی که در دورههای تاریخی اخیر، اقوام و زبانهایی چون گیلکی را تحت تاثیر قرار داده تشکیل دولت مرکزی در زمان صفویه بوده است. تشکیل دولت و نظام اداری افراد را ملزم به آموزش و استفاده از زبان رسمی دولت میکرده و بهطور منطقی خواستار یکزبانی جامعه بوده است.
موسوی اضافه کرد: من مخالف «تقلای بیهودهام.» بخش زیادی از فراموشی زبانی ناشی از تبلیغات و همان چیزی است که در صدسال اخیر پشت سر گذاشتیم. ما با زبانهایی مواجههایم که اجازه تولید متن به آنها داده نشده است. دلیل آن که خانوادهها علاقهای برای آموزش زبان گیلکی به فرزندانشان ندارند این است که نیازی نمیبینند فرزندشان برای خواندن متنی با زبان آشنا شود چون متن مهم و جدی بسیار کمی به این زبان اضافه میشود. دلیل این که در دورهای زبان فرانسوی، زبان ادبیات و زبان آلمانی زبان فلسفه میشود این است که متون زیادی در این زمینهها تولید کردهاند.
او به نهضت جنگل نیز اشاره کرد و گفت: اتفاقات نهضت جنگل یک امر ملی بوده که در ادامه مشروطه به وجود آمده بنابراین طبیعی بود که برای اطلاعرسانی آسان برای همه مردم ایران نشریه جنگل و اطلاعیههای نهضت و جنبش جنگل به زبان فارسی منتشر شود. وگرنه از قدیم متون مختلفی به گیلکی تولید میشدند و وجود داشتند و آنهایی که از طی قرون به سلامت گذشتند درحال پیدا شدن هستند. در همین بازه زمانی حسین کسمایی سردبیر روزنامه جنگل به گیلکی شعر میگفت؛ اگر میبینید که در نشریه جنگل به زبان گیلکی چیزی چاپ نشده، چون دغدغهای در زمینه ضعف و نابودی زبان نداشتهاند و مردم به طور طبیعی و روزمره به زبان گیلکی صحبت میکردند.
صد سال سلطه و عدم تولید متن
آیا زبان گیلکی در جامعه امروزی همان کارکردی را دارد که برای نسلهای قبل داشت؟ آیا تلاش برای زنده نگاهداشتن زبان معنایی دارد؟ موسوی در پاسخ گفت: زبان گیلکی زبان مادری بسیاری در گیلان است. همچنان که میتوانیم به فارسی و هر زبان دیگری صحبت و فکر کنیم. تلاش برای حفظ زبان بستگی به آن دارد که هر فرد چه نگاهی به زبان دارد. من و بسیاری از همنسلان من، افرادی دو زبانه هستیم. همانطوری که بسیاری فارسی و انگلیسی صحبت میکنند. در نظر بگیرید در چنین شرایطی افرادی مثل من از جامعه حذف میشوند. اکنون گفته میشود چرا بومیان کانادا و آمریکا کشته شدند. در حالی که در قرون گذشته به راحتی کشته میشدند و کسی افسوس از بین رفن زبان و فرهنگشان را نمیخورد. این یک بحث انسانشناسانهست؛ اگر حذف زبان و فرهنگ بخشی از جامعه انسانی اهمیت نداشته باشد پس تلاش برای حفظ زبان تقلایی بیهوده است.
او اظهار کرد: منی که متن، داستان و ترانهی گیلکی مینویسم و میخوانم، این کار را دوست دارم و برای من در مرحله اول کاری طبیعی است و نه لزومن برای حفظ زبان اما همین کار، طبیعی به خودی خود منجر به حفظ و پویایی زبان میشود.
موسوی اضافه کرد: من مخالف «تقلای بیهودهام.» بخش زیادی از فراموشی زبانی ناشی از تبلیغات و همان چیزی است که در صدسال اخیر پشت سر گذاشتیم. ما با زبانهایی مواجههایم که اجازه تولید متن به آنها داده نشده است. دلیل آن که خانوادهها علاقهای برای آموزش زبان گیلکی به فرزندانشان ندارند این است که نیازی نمیبینند فرزندشان برای خواندن متنی با زبان آشنا شود چون متن مهم و جدی بسیار کمی به این زبان اضافه میشود. دلیل این که در دورهای زبان فرانسوی، زبان ادبیات و زبان آلمانی زبان فلسفه میشود این است که متون زیادی در این زمینهها تولید کردهاند.
گیلکی؟ طنز؟
گویی برای جامعه، زبان گیلکی با طنز پیوند خورده است. موسوی در این خصوص گفت: در واقع آن چه که از گیلکی به عنوان زبان و فرهنگ طنز شناسانده میشود بیشتر لودگی است تا طنز و ما تقریبن تعداد بسیار کم و دیده نشدهای متن اعم از نمایشنامه، فیلمنامه و… در حوزه طنز به زبان گیلکی داریم. اگر در سطح رشت از مردم سوالی بپرسید، مباحث سطحی را با زبان گیلکی و اگر سوالی در سطح کلان بپرسید حتمن به فارسی جواب شما را میدهند. در ذهن مردم این گونه نقش بسته که حرف جدی را باید فارسی زد. به همین دلیل است که ما یک متن اجتماعی، سیاسی و… نمیبینیم که گیلکی باشد. چنین نیازهایی وجود دارد اما شاید در چنین شرایطی رویاپردازانهست، چرا که تولید چنین متونی نیاز به فضاهایی دارد که در آن به زبان گیلکی درباره مسائل مختلف صحبت و مطالعه شود.
زبان کارکردش را برای طبقه متوسط از دست داده
موسوی در خصوص تاثیر موسیقی و ترانه گفت: موسیقی فارغ از کیفیتی که دارد در جامعه تاثیرگذار است. برای جامعهای که کمتر اهل مطالعهست بهترین شعر هم در حافظه نمیماند. یک فیلم هم میتواند تاثیر مثبتی داشته باشد، اما ترانه ریتم و ملودی دارد. اگر آن ریتم کلام داشته باشد آن کلمان در ذهن مخاطب میماند و تکرار میشود. سایر هنرها نیز برای طبقات مختلف جامعه اثرگذار است؛ به همین دلیل است بر تولید متن جدید هم تاکید میکنم.
او افزود: اصلیترین مشکل ما بدون تعارف این است که زبان کارکرد اصلی خودش را برای طبقه متوسط از دست داده است. ژستی در چند سال اخیر در میان گیلکیها مد شده و آن هم این است که «ما را ببنید که چقدر باحالیم!» و مدام در فکر نمایش بخشهای جذاب فرهنگ خود به دیگران هستیم؛ نه لزومن ما باحال نیستیم. ما یک جامعه انسانی هستیم و اگر به صورت طبیعی و انسانی آثاری را تولید میکنیم آن آثار میتوانند خوب و جذاب(باحال) و یا ضعیف و بیاهمیت باشند. جهانگیر سرتیپپور و عاشورپور و هنرمندان پیشین آثار خود را به عنوان یک انسان گیلک و به صورت طبیعی تولید میکردند و نگران چگونگی نگاه سایرین نبودند.