امنیت، اولین و حیاتیترین دغدغه انسان در طول تاریخ بودهاست و از این روست که جایگاه کمتر صنعتی در زندگی انسانِ امروزی، بالاتر از صنعت بیمه است. بیمه اطمینان و تضمینی است برای در امان ماندن از تبعات خطرهایی که هر زمان ممکن است آینده، موفقیت، مال و جان انسان را تحت شعاع خود قرار دهند.
بیمه یا insurance در زبان انگلیسی، از کلمه insure به معنای واژگانی اطمینانسازی گرفته شده و در زبان فارسی، از ریشه ی کلمه ی «بیم». ماهیت و فلسفه بیمه، در واقع تعهد و اطمینان برای گریز از بیمِ ناشی از حادثه است.
پس از آتشسوزی بزرگ لندن در سال ۱۶۶۶ میلادی که منجر به سوختن قریب به ۹۰ درصدِ اماکن خصوصی و دولتی لندن شد، نیکلاس باربون از اولین انبوه سازان اروپا، طراحی اولین بیمهنامه آتشسوزی را بر عهده گرفت. مفهومی که میتوان گفت برای اولین بار، قراردادی مشابه بیمهنامهها در شکل امروزی بود. دریانوردان فینیقی و رومیان و یونانیان باستان، در سالهای بسیار دور، با به امانت گرفتن پول از معتمدین و بازرگانان، چیزی شبیه به بیمه را بنیان نهادند. به این شکل که اگر حادثهای در طول سفر پیش نمیآمد، مبلغ وام را با سود میپرداختند اما اگر دچار حادثه میشدند، مسئولیتی در بازپرداخت وام نداشتند. این نوع قرارداد، ریسک و عدم امنیت روانی باربران را به حداقل میرساند.
آن چه امروزه تفاوت ماهوی را بین بیمههای بازرگانی و بیمههای اجتماعی ایجاد میکند، وجه افتراق فعالیتهای مبتنی بر سود از یک سو و از سوی دیگر فعالیتهای مبتنی بر مسئولیتهای اجتماعی است. بیمههای اجتماعی با هدف برقراری عدالت اجتماعی و پیشگیری از فقر و استیصال، در برابر خسارات احتمالی ناشی از حوادث غیر قابل پیشبینی چون از کارافتادگی و حادثه، و فرآیندهای طبیعیِ حتمی مثل پیری و مرگ، به وجود آمدند. اساس بیمههای اجتماعی، ساز و کارهای حمایتیای بود که در جهت از بین بردن بیم و ابهامِ آیندهی انسانها، تعریف و اجرا شد.
مفهوم صنعت بیمه به عنوان یک صنعت بازرگانی که تواما مبتنی بر سود بیمهگر و حمایت از بیمهگذار باشد، با ظهور شرکتهای بیمه بازرگانی در ایران، شروع شد که مجموعه کاملی از بیمههای اموال را دربرمیگرفت. قراردادهای بیمهای اختیاری که به میلِ بیمهگذار و پرداخت کاملِ حق بیمه توسط وی، تنظیم میشد و در پایان سال بیمهای، یا به عبارتی پایان قرارداد، حق بیمهی پرداخت شده، فارغ از وقوع خسارت یا عدم وقوع خسارت، مسترد نمیشد. این بُعد از فعالیت شرکتهای بیمه نیز، علی رغم آن چه در ظاهر به نظر میرسد که نوعی تجارت است و صرفا بر سود شرکت استوار است، اتفاقا مسئولیت بنیادین بیمه را نیز دربرداشت. به این معنی که در قبال دریافتِ حق بیمهی مناسب، استرس و ریسکِ اتفاقات احتمالی در آینده، از دوش افراد برداشته شده و به طور کامل به شرکتهای بیمه منتقل میشد.
اما با گذشت سالها، این مجموعههای بازرگانی، تصمیم گرفتند گونه ی جدیدی از بیمهنامه را به بازار عرضه کنند که در کنار پوشش ریسکهای بیمهای، جنبهی تامین آتیه برای بیمهگذاران داشته باشد و بتوان مبلغ حق بیمه پرداختی را در پایان قراداد با سود قابل قبولی به بیمهگذاران پرداخت کرد. به عبارتی بیمهشده را در سود ناشی از سرمایهگذاریهای بیمهگر شریک کرد. این نوع بیمهها در قالب کلی به بیمه عمر شهره اند. به نظر میرسد این تصمیم، نقطه ی آغازین روندی باشد که منافع بیمهگر و بیمهگذار در یک راستا حرکت کنند و شرکتهای بیمه بتوانند مسئولیت اجتماعیای را که از ابتدا برای آنان متصور بود، به نحو احسن به سرانجام برسانند؛ معاملهای اصطالحا برد-برد.
متاسفانه نگاه غالبِ جامعه گاهی برخلاف این مهم حرکت میکند. شرکتهای بیمه به صورت دو سویه، هم از سوی بیمهگذاران و هم از سوی نهادهای قانونگذاری، متهمی هستند که به محکمه نرفته محکوم اند! صنعت بیمه از سوی دولت به عنوان نهادی شناخته میشود که در حال تجارت است و باید مشمول قوانین تجارت باشد.
سالهاست بحث و تبادل افکار جدیای میان شوراهای صنفی بیمهگران و دولت در جریان است که بیمهها به عنوان یکی از مولفههای توسعه و ایفاکنندهی یک مسئولیت اجتماعی بزرگ، از پرداخت مالیات معافیت گردند. علی رغم وعدههای داده شده، تا به امروز این امر محقق نشده است. از سویی توقعی وجود دارد مبنی بر اینکه شرکتهای بیمه در راستای مسئولیت اجتماعی خود، بخش قابل توجهی از حق بیمههای دریافتی را به بهبود حمل و نقلهای جادهای، کمک به نیروی انتظامی در جهت کاهش خطرات، پرداخت به وزارت بهداشت جهت درمان رایگان مصدومین حوادث رانندگی و کمک به صندوق تامین خسارت بدنی و. .. اختصاص دهند.
این یک نگاهِ «شترمرغی» به صنعت بیمه است که در زمان برقراری کمکهای حمایتی در معافیت مالیاتی، شرکتهای بازرگانیِ انتفاعی در نظر گرفته میشوند اما در اختصاص بخش بزرگی از درآمدشان به نهادهای حمایتی، یک تشکل غیرانتفاعی اند! و البد حقوق کارمندان و کارمزد نمایندگان و حق الزحمهی ارزیابان خسارت و تحلیلگران ریسک، نیز دعای خیر بیمهگذاران در راه خداست.
از سویی در نگاه مردم، شرکتهای بیمه کاسبکاران ِ منتظر الفرصتی هستند که بیمهگذار را شکار کنند و در زمان پرداخت خسارت، از اجرای تعهدات سرباز بزنند! به نظر میرسد کار زیربنایی و آموزش همگانیِ طولانی مدت و عمیقی نیاز است تا نگاه غالبِ جامعه و دولت به بیمه تغییر کند. فقدان آموزش کافی و البته سطح سرانه پایین درآمدی که اشتباها بیمه را به عنوان یک کالای لوکس و غیر ضروری در نظر میگیرد، در نهایت ضربات عمیق تری بر پیکره فرد و خانواده در اجتماع وارد میکند.
بیمه یک نوع پیشگیری است، پیشگیریای که مسوولیت حتمی درمان را نیز برعهده میگیرد و خود را مکلف به عقد قرارداد حمایتی دوباره با بیمه گذار، حتی در صورت پرداخت خسارت میداند. با وجود تمام این خدمات، مسئولیت اجتماعی ارزشمندش، با نگاهی کوتهبینانه و سطحی، در قیاس با حق بیمه پرداختی سوی بیمهگذاران، تحت شعاع قرار میگیرد و شوربختانه باز هم نمیتواند سطح توقعات را مرتفع کند.
سخن بسیار است و مجال کوتاه، انسان امروزی در کشاکش بحران و ابهام و بیماری و تزلزل، بدیلی جز این ندارد که با بیمه آشتی کند و بگذارد آینده راه خودش را برود، هرچند آسان، هرچند سخت.
ضمن تقدیر از خانم شیرینبخش به عنوان نویسنده این مقاله که به درستی بر مسئولیت اجتماعی صنعت بیمه تاکید دارند.
بیمه فعالیتی است که جنبههای اجتماعی آن بر جنبههای سودآورانهاش غلبه دارد. چرا که بیمه کمک میکند که بار مالی خسارتهای بزرگ بین همه کسانی که خود را بیمه کردهاند، تقسیم شود.
البته برداشتهای نادرست در مورد بیمه هم وجود داشته که نیازمند تلاش بیشتر دستاندکاران بیمه از طریق آموزش، آکاهیبخشی و فرهنگسازی دست در مورد آن است.