هر اثر هنری را باید جدای از پدید آورنده آن مورد توجه قرار داد یا به عبارتی هر اثری پس از خلق، دیگر از خالق آن جدا میشود و این مخاطبان هستند که درباره آن نظر میدهند.
اما گاه دیده میشود که یک اثر هنری در کشور و یا منطقهای به بهانه گرایشهای فکری، اجتماعی یا نحوه زندگی هنرمند مورد تخطئه و برخوردهای حذفی عدهای از افراد ناآشنا با هنر قرار میگیرد.
چنین برخوردهایی را در خصوص آثار جلیل ضیاءپور هنرمند پیشرو هنرهای تجسمی ایران، احمد عاشوپور هنرمند مطرح عرصه موسیقی و بهمن محصص هنرمند نامی هنرهای تجسمی شاهد بوده و هستیم .
هنرمندی که بیش از ۵۰ اثر از استادش محمد حبیب محمدی و چند اثر از خود را با این امید که روزی در موزه هنرهای تجسمی در گیلان به نمایش گذاشته شود، در اختیار فرامرز طالبی از دست اندرکاران فرهنگ و هنر این دیار قرار داد.
آرزویی که سالها بعد از مرگ محصص و پس از مرمت این آثار به همت سازمان میراث فرهنگی گیلان در روزهای نهایی اسفند ۱۴۰۰ با نمایش ۲۱ اثر از محمد حبیب محمدی و سه اثر از بهمن محصص در موزه مردم شناسی شهر رشت محقق شد.
البته بنا به روایتی با مخالفت برخی افراد ناآشنا با هنر تابلوهای محصص در نخستین روز نمایشگاه به پایین آورده شد ولی با اعتراض اهالی فرهنگ و هنر گیلان بار دیگر بر دیوار موزه قرار گرفت.
بهمن محصص نقاش و مجسمه سازی است که ارزش و جایگاه هنری او در ایران و جهان بر هیچکس پوشیده نیست. هنرمندی که نقاشی های آوانگاردش از آثار معتبر نقاشی مدرن ایران محسوب میشود.
اما قرار بود در خاتمه دوره یک ماهه نمایش آثار روز چهارشنبه ۲۸ فروردینماه نشستی با سخنرانی علی امیری، محقق و پژوهشگر آثار حبیب محمدی و معاون پژوهشی ادارهکل ثبت اسناد و املاک گیلان، فرامرز طالبی پژوهشگر و نویسنده و حامد بهروزکار از اساتید نقاشی دانشگاه گیلان در محل موزه باستانشناسی رشت برگزار شود که متاسفانه لغو شد.
هم زمانی مخالفت یک معمم گیلانی با این مساله و یادداشتی در خصوص بهمن محصص موجب شد که اهالی فرهنگ و هنر این دو قضیه را به هم مرتبط بدانند و نسبت به آن ابراز تاسف نشان دهند.
محصص هنرمندی نوگرا و آوانگارد
بهمن محصص نقاش و مجسمه سازی است که ارزش و جایگاه هنری او در ایران و جهان بر هیچکس پوشیده نیست. هنرمندی که نقاشی های آوانگاردش از آثار معتبر نقاشی مدرن ایران محسوب میشود.
در نظر سنجی نوروز ۹۴ فصلنامه حرفه هنرمند برای انتخاب ۱۰ هنرمند برگزیده هنر نوگرای ایران که بین یکصد هنرمند و هنرشناس انجام شد، بهمن محصص در صدر فهرست هنرمندان نوگرای ایران از دهه بیست تا به امروز قرار گرفت.
آرمان خلعتبری در کتاب ” بهمن ” در خصوص این استاد و شاگرد می نویسد:«بهمن محصص ۱۳ ساله بود که در راه خانه، مقابل ویترین دکان نقاش نامی رشت، سیدمحمد حبیب محمدی که شاید بتوان او را پدر نقاشی مدرن گیلان نامید، ایستاد و شیفتهی جادوی سرانگشتان او شد؛ آنجا کارگاهی بود جهت نقاشی و آموزش هنر. رنگ و ضرب قلم در آثار محمدی التهابی بود که چندان با منطق واقعی اشیاء سروکار نداشت؛ ترکیبی از رئالیسم روسی آمیخته با هیجانی که بیشتر به آثار ون گوک پهلو میزد. با وجود تحصیل در روسیه تمایلی به هنر مدرن و حتی از نوع روسی آن و آثار هنرمندانی چون مالویچ و کاندینسکی نداشت و بیشتر متأثر از هنرمندان قرن نوزده آن کشور و نقاشان محبوبش سوریکوف، شیشکین، رپین، ایوازوسکی و نظیر آن قلم میزد.
پارهای از طراحیهای شباهت و تأثیری پنهان از آثار رامبراند دارند. در رنگپردازی آثار و نیز ضربقلمهای رها و محکمش نیز میتوان گرایش به ون گوک را مشاهده نمود؛ دو نقاشی که بسیار به آنها علاقه داشت. هرچند در اواخر عمر تا حدی به آثار کوبیستی نزدیک شد، اما واقعیت وجودی آثارش همان رئالیسم-امپرسیونیسم روسی با فضاهای مهگرفته و روستایی باقی ماند. در گیلان کسی بهتر از او طبیعت نمیساخت. بیشتر طبیعت و پرتره و تا حدی طبیعت بیجان موضوع آثارش بودند. در کنار آن به ساخت تابلوهای تاریخی با موضوعاتی نظیر «جنگ چالدران» یا «ضربت خوردن حضرت علی» نیز تمایل بسیار داشت.
محصص یکسال پس از آن رویداد و در تابستان چهاردهسالگی زیر نظر او مشق کرد؛ با همان موضوعات و همان نگاه. بعدتر این رابطه عمیقتر شد و به دوستی خانوادگی بین این دو منجر گردید. در نوجوانی محبوب استاد بود؛ بیتوجه به اطراف مینشست و نقاشی میکشید. در بهار ۱۳۳۰ در رشت و با حمایت از حبیب محمدی، نمایشی از کارهای محصص برگزار شد.
نخستین حضور محصص در بیینال ونیز در سال ۱۳۳۵ با اثری به نام کمپوزیسیون در بیستوهشتمین دورهی آن بود. در این سالها گاه به ایران میآید. در حوالی همین سال (۱۳۳۵/۱۳۳۶) در نمایشگاهی از آثار حبیب محمدی و شاگرادنش در رشت شرکت میکند.
او با شناخت و نگاهی دقیق از هنر نوگرا در تلاش برای جهانیشدن و نو بودن، بیشازپیش از بومیگرایی میپرهیزد؛ هرچند بسیاری از مضامین و انگارههای فکر او ریشه در زادگاهش دارند، اما تقریباً از همان سرآغاز، هیچگونه تلاشی برای احراز هویت با وامگیری از فرمهای ایرانی در آثارش دیده نمیشود. بیشتر آثار، طبیعت بیجانهایی هستند که نوعی فیگوراتیو استیلیزه را در خود دارند. موتیف ماهی با فرمهای بیضی، تیپیکالی شد که دورهای از کارهایش را تشکیل دادند. روزنامه ملت در شماره ۳۰ مارس ۱۹۵۸ میلادی در خصوص آثار محصص مینویسد: ماهیها و پرندگان و گیاهان و اشکال انسانی او استعداد تزئینی و گرمی غنی و تازهای را خارج از حدود نقالی و تصویری نشان میدهد”
یکی از معروفترین نمایشگاههای نقاشی در ایران که طنز تلخ و نگاه انتقادی او به جهان پیرامون در آن به راحتی دیده میشود. مجموعهی «فیفی» آنقدر گزنده است که بسیاری آن را برنمیتابند.
اینها خود در کنار آثار متفاوت محصص، همگی فضایی دگرگونه و حتی غریب خلق نمودند، دستهای بیپنجه، صورتهای تهی از نگاه که کاریکاتوری از تنهایی و خلاء انسان معاصر میسازند؛ برهنه و بیدفاع. سرهایی کوچک که هیچ نشانی از تعقل در آنان نیست و گاه حتی اجزای صورت بهنشانهی فقدان هویت در آن محو شده، توسط گردنی باریک و بلند به تنهی بزرگی که مرکز شهوت حیوانی است، متصل میشود. فیگورهایی که بیشتر با زبان بدن سخن میگویند. نام نامتعارف آثار نیز نشانهای از خشم هنرمند هستند و نامهایی همچون فیفی از خوشحالی زوزه میکشد، باکرهی خوشحال، نامزد، رویای پسر آرمیده، خانمی که خیلی فکر میکرد و بالماسکه برای روشنفکران ملت من، چنان در یادها ماند که بعدها بسیاری این نمایشگاه را با عناوینی همچون مجموعهی «فیفی» به یاد میآورند که خود نمادی از یک دوره کاری هنرمند نیز گردیده است.
محصص اینک هنرمندی یاغی و عصیانگر است و قائل به این باور که برای ساختن، باید ویران نمود، آنچه را که برپایههای سنت،باور و عادتهای زنگاربسته استوار است. چنانکه خود در مصاحبهای با مجلهی تلاش با عنوان «باید پوسیدگی را بین برد»، میگوید:
برای داوری خودم، خیالم راحت است و کاری هم به پدران شرافتمند و مادران فداکار ندارم. وقتی تو را بیدست و پا میکشم، زندگیات را خراب میکنم، البته، اگر باشعور باشی. هیچ وقت کمشعوران منظورم نیستند و هنرمند تا خراب نکند، نمیتواند خلق کند. هر خرابکاری هوشمندانهای در خود سازندگی دارد. آنچه ترسناک است ورشکستگی است، نه خرابی.»
لزوم حفاظت از میراث هنری
امین حق ره نویسنده ، پژوهشگر فرهنگی ،هنری و اجتماعی گیلان در این باره به پایگاه تحلیلی خبری مرور گفت: این آثار پیشتر یعنی یکی دو دهه قبل نیز نمایش داده شده بود، آخرین مورد در گالری پویا شهر رشت اتفاق افتاده بود اما بعد از آن تابلوها به انبار موزه منتقل شدند و سالها خبری از آنها نبود و آسیب هم دیده بودند. خوشبختانه با تلاشی که صورت گرفت و پی گیری های علاقمندان به هنرهای تجسمی و همکاری مسئولان موزه گیلان کار مرمت آثار انجام و کارهای به نمایش در آمد. اما بلافاصله پس از نمایش کارهای محصص جمع آوری شد و موجی از اعتراض و پرسش از سوی مخاطبین هنر را به دنبال داشت که همین پی گیری ها باعث شد با فاصله کمی این سه اثر دوباره به نمایش گذاشته شوند .
وی افزود: به صورت علنی کسی ندانست که این آثار به دستور چه کسی برداشته شد و خوشبختانه هرچه که بود نمایشگاه بر پا شد. مدتی پیش هم اعلانی از طرف موزه داده شد مبنی بر این که قرار است نشستی با حضور تعدادی از کارشناسان این عرصه برگزار شود که به ناگه لغو اعلام شد .
به اعتقاد خیلی آنچه در بیانیه موزه اعلام شده نمیتواند علت این مساله باشد و به نظر میرسد منتفی شدن این نشست به دلیل همان جریانی است که در ابتدای امر نمیخواست این تابلوها روی دیوار برود و اکنون فشار آورده که گفت و گو و نقد و نظر در خصوص آثار این هنرمند اتفاق نیافتد.
این فعال فرهنگی خاطرنشان کرد: این مساله را قبلا در خصوص اساتید دیگر هنرهای تجسمی و رشتههای دیگر نظیر موسیقی احمد عاشورپور نیز در گیلان شاهد بودیم . اما در حالی که صدای اقای عاشورپور در رادیو و تلویزیون پخش می شود و کتابش منتشر می شود چرا اجازه برگزاری نشست پیرامون او را نمی دادند، اتفاقی که پیشتر برای جلیل ضیاپور هم افتاده بود. هنرمندی که سبک کوبیسم را وارد هنر تجسمی ایران کرد. خود ایشان در مورد سالهایی که در دهه ۲۰ و ۳۰ کار می کرده و درگیری هایی که با مدیران وقت داشته تعریف می کرد، او را به جلسه ای در دستگاه مرتبط با حراست وزارت فرهنگ می خوانند و ایشان را بازخواست می کنند و مجله خروس جنگی را تعطیل می کنند وقتی ایشان پی گیر می شوند می گویند شما در حال ترویج کمونیسم هستید وقتی ایشان مطرح می کند که این کمونیسم نیست و کوبیسم است تازه آنها متوجه می شوند که ماجرا را اشتباه فهمیده اند و این یک سبک نقاشی است و ربطی به کمونیسم ندارد.
همه ما منتظریم وعده ای که از خیلی سالهای پیش داده شده و گشایش موزه هنرهای تجسمی در گیلان اتفاق بیفتد .خیلی از این آثار خریداری شده و در جاهای دیگر امانت گذاشته شده و چنین برخوردهای حذفی با هنر و هنرمند، آن هم هنر درجه یک و با کیفیت ما را نگران می کند که قرار است چه بلایی بعدها بر سر این آثار گنجینه بیاید.
حق ره تصریح کرد: فکر می کنم بعضی از افراد برداشتشان در خصوص هنر به ویژه هنرهای تجسمی غیر مسلط و ناآگاهانه است و اساسا نمی دانند باید با هنرمند و اثر هنری که میراث فرهنگی یک کشور است چگونه برخورد کنند و متاسفانه رفتارهای متناقض بسیاری می بینیم .
وی خاطرنشان کرد: در حالی که در نشریات و در حراج تهران و همه جا از بهمن محصص و حبیب محمدی صحبت می شود این گونه برخورد برخی افراد در گیلان اسباب خجالت است. از حضراتی که این برخوردها را دارند باید پرسید اگر قرار است از این میراث پاسداری نشود از این گنجینه که آوازه جهانی دارد و کارهای ارزشمند بهمن محصص بعنوان یک هنرمند با همه فراز و فرودهایی که در زندگی خصوصی دارند معرفی نشود واقعا قرار است نسل های بعدی ما چه آورده و سرمایه ای داشته باشند و چگونه وارد معادلات جهانی شوند با چه دست پری و چه سرمایه ای کاری برای کشورشان انجام دهند . با شیوه های مدیریتی ضعیف و خردمندانه تمام سرمایه های کشور را چوب حراج می زنند و از بین می برند و تقریبا چیزی برای آیندگان نمی گذارند .
این نویسنده و پژوهشگر تصریح کرد: همه ما منتظریم وعده ای که از خیلی سالهای پیش داده شده و گشایش موزه هنرهای تجسمی در گیلان اتفاق بیفتد .خیلی از این آثار خریداری شده و در جاهای دیگر امانت گذاشته شده و چنین برخوردهای حذفی با هنر و هنرمند، آن هم هنر درجه یک و با کیفیت ما را نگران می کند که قرار است چه بلایی بعدها بر سر این آثار گنجینه بیاید.
حق ره تاکید کرد : چنین برخوردهایی اتفاق ناخوشاینی است و امیدواریم با مطالبه دوستداران فرهنگ و هنر شاهد برخوردهای حذفی با هنرمند و آثار هنری نباشیم .
روایت هنری تاریخ
مریم اشکانیان هنرمند عرصه هنرهای تجسمی و مدیر چوم گالری انزلی در این باره گفت: برگزاری نمایشگاه آثار حبیب محمدی و بهمن محصص در رشت اتفاق خیلی خوب و مبارکی بود. محمد حبیب محمدی چهره تاریخی بسیار درجه یکی در زمینه نقاشی و استاد محصص ها، آیدین آغداشلو و بسیاران دیگری بوده و کارهایشان ارزش تاریخی دارد و برای نسل جدید خیلی می تواند آموزنده باشد.
در این نمایشگاه وزن آثار محصص سنگین تر از کارهای حبیب محمدی است ، کارهایش ارزش هنری بالایی دارد ، بسیاری از موزه های دنیا یا حراج های بزرگ مثل کریستیز و ساتبیز کارهایش را به حراج می گذراند و کلکتورهای درجه یک دوست دارند از کارهایش در کلکسیون خود داشته باشند ،هم تراز خیلی از آرتیست های مطرح دنیاست و این افتخار ماست . وقتی اسم بهمن محصص را می آوریم یک تریلی شهرتش را می کشد، آنقدر که تاثیرگذار و درجه یک بوده است.
این بانوی هنرمند در مورد تاثیر برپایی نمایشگاه بیان کرد: از نزدیک دیدن آثار تاثیر بیشتری روی مخاطب می گذارد و این نمایشگاه فرصت خوبی بود برای آنهایی که تا به حال از نزدیک کارهای این دو هنرمند را ندیده بودند اعم از دانشجویان و آرتیست ها و دوستداران هنر تا کارها را از نزدیک ببینند.
وی بیان کرد: در کنار خواندن کتابها یا مقالات در باره تاریخ ، دیدار از موزهها در درک تاریخ بسیار موثر است و آثار هنری خلاصه ای از تاریخ آن دوران را ارائه می دهند و دیدن کارها موجب می شود آن اثر و تاریخش در ذهن مخاطب ماندگار شود.
وی همچنین در خصوص نشست هایی که پیرامون یک نمایشگاه برگزار می شود تصریح کرد: این گونه جلسات می تواند خیلی جذاب تر و تاثیرگذارتر از نمایشگاه باشد چون منتقدین آثار را بررسی و در مورد آنها صحبت می کنند، بعدهای پنهان کار را آنها که موشکاف تر و تاریخ دان تر هستند می توانند باز کنند، راجع به اندیشه آرتیست ها و سرگذشتشان که خود می تواند درس بزرگی باشد برای کسانی که تازه وارد هنر شده اند و مخاطب هنر هستند .
اشکانیان افزود: من دقیق نمی دانم چرا نشست در خصوص آثار محصص و حبیب محمدی لغو شده امیدوارم همین که موزه در بیانیه اعلام کرده که می خواهند برنامه با کیفیت تر برگزار شود و با توجه به اقدام خوب موزه در نمایش آثار به این مساله خوش بین هستم .
این هنرمند اظهار کرد: گیلان به لحاظ فرهنگی بسیار جامعه غنی است و در ابعاد مختلف هنر بزرگان زیادی داریم و خیلی خوب است که راجع به این بزرگان صحبت شود و امیدواریم که این برنامه اتفاق بیفتد .جامعه گیلان بسیار روشن،آگاه و پیشرو است و این برنامه ها حداقل خوراک فرهنگی است که می شود به جامعه فرهنگی ارائه داد و وقتی این گونه برنامه ها لغو می شود در واقع مخاطب تشنه می ماند و به نظر من این رشد باید جمعی صورت بگیرد و در این نشست هاست که این رشد صورت می گیرد و اگر نباشد جامعه خالی می ماند.
محصص در مصاحبه ای با نشریه تلاش در آبان ماه سال ۱۳۴۷ می گوید: «هنرمند تلگرافچی نیست. آدم قرن ۱۹ آدمی امیدوار بود. دنیا دگرگون شده بود و دنیای دیگری داشت بهوجود میآمد و هنوز به انحطاط کنونیاش نرسیده بود و بهناچار استتیک و فلسفهی خاص خود داشت که آدمی را رسول حس میکرد. ولی آدم امروز؟ برای آدم بیچشموگوش، پیامبری لال لازم است. در هنر فقط ارتباط مطرح است و این ارتباط ممکن است بهصورت پسگردنی به کسی که چرت میزند باشد یا حرفی که الآن میان من و شما ردوبدل میشود.»
*مطالب داخل کروشه از کتاب ” بهمن ” تالیف آرمان خلعتبری است.
کار خوبی بود، اما آقای امیری هیچ تخصصی در نقاشی ندارند و حتا فرق آبرنگ و رنگ و روغن را هم نمیدانند که از ایشان به عنوان کارشناس آثار حبیب محمدی نام بردید.
ما که ایشان را تا به امروز در هیچ نمایشگاه نقاشی رویت نکردیم.
ایشان کارشناس اسناد تاریخی هستد و آن هم نه تاریخ ، همین.
بهتر بود موزه در انتخاب سخنران دقت بیشتری میکرد.
در مجموع متاسفیم که این کار برگزار نشد.