پاسداشتی برای یک رشت پژوه؛

واهانیان؛ ارمنی برار رشتی‌ها

0 ۸۱

واهانیان از دوستان نزدیک من است و همواره در دیدار با یکدیگر تبادلات فرهنگی زیادی داریم. ایشان رشت پژوه هستند و علاقه زیادی به معماری این شهر دارند. اصولا پژوهش‌های او اولا درباره معماری و در مرحله بعد حوزه‌های تاریخ معاصر رشت بخصوص در زمینه اسناد است و در خصوص اسناد تاریخی رشت تحقیق و پژوهش‌های ارزنده‌ای دارند.

 

ایشان چندین مقاله در ارتباط با معماری رشت، ساختمان‌ها و اسناد مربوط به بلدیه و شورای شهر و اینگونه پژوهش‌ها در اختیار من قرار داد که من در مجله گیله وا چاپ کرده‌ام.

 

علاقه واهانیان به اسناد تاریخی و پژوهش درباره تاریخ معاصر و معماری خیلی زیاد است. بطوریکه یک خاطره خیلی خوب و زنده‌ای از ایشان به یاد دارم.

 

از طرف شورای شهر رشت طی یک ماموریت فرهنگی برای بازدید از مرکز اسناد بنیاد مستضعفان به تهران رفته بودیم که در این سفر علاوه بر واهانیان، مرحومان نوزاد، میر ابوالقاسمی، خمامی‌زاده و پرتو نیز همراهی می‌کردند.

 

در این بازدید خاطره جالبی از واهانیان در خاطرم مانده؛ ما را به یک سالن بسیار بزرگ هدایت کردند که اسناد مربوط به رشت میان گونی‌ها آنجا نگهداری می‌شد. بخشی از این اسناد مربوط به نهضت جنگل بود که از خانواده‌های فئودال‌ها و اشراف و سیاسیون همزمان با انقلاب مصادره شده بود.

 

هنگام بازدید از اسناد مربوط به جنگل متوجه شدم؛ نقشه قاب گرفته‌ای از رشت قدیم توجه واهانیان را به خود جلب کرده و او زانو زده روی زمین مبهوت به نقشه خیره شده است. در واقع این نقشه همان نقشه ذوالفقار خان بود که بعنوان اولین نقشه در دوره ناصرالدین شاه چاپ شده بود. به گفته واهانیان این نقشه از اولین نقشه‌های کشور است که رنگی چاپ شده است.

 

باید تاکید کنم فرد پژوهشگری همچون واهانیان همواره به دنبال کشف است و بعد از کشف، جذب آن می‌شود. او فوق‌العاده در کارهای پژوهشی خود دقت و وسواس دارد و مستند کار می‌کند. بطوریکه تا وقتی از چیزی سند در اختیار نداشته باشد به آن وارد نمی‌شود و بایگانی‌اش می‌کند. در مجموع همه این اقدامات و رفتارها بوده که پژوهش‌های ایشان را علمی کرده است.

 

این در حالیست که ما الان یک سری به اصطلاح  محقق داریم که با ناخنک زدن به نوشته‌های دیگران کتاب‌سازی می‌کنند. ولی ایشان واقعا تولیدکننده پرمایه‌ای هستند.

 

او زاده تبریز و بزرگ شده تهران است و تحصیلات معماری دارد، اما نیمی از عمر هشتاد و چند ساله خود را در رشت گذرانده. بعد از انقلاب به رشت آمد و در این شهر تشکیل خانواده داد، کار کرد، فرزندان خود را بزرگ کرد و بخاطر همین است که واهانیان خود را رشتی می‌داند و در برخی موارد شاید خیلی آگاه‌تر و مطلع‌تر از هر رشتی دیگر نسبت به شهر است. 

 

یک مساله‌ای را به خودش هم گفته‌ام؛ اینکه یک زمانی ما در رشت خانواده‌هایی از اقلیت ارامنه داشتیم که واقعا از اقلیت‌های سازنده این شهر بودند. این اقلیت چون قومی و مذهبی بودند تلاش می‌کردند برای خود در رشت جایگاهی موثر پیدا کنند و همیشه خود را با مردم شهر  تطبیق می‌دادند.

 

آن زمان که ما دبیرستان می‌رفتیم، تعداد خانواده‌های ارمنی در رشت زیاد بود. بطوریکه در هر کلاس  یکی دو همکلاسی ارمنی داشتیم. اینها علاوه بر اینکه با خودشان ارمنی صحبت می‌کردند با ما هم گیلکی حرف می‌زدند و دوستان خوبی برای هم بودیم. در واقع باید بگویم ما دانش‌آموزان رشتی و مسلمان یک ارمنی برار هم داشتیم.

 

متاسفانه به دلیل فشارهای ایدئولوژیکی که در اوایل انقلاب به جامعه وارد شد و عرصه را برای برخی تنگ کرد؛ این دوستان و همکلاسی‌های ارمنی ما هم با خانواده‌هایشان از کشور مهاجرت کردند. در حالی‌که بخشی از فعالیت‌های هنری رشت در حوزه‌های هنری مخصوصا  عکس، موسیقی و صنعت به کاکل ارامنه می‌چرخید.

 

وقتی واهانیان به رشت وارد شد که انقلاب شده بود و ما دیگر دوره شباب و جوانی را پشت سر گذاشته بودیم. به گمان من  واهانیان تا به امروز یک تنه جور تمام ارامنه رشت را بر دوش کشیده است. در واقع حالا واهانیان برای ما ارمنی براری شده است، برای من که چنین است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.