پادشاهان طلای خاکستری در سرزمین سبز

لیانازوف‌ها؛

0 177

بندرانزلی پس از قرن‌ها حضور در قالب دهکده‌ای ماهیگیری که در عین حال گذرگاهی منحصر بفرد برای ارتباط ایران با اروپا در جغرافیای گیلان بود، در نیمه‌ی دوم قرن نوزدهم میلادی، به واسطه‌ی دو عامل، اهمیت فوق‌العاده‌ای یافت: اول بخاطر موقعیت جغرافیایی خود، و دوم به دلیل نیاز محافل تجاری امپراطوری روسیه‌ی تزاری به توسعه و سرمایه‌گذاری در بیرون از مرزهای این کشور.

اولین بار در سال ۱۲۴۶ خورشیدی،«استفان مارتنویچ لیانازوف» تاجر ارمنی، اهل حاجی طرخان یعنی آستاراخان فعلی، از دولت ناصرالدین شاه، امتیازِ حق ماهیگیری در رودخانه‌های ایرانی که به دریای خزر می‌ریختند را در قالب یک قرارداد اجاره به مدت پنج سال دریافت کرد

باید گفت؛ از آنجا که در دکترین سیاست خارجی امپراتوری روسیه در آن زمان، توسعه‌ی انزلی، کلید گسترش قلمرو تزارها در سرزمین‌های مجاور محسوب می‌شد، طبیعتاً پشتیبانی و حمایت از سرمایه‌گذاری اتباع روسیه با تبارهای مختلفی چون ارمنی، گرجی، روسی و ترک در اولویت قرار داشت. از همین رو بود که در سال‌های بعد، شاهد حضور شخصیت‌ها و هُلدینگ‌های صاحب‌نام روسی در حوزه‌های مختلف اقتصادی کشور و خصوصاً انزلی هستیم، اسامی آشنایی نظیرِ طومانیانس‌ها، خوشتاریا، پولیاکوف‌ها و لیانازوف‌ها که هریک داستان جداگانه‌ای را در صفحات تاریخ این منطقه ثبت کردند.

یکی از مهم‌ترین بخش‌هایی که از دیرباز برای اتباع روسیه جذابیت داشت، حوزه‌ی شیلات در دریای خزر وخصوصاً کرانه‌های جنوبی آن در ایران بود.

از راه رسیدن استفان مارتنویچ لیانازوف

یکی از مهم‌ترین بخش‌هایی که از دیرباز برای اتباع روسیه جذابیت داشت، حوزه‌ی شیلات در دریای خزر و خصوصاً کرانه‌های جنوبی آن در ایران بود. هرچند از سال‌های دورتر اتباع روسِ ساکن در کرانه‌های دریای خزر از راه قاچاق و یا انعقاد قرارداد با حاکمان محلی، بطور جسته و گریخته نفع می‌بردند اما اولین بار در سال ۱۲۴۶ خورشیدی  (۱۸۶۷- م ) بود که «استفان مارتنویچ لیانازوف» تاجر ارمنی، اهل حاجی طرخان یعنی آستاراخان فعلی، از دولت ناصرالدین شاه، (میرزا حسین خان سپهسالار) امتیازِ حق ماهیگیری در رودخانه‌های ایرانی که به دریای خزر می‌ریختند را در قالب یک قرارداد اجاره به مدت پنج سال دریافت کرد. و البته باید توجه داشت که این امتیاز در سال‌های بعد نیز چندین مرتبه تمدید شد .

 گفتنی است که جدّ لیانازوف از ارامنه‌ای بود که در قرن هفدهم توسط شاه عباس از تفلیس به اصفهان کوچانده شده بودند. این خانواده در نیمه‌ی دومِ قرن نوزدهم، توانست با سرمایه‌گذاری در مراکز تولید نفت باکو و ایجاد شرکت‌ها و موسسات و بانک‌ها با غول‌های نفتی جهان همانندِ  شرکت های «شل» و «نوبل» برابری کرده و سومین قدرت نفتی جهان بشمار آیند؛ به همین خاطر بر اساس نظر نشریه‌ی فوربس در ابتدای قرن بیستم لیانازف‌ها جزو ده خانواده‌ی ثروتمند در امپراتوری روسیه محسوب می‌شدند .

اما در واقع، آن‌چه که منجر به ثروتمند شدن آنها شد نه صنعت نفت که توانایی ایشان در سازماندهی و بهره‌برداری در حجم زیاد از منابع شیلاتی دریای خزر بود. البته این توانایی مستلزم تامین انواع تجهیزات مدرن برای صید، انتقال و فرآوری محصولات شیلاتی می‌شد که طبیعتاً در ایران آن زمان زمینه‌های آن فراهم نبود.

لازم به ذکر است که داستان تبدیل شدن این خانواده به پادشاهان طلای خاکستری یا خاویار در دنیا، با اعطای امتیاز صیدِ ماهی در پنج نقطه‌ی انزلی، آستارا، حسن‌کیاده (کیاشهر)،  مشهدیسر (بابلسر) واسترآباد (گرگان) به «استفان لیانازف» آغاز شد . پس از مرگ «استفان مارتنویچ لیانازف» این تجارت خانوادگی در اختیار برادرش «گئورگی لیانازوف» قرار گرفت و او بود که با تاسیس اولین کارخانه‌ی تولید خاویار در انزلی، آن را به اروپا و سراسر جهان صادر کرد؛ غدایی که در میان اشراف و درباریان، محبوبیت بسیار داشت.

 گئورکی همچنین در آن زمان، با انعقاد قراردادی با دولت روسیه به مدت ۲۵ سال امتیاز صید در تمام سواحل دریای خزر، این تجارت را گسترش داد و بدین ترتیب به بزرگترین شرکت صنعتی روسیه و البته ایران تبدیل شد؛ بنحوی که تولید ناخالص این صنعت را بین سالهای ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۳ شمسی ( ۱۹۱۵ – ۱۹۰۷ م ) تا  ۲/۲۵ میلیون روبل برآورد کرده‌اند.

 گفتنی است که پس از فوت «گئورکی لیانازوف»، سه پسر وی با نام‌های «مارتین»، «استفان» و «لئون» وارثان این قرارداد شدند .

«استفان لیانازوف» فرزند میانی خانواده که بازرگان و سیاستمدار بود، با ادامه‌ی مسیر پدرش در صنعت نفت با تاسیس شرکت «لیانازوف وپسران» در سن‌پترزبورگ و مدیریت بیست شرکت نفتی  و احداث خطوط انتقال از سواحل خزر به دریای سیاه، توانست کاری را انجام دهد که تا قبل از آن کسی نتوانسته بود در حوزه‌ی نفت قفقاز انجام دهد. وی رسیدگی به امور شیلات را به برادرش «مارتین» واگذار کرد و این برادر بزرگتر، مارتین بود که در سالهای بعد، باید میراث شیلاتی لیانازوف‌ها را اداره می‌کرد.

«مارتین لیانازوف» برادر بزرگتر خانواده فردی تحصیل‌کرده بود که به هفت زبان زنده تسلط داشت؛ او به نیابت از دیگر برادران امور مربوط به اداره‌ی امپراتوری وسیع شیلات در ایران را انجام می‌داد. این امورات، شامل تشکیلات و ابنیه‌ها و تاسیسات وسیعی بود که در مساحتی به طول حدوداً بیش از ۵۰۰ کیلومتر در امتداد سواحل ایرانی خزر گسترده بود. در سرتاسر سواحل ایران از آستارا تا رود اترک، در ۹۰ نقطه عملیات صید انجام می‌شد و پس از جمع‌آوری ماهیان که در برخی نقاط مانند کیاشهر با احداث ریل از صیدگاه به اسکله صورت می‌گرفت، با ۲۰ فروند کشتی که دو فروند آن کشتی بخار بودند، برای فرآوری و بازاریابی در روسیه و اروپا، روانه‌ی آستاراخان می‌شد. شرکت لیانازوف در سال‌های جنگ جهانی اول، حتی کنسروهای ماهی سربازان امپراتوری را نیز تأمین می‌کرد.

علاوه بر این نقاط نودگانه، پنج مرکز اصلیِ  شیلات لیانازوف‌ها در بندر انزلی، آستارا، کیاشهر، بابلسر و استرآباد قرار داشت که همه‌ی این مناطق دارای تاسیسات برق و روشنایی و لوله‌کشی آب بودند و ارتباط این مراکز با تلفن برقرار می‌شد.

در خلال سال‌های حضور لیانازوف‌ها، در موارد زیادی شاهد اعتراضات مردم محلی نیز بودیم؛ این اعتراضات ازیک سو بیشتر به سبب تداخل محدوده‌ی صید عوامل شرکت با صیادانی بود که بصورت آزاد صید می‌کردند، و از سوی دیگر برای گسترش دامنه‌ی فعالیت شیلات لیانازوف‌ها بود که علاوه بر ماهیانِ خاویاری، سوف و اسپله، به صید ماهیان حلال نیز که در قرارداد آنها با دولت ایران نبود، اقدام می‌کردند.

فعالیت ۱۵ هزار کارگر برای لیانازوف‌ها

 گفتنی است تا زمان حضور لیانازوف‌ها در سال‌های منتهی به جنگ اول جهانی که حدود چهل سال بطول کشیده بود در این مراکز حدود پانزده هزار کارگر در رسته های مختلف و همینطور صید مشغول به کار بودند و بودجه‌ی سالانه‌ی شیلات در انحصار این خانواده، بالغ بر سالی یک‌ونیم میلیون تومان بود.

یکی از بخش‌های مهم در محوطه‌های شیلات لیانازوف‌ها، بخش پزشکی و بهداشتی آن در انزلی معروف به «مریضخانه‌ی ماهی» بود که شامل بهداری، داروخانه و کلینیک‌های مخصوص عمل جراحی همراه با پزشکان و پزشکیاران و همچنین قابله‌ها می‌شد.

بخش‌هایی که در مراکز شیلات در این شهرها و مخصوصأ انزلی احداث شده بود عبارت بودند؛ از کارخانه‌های بزرگ برای منجمد کردن ماهی(سردخانه)، ساختمان‌های سنگی متعدد برای استقرار ماشین‌آلات، نظیر ماشین‌های ویژه‌ی استحصال روغن از قسمت‌های زائد ماهی و همینطور برای سکونت هزاران کارگر مشغول بکار. محوطه‌های شیلات  هم شاملِ انبارها، آشپزخانه‌ها، غذاخوری، رختشوی‌خانه و حمام بود. همچنین  مراکزی که در اختیار لیانازوف‌ها قرار داشتند دارای مکان‌هایی بودند که برای ضد عفونی کردن لباس کارگران ساخته شده بود.

سالها بعد در انزلی، تاسیسات شیلاتِ غازیان، هنگام وقوع جنگ جهانی دوّم و ورود پناهجویان لهستانی به مرکز ارتش روسیه، برای سازماندهی این انتقال تبدیل شد. البته علاوه بر تاسیساتی که شرحشان رفت، ظاهراً اماکنی نیز برای فعالیت‌های شخصی و فرهنگی نظیر کلیسا و مسجد در آنجا لحاظ شده بودند.

یکی از بخش‌های مهم در محوطه‌های شیلات لیانازوف‌ها، بخش پزشکی و بهداشتی آن در انزلی معروف به «مریضخانه‌ی ماهی» بود که شامل بهداری، داروخانه و کلینیک‌های مخصوص عمل جراحی همراه با پزشکان و پزشکیاران و همچنین قابله‌ها می‌شد.

یکی از شخصیت‌هایی که در انزلی و این کلینیک به دنیا آمده بود خانم «الی آنتونیادیس» رییس جامعه‌ی یونانیان ایران  قبل از انقلاب و دوست و مشاور فرح پهلوی بود. وی که به شوخی خود را زاده‌ی بیمارستان خاویار می‌داند، از یک خانواده‌ی مهاجر یونانی بود که در دهه ۱۳۰۰ شمسی، برای صنعت کشت تنباکو به گیلان آمده بودند. خانم آنتونیادیس بعدها بعنوان مشاور همراه ملکه، دوبار در کاخ سفید یکبار با کندی، و یکبار با نیکسون و همچنین با روسای شوروی، خروشچف و برژنف در کرملین و چوئنلای، رهبر چین در پکن حاضر بود.

موضوع دیگری که می‌توان از آن یاد کرد، این است که طبق اسناد موجود در مرکز اسناد ملی، پس از تاسیس مدرسه‌ی رشدیه‌ی بندرانزلی در سال ۱۲۸۷ شمسی، توسط آقای یقیکیان، کمپانی لیانازوف همه ساله مبالغی برای جذب محصلین بی‌بضاعت، بعنوان اعانه  به مدرسه‌ی مذکور می‌دادند که در گزارش دخل و خرج  این مدرسه در سال ۱۲۸۹  آمده است.

 طوفان انقلاب در امپراطوری روسیه

چهل سال بعد از آغاز فعالیت خانواده‌ی لیانازف‌ها در شیلات خزری ایران، طوفان انقلاب در امپراتوری روسیه وزیدن گرفت. در ماه‌های اول پس از انقلاب اکتبر(۱۹۱۷- م) اوضاع سیاسی و اقتصادی اتباع روس و سرمایه‌ی آنها در داخل و خارج کشور دست‌خوش تحول شد.  از سه برادر لیانازوف، «استفان» برادر میانی و سلطان نفت، پس از مصادره‌ی اموالش در روسیه به فنلاند گریخت و از سازمان‌دهندگان جنبش ضدِ بلشویکی شد که نهایتأ با پیوستن به دولت در تبعید راه مبارزه با دولت جدید شوروی را برگزید.

«مارتین» برادر بزرگتر و مدیر اصلی میراث شیلاتی خانواده، به ایران آمد و برادر کوچکتر «لئون» هم به پاریس رفت. ایران هم که در آستانه‌ی تحولات سیاسی سال‌های پایانی دوره‌ی قاجار، قرار داشت، با دادن التیماتوم به لیانازوف‌ها، خواستار خاتمه‌دادن به امتیاز شیلات شد که البته دولت تازه‌تاسیس بلشویکی هم با الغای قراردادهای استعماری تزارها در ایران، موافق آن بود. البته بعدها خود اتحاد جماهیر شوروی خواستار شریک شدن در شرکت مشترکی تحت عنوان  شیلات ایران و شوروی شد.

 لازم به ذکر است که در سال‌های بعد، کشمکش‌های حقوقی بین دولت ایران و لیانازوف‌ها ادامه داشت که نهایتاً وراث که عبارت بودند از مارتین، لئون و مادام ورونیکا لیانازوف همسر استفان، با انحصار وراثت ارثیه‌ی شیلاتی در ایران را بین خود تقسیم کردند. به این ترتیب که آقای مارتین وارث اموال منقول و غیرمنقول  شیلات آستارا و انزلی، لئون وارث منطقه‌ی حسن کیاده (کیاشهر) و بانو ورونیکا و پسرش وارث منطقه‌ی مازندران و گرگان شدند.

در ادامه‌ی اختلافات دولت ایران و لیانازوف‌ها هم مارتین برادر بزرگتر پس از ناامیدی از گرفتن نتیجه، در اقدامی عجیب،  به یکباره به شوروی برگشت و تمام سهم خود از شیلات ایران را در مقابل یک آپارتمان کوچک و مستمری اندک ماهانه در اختیار کمیساریای فواید عامه‌ی دولت اتحاد جماهیر شوروی قرار داد!

خانم ورونیکا و پسرش به پاریس برگشتند و برادر کوچکتر لِئون هم در سال‌های بعد در ایران به کار مقاطعه‌کاری و ساخت‌وساز مجتمع‌ها و تاسیسات می‌پرداخت .

پس از رفع درخواست لیانازوف‌ها، دولت تازه‌تاسیس شوروی با ادعای مالکیت سهم مارتین در شیلات ایران خواستار تشکیل شرکتی مشترک برای اداره و خرید ماهی و خاویار  از ایران شد، که این شرکت هم با انعقاد قراردادی  ۲۵ ساله، شریک ایران در بهره‌برداری از ذخایر شیلات در سواحل ایرانی دریای خزر شد. بدین‌گونه با اتمام این قرارداد و «ملی شدن شیلات» در سال ۱۳۳۱ شمسی، سلطه‌ی نفوذ روس‌ها، چه در زمان تزارها و چه در زمان حکومت اتحاد جماهیر شوروی، پس از حدود یک قرن‌ونیم به پایان رسید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.