توسعه‌ی گیلان، نگاه تازه می‌خواهد نه پول‌های بزرگ

مصاحبه با رضا رمضانی خورشیددوست، کارآفرین و اولین نماینده رشت در مجلس شورای اسلامی

0 599

رضا رمضانی خورشید‌دوست، نماینده رشت در اولین دوره مجلس شورای اسلامی پس از انقلاب است. اصالتش به اصفهان بر می‌گردد و بنا به گفته‌ی خودش پسوند «خورشید دوست» را هم وامدار مکالمه‌ی مامور ثبت احوال یکی از شعبه‌های این اداره در گیلان و پدربزرگ آجرکارش است؛ زمانی که پدربزرگش به مامور گفته بود «من آجرکارم و آجرکارها خورشید را دوست دارند» مامور ثبت احوال بدون هیچ درنگی این پسوند را به انتهای نام خانوادگی‌شان اضافه کرده است. رمضانی به زبان‌های روسی، فرانسوی، انگلیسی و عربی مسلط است و علاوه بر نقش‌آزمایی در عرصه سیاست یک شخصیت علمی و یک کارآفرین هم محسوب می‌شود. او چند سال پیش در آزمایشگاه تحقیقاتی‌اش اولین داروی درمان میگرن را ساخت و از آن پس نامش بیش از همیشه شنیده شد.

او که به نظر می‌رسد با توجه به تجربیاتش در زمینه سیاست و علوم مهندسی نگاه متفاوتی به مسئله‌ی توسعه داشته باشد، این بار به گفت‌و‌گو با من نشسته است تا با هم شاخص‌ها، موانع و دورنمای توسعه در گیلان را بررسی کنیم. در دو گزارش «نگاه علمی به توسعه، گمشده‌ی مدیریت استان است» و «ما حلقه‌های گفت‌و‌گو، رصدگری و توسعه را از دست داده‌ایم» از دو وجه مختلف به فرآیندهای توسعه‌ی گیلان و علل توسعه‌نیافتگی آن پرداختیم و اکنون قرار است در مصاحبه با رمضانی وجه دیگری از این ماجرا را بررسی کنیم. آنچه در ادامه می‌خوانید مصاحبه‌ی من با رضا رمضانی خورشیددوست است.

* جناب رمضانی اقتصاد ملی ایران رو به فروپاشی است و امیدی به بازسازی آن در مدت کوتاه نیست. با این وجود چگونه می‌توان از پتانسیل موجود در منطقه شمال، برای بهینه سازی کسب‌وکارها بهره جست؟

 اقتصاد ایران دچار وضعیتی نغز است. از طرفی شاخص­های اقتصادی که به ارزش پول ملی و قدرت مربوط است، وضعیت مناسبی را نشان نمی‌دهد. مردم مشکلات ناشی از وضعیت اقتصادی را لمس می‌کنند. از طرف دیگر در بطن این شاخص‌ها نکات بسیار مهم و قابل استفاده‌ای برای بهبود اقتصاد ملی وجود دارد. اقتصاد ایران متأثر از سیاست خارجی و اقتصاد جهانی است بنابراین یک چرخش در سیاست خارجی، در کوتاه مدت بر شاخص­های نامطلوب کنونی اثر مثبت می‌گذارد. مثلا ارزش برابری پول ملی با ارزهای خارجی را در کوتاه‌مدت با تغییری چشمگیر روبه‌رو خواهد کرد. همچنین تغییر در تقاضای انرژی از سوی جهان – به شرط رفع تحریم از ایران- موجب بهبود شاخص‌ها در کوتاه‌مدت می‌شود.

اما این چاره‌ها در کوتاه‌مدت است و در درازمدت اقتصاد ملی دچار مشکلات نهادینه و فراگیر است. عمده‌ترین مشکل اقتصاد ایران فاصله بین «نرخ تولید ناخالص ملی» و «نرخ رشد نقدینگی» است. لازم به یادآوری است که تولید عمدتا پشتوانه­ی پول ملی در جهان است. در طی افزون بر چهار دهه، به طور میانگین میزان نقدینگی کشور سالانه ۲۵ درصد افزایش یافت ولی اقتصاد کشور در حدود ۵ درصد رشد کرد. میزان نقدینگی از ۲۵۰ میلیارد تومان در سال ۱۳۵۷، امروز به ۲۶۵۰ هزارمیلیارد تومان رسید و دو عامل کلان خارجی و داخلی سبب شد که دلار از ۶.۷ تومان در سال ۱۳۵۷ به ۲۲۰۰۰ تومان یعنی به بیش از ۳۲۰۰ برابر برسد. این نقدینگی هم به طور نامتوازن در کشور توزیع شده است، یعنی بخش بزرگی از نقدینگی کشور در دست بخش کوچکی از جامعه است. کسانی که چندصد میلیارد تومان پول دارند در اقتصاد کشور ترک‌تازی می‌کنند؛ یک روز در ارز، فردا در مسکن و پس فردا در خودرو مهار را در دست می‌گیرند.

در مورد توسعه گیلان در وضعیت کنونی، قبلا در دوران استانداری آقای صوفی، همین پرسش از من شد. به ایشان گفتم که گیلان فرصت تاریخی همجواری با کشورهای همسود در اطراف خزر را دارد. این کشورها نفتِ «گرفتار خشکی یا land-locked» دارند. قرار بود که در گیلان یک پالایشگاه نفت با آلودگی صفر بین انزلی و تالش ایجاد شود.

در این شرایط با افت ارزش پول ملی، فشاری عظیم بر حقوق‌بگیران ثابت و دستمزد بگیرانِ روزگذران و تولید کنندگان وارد می‌شود. البته افت ارزش پول ملی سبب می‌شود که ارزش دولت بتواند آسان‌تر نقدینگی کلان را مهار کند. اگر دیروز وقتی دلار ۳۷۵۰ تومان بود ارزش نقدینگی در دست ثروت‌اندوزان مثلا ۷۰۰ میلیارد دلار بود، امروز در حدود ۱۲۰ میلیارد دلار است. مردم عادی، جز همان دستمزد و درآمد روزگذران چیزی ندارند تا از دست بدهند، ولی کسانی که ثروت‌هایی بادآورده در سه دهه­ی اخیر به دست آوردند با افت ارزش پول مهارپذیرتر شده‌اند. اگر این فرصت با بررسی منشأ پول­های عظیم همراه شود، امکان ساماندهی عامل داخلی وجود خواهد داشت. این محقق نمی‌شود مگر مبارزه با شفافیت مالی و مبارزه بی امان با فساد و رانت خواری. باید فراموش نکینم که ایران جزو اندک کشورهای در حال توسعه است که بدهی‌های خارجی‌اش بسیار اندک است و این فرصت بزرگی است. به هر تقدیر به رغم شاخص‌های نامطلوب اقتصادی، هنوز با این شرط و شروط نسبتاً شدنی، می توان اقتصاد ایران را به تدریج بهبود بخشید.

بازتعریف بوم گیلان برای محصولات طبیعی با ارزش افزوده بیشتر موضوع بسیار مهمی است. به نظر می‌رسد که گیلان می تواند مرکز تولید بسیاری از گیاهان دارویی باشد. این درحالی است که قیمت برخی از گیاهان دارویی تا ۴۰ برابر قیمت یک کیلو برنج است، اما متأسفانه به این مهم کمتر توجه می شود.

در مورد توسعه گیلان در وضعیت کنونی، قبلا در دوران استانداری آقای صوفی، همین پرسش از من شد. به ایشان گفتم که گیلان فرصت تاریخی همجواری با کشورهای همسود در اطراف خزر را دارد. این کشورها نفتِ «گرفتار خشکی یا land-locked» دارند. قرار بود که در گیلان یک پالایشگاه نفت با آلودگی صفر بین انزلی و تالش ایجاد شود. بنابراین قرار شد نفت در گیلان پالایش و معادل آن نفت در جنوب به کشورهای همسود داده شود تا ارزش افزوده آن که مبلغ چشمگیری هم بود صرف گیلان شود. برحسب احساس وظیفه نسبت به توسعه گیلان، هزینه مطالعات اولیه آن را تأمین کردم اما در این میان آقای صوفی وزیر شد و با وجود آنکه به استاندار بعدی پیشرفت کار و اهمیت آن را اطلاع دادم، اعتنایی نکرد و جبراً آن تلاش متوقف شد. به صورت کلی نظر من این است که توسعه گیلان به نگاه نو و تلاش تازه نیاز دارد.

* چگونه می‌توان از تجارب گذشته به سود امروز بهره جست؟ در هر کدام از عرصه‌های کشاورزی، گردشگری، محیط زیست و صنایع تبدیلی راه‌هایی که در گذشته طی شده است. اما هر کدام بنا به دلایلی بهره‌وری لازم را نداشته‌اند، چرا؟

گیلان بخشی از ایران است لذا تلاش‌های اقتصادی مرسوم، مقید به تنگناهای ملی است. برای این که از قیدهای ملی نسبتاً کاسته شود باید نوع تلاش اقتصادی که متکی بر منابع انسانی است، مرسوم نباشد. خوشبختانه از دیرباز منابع انسانی گیلان در زمینه‌های مختلف غنی بوده است. با این وجود اولویت با فعالیت اقتصادی مجازی اعم از انواع خدمات نرم افزاری، خدمات پشتیبانی، خدمات دانش فنی، خدمات تحقیق و توسعه در زمینه‌های مختلف است. این خدمات مرز ملی نمی‌شناسد. برای نمونه مدت­ها خدمات راهنمایی مسافران جاده‌های آمریکا از هند انجام می­شد و برای این منظور لهجه­ی اوپراتورهای هندی اصلاح می­شد تا آمریکایی شود. لازم است خدمات مورد نیاز کشورها، از حمله کشورهای همسود را شناخت و مقدمات آن را فراهم آورد.

با این وجود بازتعریف بوم گیلان برای محصولات طبیعی با ارزش افزوده بیشتر موضوع بسیار مهمی است. به نظر می‌رسد که گیلان می تواند مرکز تولید بسیاری از گیاهان دارویی باشد. این درحالی است که قیمت برخی از گیاهان دارویی تا ۴۰ برابر قیمت یک کیلو برنج است، اما متأسفانه به این مهم کمتر توجه می شود.

گیلان بیشتر از آن که به پول‌های بزرگ نیاز داشته باشد، به نگاه تازه، تلاش کارآفرینانه و سازمان مناسب نیاز دارد. با بسیج سرمایه های کوچک می توان این کارهای به ظاهر کوچک، ولی بزرگ‌شونده را محقق کرد. من آنچه را که می‌گویم شدنی است، خود انجام داده‌ام و اکنون هم دستم در کار است.

از طرفی افزایش بهره‌وری کشت برنج در گیلان اهمیت ویژه دارد. مثلا در استرالیا به طور متوسط از هر هکتار زمین ۱۲.۲ تن برنج تولید می‌شود. این مقدار در مصر ۷.۲۵ تن و در نپال ۴.۷ تن است. یعنی در استرالیا ۴.۵ برابر و در سایر کشورها بیش از ۲.۵ برابر ایران برنج در هر هکتار تولید می کنند. ظاهراً در این باره، دستگاه دولتی توانایی یاری ندارد اما به هر روی نباید فراموش کرد که این موضوع فرصت عمده‌ای است. در مورد کشاورزی و کشت برنج ارتباط با مراکز تحقیق و توسعه کشورهایی مثل استرالیا و مصر که بوم همانند دارند می‌تواند ثروت‌آفرین باشد. توجه داشته باشید که گیلان با تولید ۷۵۰ هزار تن در سال حدود ۳۷ درصد نیاز برنج کشور را تامین می‌کند و درآمد و هزینه‌ی آن اصلاً به صرفه نیست و همخوانی ندارد. در صورتی که بهره‌وری بیشتر شود و درآمد حتی دو برابر شود، هجوم فروش زمین‌های گیلان به غیربومی‌ها تا حدی فروکش خواهد کرد. مردم باید چشم امیدشان به خدا و خودشان باشد. من با توکل بر خداوند، همیشه به توانایی مردم برای حل مشکلاتشان باور داشته‌ام و در زندگی شخصی خود و خانواده‌ام این را به کار بسته‌ام. از دستگاه دولتی انتظار ندارم که وضع را بهتر کنند تنها انتظار دارم که وضع را بدتر نکند.

* به نظر شما جز موارد ذکر شده، آیا دانش یا علومی هست که بدون مسیرهای گذشته و حتی با ضعف های کنونی بتواند ما را در رسیدن به توسعه یاری کند؟ آیا بدون آنکه بخواهیم از پتانسیل‌های موجود مثل زمین، دریا و محیط زیست استفاده‌‌ای سوء کنیم با استارتاپ‌ها می توان به نقطه‌ی معقولی رسید؟

برای آنچه گفته شد، نیاز به خودجوشی مردمی است. افرادی که هوشمند اند با افرادی که پشتکار دارند، برای رفع مشکل‌های واقعی و تعریف مسأله گروه‌های کوچک کارآفرین تشکیل بدهند. البته باید همین کار را یاد بگیرند، وگرنه زمان و توان بسیار باید صرف کنند و حتی ممکن است ناامید شوند. در واقع باید از طرفی ایده‌های تازه‌ی پخته شدنی فراهم شود و از طرف دیگر افرادی که به دنبال سود اند نیز شناسایی شوند.

*آیا ممکن است بتوانیم در گیلان اقتصاد خودمان را بدون چرخه اقتصاد ملی توسعه دهیم؟ چیزی شبیه اقتصاد ایالتی؟ آیا در عصر کنونی ممکن است و اگر جوابتان مثبت است سازوکار آن چگونه است؟

 خوشوقتی گیلان این است که بوم آن هم به لحاظ فرهنگی و هم طبیعی بسیار مساعد است. دنیای مجازی مرز نمی‌شناسد. الان اگر خدمتی مجازی برسانید، مزدش را با ارز مجازی می‌دهند که می تواند معادل ریالی آن را به طور الکترونیک دریافت کنید. اگر با یک شرکت استرالیایی برای افزایش بهره‌وری برنج به توافقی برسید، حق‌العمل آن را می‌توانید به طرق مختلف به آن‌ها برسانید. در این میان درآمد آنقدری خواهد بود که بتوانید قانون مالیات بر درآمد را اجرا کنید با داشتن شهروندانی پردرآمد شاهد دولت‌هایی هم باشید که از گرفتن مالیات بیشتر خشنود خواهند شد. این تمهیدات آموزش و کارآموزی می‌خواهد. شکار موضوع‌های نو، آموزش نوآوری می خواهد، به عبارت دیگر نمی توان غوره نشده، انگور شد.

* آیا می توانیم زیرساختی به وجود آوریم که با سرمایه‌های کلان غیربومی، رونقی در منطقه شمال ایجاد کند؟ چیزی شبیه بورس که عملا با سرمایه سهامداران در نقاط مختلف کشور به چرخش در می‌آید. این قابل تداوم است؟ چنین عملیاتی به طور مشخص چه نوع زیرساختی نیاز دارد؟

 آنچه گفتم  گیلان بیشتر از آن که به پول‌های بزرگ نیاز داشته باشد، به نگاه تازه، تلاش کارآفرینانه و سازمان مناسب نیاز دارد. با بسیج سرمایه های کوچک می توان این کارهای به ظاهر کوچک، ولی بزرگ‌شونده را محقق کرد. من آنچه را که می‌گویم شدنی است، خود انجام داده‌ام و اکنون هم دستم در کار است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.