دلهره‌ی آشکار صورت‌های دور از هم

شرحی بر محسوس شدن حبس و خانه‌نشینی در دوران کرونا

0 772

اخیراً خبرِ فراگیرشدنِ کرونا ویروس، روالِ زندگی‌‌مان را تحت تاثیر قرار داده است، در چنین شرایطی ما با یافتن همگونی برای گریز از انفراد، انزوا یا تنهایی دچار شده‌مان، با تصاویر و نقاشی‌ها بیشتر مانوس شدیم، از مرورِ عکس‌ها به عنوان بخشی از خاطرات تا ترجمۀ وضعیت با آثارِ هنری. آیا در خانه‌هایمان نشسته‌ایم و سراسر به شخصیت‌های نقاشی‌های «ادوارد هاپر» بدل شدیم یا به روال همیشه در فضای قاعده و بی‌قاعدگی شهر این‌بار ناگزیر قدم زدیم و با تشدد منظره‌ای از توصیفِ جدایی از نگاه «جرج توکر» را تجربه کردیم؟

سعی کردم از شباهت این نقاشی به حال این روزها چنان بنویسم که تکرارِ مکررات نباشد از طرفی «هیچ تابلویی را نمی توان تام و تمام با کلمات توضیح داد». و درحال اندیشیدن بر بیان این بود که در فقدان تنفسِ جمعیِ ویروس هم، در اتاقمان به آن زنی شبیه بودیم که در تابلویِ «آفتاب صبحگاهی» زیر نورِ آفتاب، به پنجره زل زده بود، ما چون او با به تن کردنِ لباسِ سرخ، خون را به روی اندام‌مان به جریان وا داشتیم و با اضطراب از «مترو» به سوی منظره‌ای با «فیگورهای انسانی حرکت» کردیم. البته افتراق‌هایی داریم. برای نمونه شب‌ها بازتابِ چراغِ بالکنِ همسایه از سطحِ حلب ساختمانِ کناری بارقه‌ای به مثابۀ آفتاب پدید می‌اورد، تمام آنچه که از پنجره می شود دید، دیوار است و آن زن در بطن آن نقاشی، موهایش زیرچارقدی خفه نشده است.

او در تابلوی منظره‌ای با فیگورهای انسانی، روایتگرِ زندگیِ افرادیست که با تنگ شدن فضای اطرافشان، به وسیلۀ دیوارهای محتوم شده‌‍ای تمامِ ارتباط‌شان با یکدیگر منسوخ شده.

اگر بخواهم در رابطه با جرج توکر بگوییم، باید اشاره کنم که او از هنرمندانِ عصرِ رئالیسم جادویی است؛ فرانتس روه در مقالۀ «پس از اکسپرسیونیسم» نقاشی‌هایی را رئالیسم جادویی نامید که موتیف‌های خود را تا حد وسواس دقیق نشان می‌دهند و این دقت با پرسپکتیو تحریف شده، نقطۀ دید غیرمعمول و همۀ این‌ها با رنگ‌های چشم گیر و بازیِ نور وسایه متفق می گشت.

با نگاهی به آثار توکر می‌توان شاهدِ تغیراتِ زندگیِ جمعیِ شهری و انزوایِ ملال آور افراد در قرن بیستم، بود. ناظر چنین امری بودن، درست در همان سده‌ای که بیشتر از هر دورانی بر رابطۀ صمیمانه تقلا می کرد. او در تابلوی منظره‌ای با فیگورهای انسانی، روایتگرِ زندگیِ افرادیست که با تنگ شدن فضای اطرافشان، به وسیلۀ دیوارهای محتوم شده‌‍ای تمامِ ارتباط‌شان با یکدیگر منسوخ شده. نگاه انسان‌ها درون هر مکعبِ انفرادی متفاوت است، برخی چشم‌شان را برهم نهاده‌اند، برخی دیگرسرشان پایین است و ما خبری از سمتِ دیدگان‌شان به جایی نداریم اما به نظر می‌رسد سرگرم کاری باشند.

عده‌ای شاید در جستجوی اتفاقی به دیوار چشم دوخته‌اند و حضورِ فیگورهایی که با سرهای برآمده از حصار، با نگاه‌ای مضطرب به بالا می نگرند. رنگ قرمز هم مانند خون در نقاشی جاری است گویا شاید جدایی تنها راه است. همانطور که چندی پیش جوناتان جونز در گاردین درباره نقاشی ادوارد هاپر و وضعیت کرونا نوشت: «ما همه امیدواریم تصویرِ هولناک هاپر از افراد از خودبیگانه و اتمیزه شده نباشیم و به شکل یک جامعه نجات پیدا کنیم؛ اما طنز ماجرا اینجاست که نجات‌مان در جدا ماندن از یکدیگر است.»

نبیله جعفر بر اساس آرای آرنت، انزوای حقیقی را جدا گشتن از اشتراکات انسانی می داند که نتیجه‌اش جدایی از آگاهی انسان است.

نگاه فیگورها به انزوا بیشتر از انفراد تاکید می کند، گمان می‌کنم نوعی ارعاب، حاکم است. اما توصیف دقیق وضعیت ما شاید کلمه‌ای نیست. آرنت نیز در کتاب توتالیسم اشاره می کند که انزوا تنها مرتبط به عرصۀ سیاسی زندگی است اما تنهایی با تمام زندگی انسان سروکار دارد. خودگفتمانی برای همۀ ما، هنگامی که در مکانی تنها هستیم در انفراد به وقوع می پیوند، دو صدا از یک تن برمی خیزد.

یکی از آنها «من» و دیگری «خودم» هستم. با این حال ما در انفراد وابسته به ارتباط یا جهان هستیم و بازنمودش همان «خود» است. تنهایی موجب از دست رفتن خویش می‌شود، خویشی که در انفراد می تواند به وقوع بپیوندد، همچنین انفراد نیز با گم کردن خود در خلوت قادراست به تنهایی تبدیل شود ودر تنهایی اعتماد به خود و جهان، اندیشیدن و تجربه کردن از بین می‌رود.

نبیله جعفر بر اساس آرای آرنت، انزوای حقیقی را جدا گشتن از اشتراکات انسانی می داند که نتیجه‌اش جدایی از آگاهی انسان است.  حال اینکه امروز، تنهایی، انزوا و انفراد از اشتراکات انسانی است، آیا می توان تفاهم در چنین موضوعی را بسترساز آگاهی دانست یا نتیجۀ عکسِ آن یعنی چیرگی کامل ارعاب و دستاورد آن یعنی از دست رفتن آگاهی بیشتری را مشاهده خواهیم کرد؟

الاجمال هرکدام از ما اکنون مانند فیگورها با یاری بیشتر زیست شناسی در خانه‌هایمان محسوس‌تر محبوس شده ایم. حال باید منتظر ماند پس از پایان ویروس دیوارها کمی فرو ریزد تا مشاهده کنیم از ترکیب انسان اتمیزه یا شخصیت های تبدیل شده به توده مفعول با خانه نشینی انسان بی مکان در جامعه توده وار چه چیز حاصل خواهد شد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.