سرمایه اجتماعی که نابود می شود

2 559

سرمایه اجتماعی نوعی از سرمایه است که افراد در غالب گروه­ها و اجتماع از طریق ارتباطات و پیوند با یکدیگر ایجاد می­کنند. چیزی که به عنوان “علاج همه مشکلات” در جامعه مدرن تلقی می­شود. سرمایه اجتماعی چیزی است که از پیوند انسان­ها و تشکیل شبکه­هایی از روابط انسانی به وجود می­ آید و چه بسا هویت یک اجتماع را شکل می­دهد.

در ذهن من، جوهره وجودی یک جامعه است؛ چیزی که با قدمت یک شبکه انسانی، قوی­تر می­شود چون در پس تاریخ یک اجتماع رشد می­کند و جان می­گیرد و بزرگ­تر می­شود.

روزی که با دوستان دغدغه­مندم به روستای لاسک رفتم، آنچه بیش از پیش مرا به خود جلب کرد قدمت و تاریخ انسانی­ای بود که در دل این روستا و در گوشه گوشه­اش می­شد دید، از گورستان­هایی که به حدود صد سال پیش اشاره داشتند تا مغازه­های روستا که در یک نقطه جمع بودند و هرکدام­شان داستانی در دل خود داشتند، داستانی که از زبان صاحبان آن­ها که تشنه حرف زدن و تعریف کردن و شنیده شدن بودند بس شنیدنی بود.

گاهی دلم برای معصومیت این مردم می­سوزد. مردمی که حق آگاهی کم­ترین حقوق­شان است. آن­ها محتاج هستند که بدانند و از روی دانستن حقایق، تصمیم­گیری کنند؛ مردمی که به دلیل بی­اهمیت خواندن­شان گویی حتی به فعل بودن­شان در زمین نیز بی­تفاوت شده­اند و چقدر پر زور است قدرت “بی­تفاوتی” در ضایع کردن حقوق ملتی و در تیشه به ریشه زدن یک فرهنگی که تاروپودش را طی صدها سال و ذره ذره بافته­اند و خود موزه و میراث انسانی یک سرزمین خواهد بود.

بسی دردناک است اگر بدانی که چنین سرمایه اجتماعی و فرهنگی­ای قرار است با تصمیمات بالادستی­ای که مشخص نیست بر چه اصول و بر پایه چه شفافیتی ارزیابی شده است به راحتی به زیر آب می­رود و در دل زمین برای همیشه نابودشدنی­ای اثری از آن باقی نخواهد ماند. آیا قرار است سرزمینِ نابودکننده ذخایر باشیم؟ و دستمایه تمسخر آیندگان؟

با خود فکر می­کنم اگر زبان، زبان پول است و قصه قصه پر کردن جیب­ها؛ پس کجا هستند ارزیابان اقتصادی که برای دفاع از هویت انسانی شکل گرفته در پس صدها سال، با علم­شان این گنجینه­های بی­بدیل را به رقم و پول تبدیل کنند و از بقای آن با زبانی مشترک دفاع کنند؟

بی شک از معادلات ریاضی عوامل پروژه هیچ سردر نمی­آورم که چگونه پایداری و بقا به نفع آیندگان را تحلیل کرده­اند. آیا اصلا در نوشتن و تصویب طرح سد لاسک به المان­های توسعه پایدار نگاهی داشته­اند که ایمان دارم این توجه و اهمیت صورت نگرفته است.

در روزگاری که توجه به سرمایه اجتماعی و تلاش برای ارتقاء و رشد آن از اهداف رسیدن به توسعه پایدار و مانا است ما با ساختن سد لاسک سرمایه اجتماعی شکل گرفته توسط بیش از هزاران نفر را در سه روستای لاسک، کلوان و ویسرود با پراکنده کردن آن­ها به روستاها و شهرهای اطراف از هم می­تنیم و رشته­های بافته­شده­ی انسانی را که می­تواند جوهره درس و آگاهی و سازندگی باشد و از آن­ها بهره­مند شویم را پنبه می­کنیم.

به ­عنوان یک فعال اجتماعی و یک ارزیاب مخالف ساخت سد لاسک هستم و اعتقادم بر این است که ما نیاز داریم در پروژه ­های­مان ارزش­های انسانی منطقه و سلامت جسم، روح و روان و رفاه اجتماعی آن­ها را نیز مورد ارزیابی قرار دهیم و سرمایه اجتماعی و فرهنگی جامعه را هماهنگ با اقتصاد و منافع مالی که مدنظرمان است تحلیل و ارزش گذاری کنیم.  اعتقاد دارم قبل از تعریف یک پروژه در ذهن­مان آن­چه بایسته است گفتگو با مردم به عنوان صاحبان حوضه آبخیز و شنیدن از زبان مردم محلی منطقه است و این احترام به ارزش­های انسانی است.

 

2 نظرات
  1. حامد دوزنده می گوید

    خانم مهندس بسیار ساده حق مطلب را بیان کردید ، بقول معروف جانا سخن از دل ما می گویی ….سپاس

  2. یحیی شعبانی می گوید

    سلام – مطلب جالبی وزیباوپرمغزبا نگارشی زیبا بود استفاده کردم

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.