شوخی غم انگیز سرنوشت
سوم شهریور، رشادت های یک دریابان ایرانی
یکی از روزهای ماندگار تاریخ دریایی کشور ما، مقاومت و رشادت نیروی دریایی ایران تحت فرماندهی دریابان غلامعلی بایندر است. وی فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی ایران که در سال های پایانی دهه بیست، به فرماندهی امور دفاعی منطقه جنوب نیز منصوب شد. تحصیلات متوسطه خود را در مدرسه دارالفنون به پایان رساند و سال ۱۲۹۹ از مدرسه نظام مشیرالدوله با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد. غلامعلی بایندر در مدرسه نظام مشیرالدوله، در دانشکده توپخانه پواتیه، فونتن بلو و دانشگاه جنگ پاریس و همچنین نیروی دریایی ایتالیا تحصیلات نظامی را به پایان رساند. چون مدتی در کشورهای خارجی زیسته بود به زبانهای انگلیسى، فرانسه، ایتالیایى و ترکى نیز مسلط بود.
در سال های آخر حکومت پهلوی اول، در کنار فرماندهی نیروی دریایی شاهنشاهی، بایندر به فرماندهی منطقه جنوب کشور نیز نائل آمد. ریچارد استوارت در کتاب «آخرین روزهای رضاشاه» در باره بایندر می نویسد: «رضاشاه که براهمیت استراتژیک خرمشهر و آبادان واقف بود دریادار بایندر را به فرماندهی امور دفاعی منطقه منصوب داشت. بایندر از افسران مورد اعتماد شاه بود. هر دوی آنها در بریگاد قزاق خدمت کرده بودند. بایندر عالی ترین نشان شجاعت نظام ایران یعنی نشان ذوالفقار را دریافت داشته بود و از افسران فوق العاده قابل ارتش به شمار می رفت. وی شخصا سازماندهی و تعلیم نیروی دریایی نوپای ایران را برعهده گرفته بود ولی بسیاری از همقطاران نظامی اش، از ترقی سریع و نزدیکی او به شاه خشنود نبودند.»
اردیبهشت ۱۳۲۰، وقتی نیروهای انگلیسی در اطراف ساحل اروندرود/ شط العرب موجبات تحرکاتی شدند برخی از مقامات و فرماندهان به افزایش نیروهای نظامی انگلیس، تحرکات قشون متفقین، پرواز هواپیماهای شناسایی مشکوک شده بودند.
اولین بار که ناو یارا به ساحل اروندرود نزدیک و وارد بندر خرمشهر شد با موجی از استقبال و توپ های برزنت کشیده نظامیان مواجه شد که نشانه حسن نیت دو کشور ایران ـ بریتانیا بود.
اما چهار ماه بعد، وقتی همین رزمناو ناوگان دیگری را که [تیپ بیست و یکم ارتش هند را به بصر می برد] در شط العرب همراهی کرد، این بار از روکش برزنتی توپ های ناوگان دریایی ایران خبری نبود و یگ گروهان سرباز ایرانی نیز در پشت توپ های ضد هوایی مستقر بودند و ناوگان انگلیسی را تحت نظر داشتند. به روایت ریچارد استوارت پیام ایرانیان آشکار بود: «شاه به هیچوجه حاضر نیست اجازه دهد حق حاکمیت کشورش پایمال گردد.»
دهها نظامی ایرانی در ساعات اول حمله متفقین به خرمشهر، مورد هدف توپ های انگلیسی قرار گرفتند اغلب اسیر شده و بیش از صدها نفر تا پیش از طلوع آفتاب به شهادت رسیدند.
در این زمان، بایندر ناوگانی مرکب از دو ناو ۷۵۰ تنی ایتالیایی (مجهز به توپ های ۴ اینچی) و چهار ناو ۵۰۰ تنی (مجهز به توپ های سه اینچی) در اختیار داشت. برای دفاع از خرمشهر و آبادان ۱۰۰۰ ملوان در مقر نیروی دریایی خرمشهر داشت؛ علاوه بر آن نیرویی معادل یک تیپ نیز از ابواب جمعی لشکر ششم [خوزستان] به فرماندهی سرهنگ نخجوان در اختیار وی قرار داشت. این تیپ از هنگ چهل و سوم پیاده مستقر در آبادان و دو گروهان از هنگ سی ام، مستقر در خرمشهر تشکیل شده بود.
با اینهمه در سوم شهریور ۱۳۲۰ وقتی قشون انگلیسی در جنوب به موازات تهاجم روس ها در شمال کشور، حمله را علیه نیروهای تحت امر بایندر آغاز کرد، در لحظات اولیه رزمناو یارا به ناوگان ببر و ناوگان آموزشی آ یوی حمله برد و آن ها را متلاشی کرد. دهها نظامی ایرانی در ساعات اول حمله متفقین به خرمشهر، مورد هدف توپ های انگلیسی قرار گرفتند اغلب اسیر شده و بیش از صدها نفر تا پیش از طلوع آفتاب به شهادت رسیدند.
در این میان بایندر که در این ساعات صبح، در منزل بود، از صدای انفجار بیدار شد و یونیفورم سفیدش را پوشید، به سمت قایق موتوریی که در آن نزدیکی بود شتافت. قایق بایندر با سرعت بسوی بارانداز کوچکی حرکت کرد که در بالای دو ناوچه سیمرغ و شاهرخ بود. نخستین گلوله توپخانه ناو یارا از بالای سرقایق گذشت ولی گلوله دوم، قایق را از آب بلند کرد و به کنار پرتاب کرد قایق در گل نشست. دریادار بایندر خود را با ساحل رساند و بسوی ناوهای مزبور شتافت. از ناوبان شمس الدین یکم صفوی که در اسکله بود پرسید چه شده است؟ صفوی پاسخ داد: به ناو ببر حمله کرده اند. از آبادان صدای انفجار به گوش می رسد»
درحالی که این زد و خوردها ادامه داشت، دریادار بایندر به محل اقامت خود مراجعت کرد و با اتومبیلی که در انتظارش بود، بسوی پایگاه پل نو ـ سرراه بصره حرکت کرد. در حین راه به رییس پاسگاه دستور داد افراد داخل پاسگاه به دو بخش تقسیم شده، یک گروه حفاظت از شهر خرمشهر را برعهده گیرند و گروه دیگر به سمت حفار، انبار اصلی مهمات حرکت کنند تا بدست دشمن نیفتد و سپس خود به همراه سروان مکری نژاد فرمانده آتشبار لشکر ششم به سوی ایستگاه بی سیم رفت تا وضعیت را به تهران گزارش دهد.
صبح روز چهارم شهریور ۱۳۲۰، در پایگاه نیروی دریایی خرمشهر مراسم تشییع جنازه رسمی دریادار بایندر بعمل آمد. سرلشکر چارلز هاروی فرمانده لشکر هفتم هندی در این مراسم شرکت کرد، روی تابوت به عنوان احترام یک پرچم انگلیس افکنده بودند ولی درست در لحظه ای که قرار بود مراسم شروع شود ناوبان شمس الدین صفوی، پرچم انگلیس را برداشت و به جای آن یک پرچم سه رنگ ایران را که از کشتی با خودش آورده بود افکند.
۸۱ سال بعد، از غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران در شهریور ۱۳۲۰، تنها یک خیابان و یک ناوشکن از یادمان های او باقیمانده است.
نیروهای نظامی انگلیسی رایپر به فرماندهی هامفریز در حالی که از زره پوش خود صحنه تردد بایندر را نظاره می کردند از یکی دیگر از زره پوش ها یک پیام رادیویی دریافت کردند که اعلام می داشت یک خودروی ستاد که پرچم کوچکی نیز در جلویش در اهتزاز است، با سرعت محوطه ایستگاه را ترک می کند. هامفریز ناگهان دستور داد با مسلسل، رگباری به علامت هشدار جلوی خودرو شلیک شود. اما اتومبیل مزبور به این هشدار توجهی نکرد و به راه خود ادامه داد. یک رگبار دیگر مسلسل، خودرو را از حرکت بازداشت. راننده به کناری گریخت. بایندر و سروان مکری نژاد از سمت راست آن پیاده شدند. یک زره پوش هردوی آن ها را به رگبار بست. مکری نژاد فورا کشته شد. بایندر نیز پس از آن که به درون خودرو برده شد، درگذشت. لحظاتی بعد ستوان هامفریز سررسید و هنگامی که قربانی این عملیات را شناخت آشکارا شگفت زده شد.
صبح روز چهارم شهریور ۱۳۲۰، در پایگاه نیروی دریایی خرمشهر مراسم تشییع جنازه رسمی دریادار بایندر بعمل آمد. سرلشکر چارلز هاروی فرمانده لشکر هفتم هندی در این مراسم شرکت کرد، روی تابوت به عنوان احترام یک پرچم انگلیس افکنده بودند ولی درست در لحظه ای که قرار بود مراسم شروع شود ناوبان شمس الدین صفوی، پرچم انگلیس را برداشت و به جای آن یک پرچم سه رنگ ایران را که از کشتی با خودش آورده بود افکند. بعدها ژنرال ادوارد کوینان ـ فرمانده نیروی انگلیسی در عراق ـ همانطور که در تلگرامش به لندن متذکر شده بود، مرگ او را “یک شوخی غم انگیز سرنوشت دانست.”
۸۱ سال بعد، از غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران در شهریور ۱۳۲۰، تنها یک خیابان و یک ناوشکن از یادمان های او باقیمانده است. نسیان و فراموشی ما ایرانیان به نحوی است که اغلب او را با برادرش ـ یدالله بایندر ـ که همزمان در برابر تهاجم روس ها در بندر انزلی به شهادت رسید به اشتباه می گیریم.