فرامرز طالبی: رادی کاری را با روشنفکران کرد که چخوف با آنها انجام داد
خوانشی از آثار رادی به بهانه هشتادمین سالروز تولدش
یکشنبه، ۱۴ مهر، ساعت ۱۸ به بهانه هشتادمین سالروز تولد «اکبر رادی» نمایشنامه نویس برجسته ی گیلانی، نشستی با حضور جمعی از فرهنگ دوستان و ادب پژوهان در کتاب اردیبهشت گلسار رشت برگزار شد.
به گزارش مرور، در این نشست که کوروش رنجبر گردانندگی آن را بر عهده داشت، از «فرامرز طالبی» پژوهشگر، نمایشنامه نویس و نویسنده شناخته شده نامه ی اکبر رادی ، دعوت شد تا درباره ساز و کار نمایشنامه های رادی توضیحی ارایه بدهد. این موضوع بهانه ای شد برای گفت و گویی بین مجری برنامه و پژوهشگر در این نشست فرهنگی.
«فرزام حسینی» شاعر و پژوهشگر گیلانی، در ابتدای برنامه گفت: این نخستین نشست کتاب اردیبهشت است که با سالروز این نمایشنامه نویس تلاقی پیدا کرد و تصمیم بر این شد که اولین دورهمی این کافه کتاب با یادمانی از این هنرمند فقید برگزار شود.
کوروش رنجبر نیز با بیان سخنانی از اکبر رادی که در شناخت نامه او آمده، افزود: « من سومین فرزند از یک خانواده متوسط بازاری هستم، که جمعا دو خواهر و چهار برادر می شدیم. پدرم در رشت قناد بود و در جنگ جهانی دوم یک کارخانه کوچک قندریزی داشت، که قند بخشی از شهر را با همین کارخانه تأمین می کرد و روزی هم دستش به دهانش می رسید و سفره اش گشاد بود. این هم شاید از کرامات جنگ بود که مقارن با کودکی من است. و اگرچه به یک معنی از جغرافیای جنگ بیرون بودیم، ولی به هر تدبیر از تلاطم های اقتصادی آن بی نصیب نبودیم…»
بعد از پایان این بخش از فرامرز طالبی دعوت شد تا گفتگو را با مجری آغاز کند. اولین سؤال رنجبر این بود که رادی را جدا از خواندن نمایشنامه ها، گفتگوها و نامه ها چگونه باید شناخت تا به زمینه های فکری او و رادی ایده آل دست پیدا کرد؟
جواب نخست طالبی این بود که این سؤالی کلی است و نمی شود به طور دقیق چگونگی شناخت رادی را توضیح داد. رادی آثاری دارد و باید بر اساس آن آثار به سراغ او رفت. رادی داستان نویس بود و در دوران دانش آموزی اثرش از میان بیش از ۱۰۰۰ داستان برگزیده شد. اصلا از دنیای نمایشنامه نویسی اطلاعی نداشت. وقتی نمایشی را از کارگردانی می بیند، به خانه می رود و شروع به نوشتن نمایشنامه می کند. بعد از نوشتن نمایشنامه اش به نام «روزنه آبی» شروع به خواندن آثار نمایشی می کند و بعد به سراغ آثار چخوف می رود. به عنوان مثال با خواندن کتاب «دستی از دور» که برای دهه چهل است و حتی مقاله هایی که در دهه ۳۰ منتشر کرده، دو موضوع را در می یابیم؛ اولین نکته در همین متنی که پیش از این خوانده شد، بارز است: رادی کسی بود که زبان فارسی را درست می نوشت و در متون او نمی توان حتی یک «واو» اضافه پیدا کرد. نکته بعدی پرخاشگری و عصبانیت اوست و این موضوع حتی در کتاب «روزنه آبی» هم پیداست: جدال میان پسران و پدران و حتی جدال نسلها. این نوع رویکرد در همه کتابهایش و حتی در «خانمچه و مهتابی» هم دیده می شود. برای شناخت بیشتر رادی، به جز خواندن نمایشنامه هایش که درکشان تنها از عهده خوانندگان حرفه ای برمی آید، می توانید به مقالات متعدد او رجوع کنید.
بعد رنجبر اضافه کرد: که با خواندن آثار رادی، درمی یابیم سخنانی که از زبان شخصیتها بیان می شود، افکار خود نویسنده است. رادی با شناخت گسترده ای که از جامعه دارد و شخصیت هایش را هم می شناسد، لحنی متناسب با همان نوع کاراکتر انتخاب می کند، کاراکتری که پرخاشگری می کند، سیلی می زند، مسخره می کند؛ از طرف دیگر با نوعی تفاخر ادبی در دیالوگ های او روبه روییم. سؤال این است که زبان راوی چه نقشی در پیشبرد اهدافش دارد؟
فرامرز طالبی گفت: که از ویژگیهای رادی زبان او است و دیالوگ نویسی او میان هنرمندان تهرانی جا افتاده است. رادی زبان فارسی را ۳۰ سال درس می داد و همین موضوع به او کمک کرد تا فارسی را درست بنویسد. بعد اینکه ذهنیت رادی، ذهنیت ایرانی است و این موضوع در نویسندگان دیگر کمتر به چشم می خورد. ذهنیت ایران همان فرهنگ ایرانی است؛ همین مردم کوچه و بازار.
مجری نشست افزود: موضوع هویت ایرانی در آثار بهرام بیضایی هم قابل مشاهده است. در ادامه نویسنده کتاب شناختنامه رادی گفت : بدون شک بیضایی یکی از نویسندگان بزرگ ما است و تمرکزش بیشتر بر روی هویت ایرانی زندگی درعمل است تا فرهنگ ایرانی. تمرکز تعدادی از آثار او بر روی فرهنگ ایرانی و زبان باستان است؛ ولی رادی اینگونه نیست و کار مداوم او باعث شده تا به «خانمچه و مهتابی» برسد. این سیر در «روزنه آبی» که چهل سال قبل منتشر شده قابل مشاهده است.
سؤال بعدی رنجبر این بود که رادی مضامینش را چگونه انتخاب میکرد و بعد این موضوع را پیش کشید که تاریخ معاصر به چه صورت در آثار او قابل رویت است؟
این پژوهشگر در پاسخ گفت: زمانی که رادی شروع به نوشتن می کند، باید از فئودالیسم بنویسد، ما در «روزنه آبی» و «اُفول» با این موضوع درگیر هستیم. یعنی رادی در این آثار سعی می کند فرهنگ فئودالیسم را به ما بشناساند. با گذشت زمان رادی از این فضا کناره میگیرد. سه تا چهار اثر نخست او در شهر می گذرد، ولی می بینیم ویژگیهای روستایی را در شهر بازتاب داده است. بعد که جلال آل احمد به او می گوید چرا از روستا نمینویسی؛ رادی به صرافت می افتد و «مرگ در پاییز» را می نویسد. این اثر سه تک پرده است و در اینجا خیلی با فئودال روبه رو نیستیم، بلکه تنها روابط خانوادگی چند روستایی دیده می شود. بعد در «صیادان» پا را از روستا بیرون می گذارد و به نوعی شرکت تعاونی کارگری را مورد ارزیابی قرار می دهد. بعد رادی نمایشنامه ای با نام «هاملت با سالاد فصل» را می نویسد که در جهان هنری او منحصر به فرد است و به نوعی تئاتر پوچی است. خود رادی معتقد بود که نوشتن این نمایشنامه ها که پُر از صُور خیال و اندیشه است، برای او راحتتر از نوشتن نمایشنامه های بومی است. ولی رادی بعد از انقلاب تغییرات زیادی می کند و نمایشنامه های او پخته تر می شود و زیبایی شناسی بسامان تری را عرضه می کند و حتی در نوع اجراشان هم می بینیم که دارای چفت و بست بهتری می شوند.
سخن که به اینجا رسید، رنجبر گفت: ما در «پلکان» و «آهسته با گل سرخ» نوعی دگردیسی خانوادگی را می بینیم. از طرف دیگر رادی توجه خاصی به روشنفکران داشت و این قشر در آثار رادی، افرادی سرخورده هستند؛ افرادی گاه قهرمان و گاه ضد قهرمانی حتی دوست داشتنی. یعنی فقط سیاه و سفید نیستند و شخصیتی خاکستری دارند. روشنفکرانی که جامعه از آنان انتظار قهرمانی دارد. ولی مهمترین ویژگی نمایشنامه های او، روایتی است که در بستر خانواده شکل می گیرد. یعنی خانواده نقشی تعیین کننده دارد. به عنوان مثال فردی که در «پلکان» میبینیم، خانواده برایش مهم است؛ یا در «آهسته با گل سرخ»، مضمحل شدن خانواده قابل مشاهده است. سؤال این است که چرا رادی تنشها و تضادهای خانواده که نمود بیرونی جامعه است و شخصیتهایی که هر کدام نماینده قشری از جامعه اند را همیشه در بستر خانواده شکل می دهد و در اجتماع نشان شان نمی دهد. طالبی در پاسخ به این سؤال گفت: که وقتی «صیادان» رادی منتشر شد، سپانلو نقدی بر آن نوشت و در آن بیان کرد که رادی کلاسیک نویس مدرن است، عنوانی که معمولا به ایبسن، چخوف و میلر اطلاق می شود. او ادامه داد که معمولا خانه محل درگیری اندیشه ها، درگیریهای فردی و اجتماعی است. رادی این کار را تقریبا تا انتها ادامه داده است.
سپس طالبی با رجوع به گفته رنجبر در رابطه با موضوع سرخوردگی روشنفکران در آثار رادی توضیح داد: او به دلیل این موضوع بسیار مورد نقد و تهاجم قرار گرفت. رادی کاری را با روشنفکران کرد که چخوف با آنها انجام داد. چخوف روشنفکران را افرادی دست و پا چلفتی و فرصت طلب نشان می داد. در آثار رادی این نوع خصلت چخوفی قابل شناسایی است. رنجبر در تکمیل سخنان طالبی ادامه داد: در رادی ما چند نوع روشنفکر میبینیم. روشنفکر رذل، فرصت طلب و سرخورده. در ادامه پژوهشگر آثار رادی گفت : این موضوع بحثی پیچیده است و سخن را به درازا می کشاند.
رنجبر سخن را به اجرای نمایشنامه های رادی کشاند و گفت آیا او روی اجرای نمایشنامه هایش تعصب خاصی داشت و کارگردانها باید دقیقا آنچه او نوشته بود را اجرا میکردند و حساسیتهای او همیشه لحاظ میشد یا خیر؟.
طالبی برای توضیح این موضوع از خاطرات خودش بهره برد و گفت: سال ۵۲ وقتی میخواست «صیادان» را اجرا کند، یادش آمد که باید از نویسنده اجازه بگیرد و توانست از طریق دوستی ساعت ۷:۳۰ صبح با رادی در خانه اش قرار بگذارد. (چون رادی ساعت ۸ صبح به مدرسه میرفت.) از نظر او اجرای نمایشنامه موردی نداشت و گفت برای نظارت بر سر تمرینها می آید. بعد وقتی تمرین را دید گفت به والی می گوید آن کار را انجام ندهد تا من این را اجرا کنم. در حالیکه والی کارگردان مطرح کشور بود و ما دانشجویان ساده. من بعد از تمرینها و خط کشیدن روی دیالوگها، غروبها پیش رادی میرفتم و با هم آنها را بازنویسی میکردیم. بعد نکته ای را اضافه کردند که به گفته خودشان تاکنون جایی گفته نشده است. اینکه رادی ویرایش دوم کارش را بعد از اجرای روی صحنه انجام میداد. بنابراین همه چیز مربوط به نوع برخورد کارگردان است. به عنوان مثال اگر شما جمله ای را در صفحه ۵ بردارید، شاید به همان جمله حذف شده در صفحه ۲۰ نیاز پیدا شود.
سپس مجری نشست به بنیاد رادی اشاره کرد و خواستار توضیحی درا ین باره شد.
این کارگردان در ادامه گفت: که مرگ رادی، مرگ نابه هنگام بود و وقتی «خانمچه و مهتابی» را نوشت، بیشتر افراد معتقد بودند که این از ارزنده ترین کارهایش است. مرگ رادی باعث شد چند نفر گرد هم بیایند و این بنیاد را به وجود بیاورند. کار مهم این بنیاد تمرکز روی آثار رادی است. اگر این بنیاد برای نمایش روی صحنه کاری نکرده است، ولی توانسته از ابتدای کارش، بیش از پنجاه مقاله در رابطه با کارهای رادی منتشر کند.
بعد رنجبر گفت آیا بنیاد رادی می تواند به جوانانی کمک کند که می خواهند درباره رادی بنویسند یا خیر. طالبی خاطرنشان کرد که این بنیاد می تواند بیشتر مشورت دهد. بعد گفتند کسی گفته که شکسپیر به این دلیل ماندگار شد که «نوشته شد، اجرا شد، خوانده شد»؛ یعنی باید آثار رادی و هر نویسنده دیگری این ویژگیها را داشته باشند. بنیاد بدین طریق میتواند کمک کند و منابع در اختیار پژوهشگران جوان بگذارد.