سال ۱۳۵۴ که به استخدام آموزش و پرورش درآمدم، در میدان شوش تهران وارد مدرسهای شدم که مدیر مدرسه از اعضای هیات مدیره انجمن حمایت از حیوانات (انجمن پس از انقلاب منحل شد) بود و داستان من با تشکلهای مردم نهاد شروع شد.
از نیمه دوم قرن بیستم از دل جامعهای با کمبود و یا نبود ساختار دموکراتیک، جامعه مدنی نوین شکل گرفت و تشکلهای مردم نهاد (سازمانهای غیردولتی/سمن/ NGO) بخش اساسی جامعه مدنی نوین است. در جامعهای کوچک یا بزرگ مردم با شرکت در مراحل مختلف تصمیمگیری، برنامه ریزی و اجرا و پایش، پی در پی شریک کارها میشوند. داوطلبی جوهره بنیادین جامعه مدنی ست ویژگیای که ماهیت اصلی تشکلها را شکل میدهد.
این جامعه مدنی فضایی برای حق اساسی مشارکت ایجاد نموده، مشارکت به عنوان حق اساسی بشر با هدفی اخلاقی برای آموزش مردم به شرکت در تصمیمها و سهیم شدن در پذیرش مسئولیتهاست. مشارکتکننده میپذیرد که امتیاز بدهد و به روشی دموکراتیک عمل کند، مشارکت فرآیندی از خودآموزی اجتماعی و مدنی ست یعنی تغییر حالت ذهنی و روانی در همه سطوح را در برمیگیرد و این تغییر، برقراری پیوندهای انسانی و اجتماعی نوین با عنوان توسعه مشارکتی را ممکن میسازد.
لایههای قدیمیتر و چاقتر تشکلهای مردم نهاد در ایران نخست به خیریههای سنتی و مدرن و سپس تعاونیهای روستایی و تشکلهای مردمی داوطلب برمیگردد. در سال ۱۳۳۵ از ۹ میلیون جمعیت ایرانی ۲ میلیون نفر در انواع مختلف تعاونیهای سنتی در سراسر کشور فعال بودهاند و اکنون آمار دقیقی وجود ندارد، اگر این روند ادامه داشت جامعه مدنی میبایست حداقل ۲۰ میلیون عضو فعال داشته باشد.
چهار ویژگی که میتواند سبب اعتماد مردم به تشکلهای مردم نهاد شود وابسته نبودن به ساختارهای دولتی و منابع عمومی دولت، داوطلبانه بودن، دموکراتیک و اخلاقمدار بودن آنان است.
امروزه تشکلهای مردم نهاد در جهان نظارهگر فعالیتهای شرکتها، دولتها و گروههایی با منافع خاص اجتماعی هستند. نقش چندگانه تشکلها در مجامع جهانی، اطلاعرسانی عمومی، تخصیص بودجههای مدیریت محیطزیستی، حفاظت و آموزش محیطزیست، تحقیق در زمینهی تدوین استراتژیها و رویکردهای مناسب محیطزیستی، ایجاد انگیزش برای شناسایی مشکلات محیطزیست و تلاش در کنترل فرآیندهای حیاتی محیطزیست در سطوح مختلف (محلی، ملی، منطقهای و جهانی) هرچه بیشتر رو به افزایش است. در سالهای ۱۹۰۹ تا ۱۹۸۸ تشکلهای مردم نهاد جهان از ۱۷۶ به ۴۵۱۸ افزایش یافتند. این روند در ایران نیز با اندکی تاخیر رشد روزافزونی داشته، بهطوریکه از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۲ از ۳۰ به ۴۹۰ افزایش یافتهاست. بین سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲ فراز و نشیب تشکلها زیاد بوده و اکنون نیز نرخ رو به رشدی را تجربه میکنیم.
اولین تشکلهای مردم نهاد با شکل نوین در ایران یک تشکل غیررسمی مقابله با هجوم شنهای روان در روستای اشکذر یزد بود که از سال ۱۳۴۹ حرکت خود را آغاز نمود. پس از انقلاب و با آغاز جنگ و اثرات بسیار وسیعش در سراسر کشور، روند تشکیل تشکلهای مردم نهاد متوقف شده که تا حدود سال ۱۳۷۰ ادامه داشت. البته در این سالها خیریههای سنتی چاقتر و گستردهتر شدند. در اوایل دهه ۱۳۷۰ با آغاز جنبش محیطزیست به تدریج ۴ یا ۵ تشکل محیطزیستی در کشور ایران تشکیل شد و این روند کم کم شتاب گرفت و تا سالهای ۱۳۸۲ به اوج خود رسید.
کارکردهای تشکلهای مردم نهاد
تشکلها مردم نهاد در حوزههای مختلف از سلامت تا محیطزیست فعالاند ولی بنظر نگارنده کارکرد اساسی تشکلها ایجاد گفتمان میان دولت-حاکمیت و مردم است تا توسعه روان، همه جانبه و عادلانه شود.
تشکلهای مردم نهاد باید بپذیرند همه گفتارها و کردارهای شان فرصت تجزیه تحلیل، پذیرش و ارزیابی از سوی مردم و دولت را دارد که به درستی کمک بزرگی به رشد و کارایی تشکلهای مردم نهاد و ایجاد روحیه مطالبهگری مردم است، از بروز مسائل و مشکلات جلوگیری میکند و در یافتن روشهای ساده و مناسب در حل مسائل جامعه یاری میرساند. شناخت علمی و آگاهی از کارکردهای تشکلهای مردم نهاد به ساختن فضای تئوریک و شفافسازی سیاستهای بشردوستانه جامعه کمک میکند.
رابطه تشکلها و دولت در ایران
بازنگری رابطه بین تشکلهای مردم نهاد و دولت از بالاترین سطح تا کارگزاران دولتی و حتی ادارههای کوچکتر دولتی، برای تثبیت و بهبود ارزش موقعیت اجتماعی این تشکلها در جامعه حیاتی است.
تشکلهای مردم نهاد در ایران به گونهای غیردولتیاند اما بدون تائید دولت ثبت نمیشوند و هنگامی که ثبت شدند، بدون حمایت ساختارهای دولتی و سازمان مرتبط با کار خود نمیتوانند کار کنند؛ در نتیجه از بیان مواضع خود هراس دارند، هر چند که این بیان سیاسی نباشد. آنها بدون حمایت و جذب با نفوذها نمیتوانند به موفقیت برسند و در نتیجه فعالیتشان محدود، با انگیزه کم و گاهی نمونه زیباتر شده طرحهای دولتی است، گاهی تشکلهای مردم نهاد در پی کسب قدرت، عنوان و پیشبرد امور فردی مدیران خویشاند.
تشکلهای مردم نهاد همواره از نبود شرایط ساختاری مناسب، قوانین مناسب در ثبت و فعالیت و ایجاد فضای مه آلود و خاکستری از سوی دولت در جامعه رنج بردهاند و با وجود تاکید دولت در مشارکت تشکلهای مردم نهاد و مردم در حوزه توسعه پایدار، هنوز از حمایت روانی و سیاسی برخوردار نیستند که نتیجه آن دوباره کاری در موارد گوناگون توسط دولت و تشکلهای مردم نهاد است.
دخالتها و کارشکنیها، ایجاد محدودیت در مشارکت و ایجاد اختلاف بین تشکلهای مردم نهاد در هر حوزه، با استفاده از مثل آب را گلآلود کن و ماهی خودت را بگیر، به تعامل کمتر و دوری بین تشکلهای مردم نهاد میانجامد.
اثر نهایی رابطه غیردوستانه دولت و تشکلها، سبب بروز فردگرایی در جامعه شده است و این فرصت را برای گسترش افرادی به عنوان فعال مدنی، فعال اجتماعی، فعال محیطزیستی و … به وجود میآورد بدون آن که بتوانیم آن ها را به افرادی پاسخگو، مشارکتی و سودمند در سطح عمومی تبدیل کنیم.