افزایش مهاجرت معکوس به گیلان؛

وقتی بومیان می‌روند…

0 ۱۰

موج معکوس مهاجرت به گیلان، که این‌بار از کلان‌شهرها و بخش‌هایی از پایتخت به‌سوی این استان جریان یافته در حال دگرگون کردن لایه‌های فرهنگی، زبانی و ‌محیط‌زیستی گیلان است.

 

این تغییر جهت تاریخی نه‌تنها زبان و هویت گیلکی را در موقعیتی تازه قرار داده، بلکه ظرفیت محدود زیرساخت‌ها و محیط ‌زیست استان را با چالش‌هایی مواجه کرده که بدون سیاست‌گذاری دقیق، می‌تواند سیمای آینده گیلان را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار دهد.

 

گیلان در دهه‌های گذشته بیشتر ایفاگر نقش «مبدأ مهاجرت» بود تا مقصد آن؛ بسیاری از ساکنان به‌ویژه جوانان برای تحصیل و اشتغال راهی پایتخت و کلان‌شهرها می‌شدند. اما امروز این مسیر به‌طور معناداری معکوس شده است.

 

موج مهاجرت جدید به گیلان نه‌تنها از نظر حجم، بلکه از نظر «ماهیت» با دوره‌های پیشین متفاوت است. مهاجران امروز به‌دنبال تغییر سبک زندگی، آرامش اقلیمی و نزدیکی به طبیعت هستند، نه ضرورت اقتصادی. همین تفاوت، پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و محیط‌زیستی این مهاجرت را ژرف‌تر و پیچیده‌تر کرده است.

 

در این میان تمایز میان «مسافر» و «مهاجر» اهمیت تحلیلی دارد. مسافر حضوری کوتاه‌مدت دارد و اثراتش اغلب محدود به دوره‌های خاص سال است؛ اما مهاجر ساکن می‌شود، در شبکه‌های اجتماعی محلی وارد شده، بخشی از بافت جمعیتی می‌شود و حضورش در زبان، فرهنگ، الگوهای مصرف و حتی محیط ‌زیست رسوب می‌کند. آن‌چه امروز گیلان را با چالش و فرصت مواجه کرده، همین مهاجرت پایدار است، نه گردشگری فصلی.

 

یک نکته مهم دیگر، جریان دوگانه مهاجرت است: هم‌زمان با ورود مهاجران از دیگر استان‌ها و پایتخت، بخشی از جمعیت بومی گیلان نیز به کلان‌شهرها مهاجرت می‌کند. این تغییر دوگانه ترکیب جمعیتی استان را به‌تدریج دگرگون می‌کند و ممکن است در آینده بر مدیریت شهری، مشارکت اجتماعی و حفظ هویت فرهنگی استان اثر بگذارد.

 

کاهش نسبی حضور بومی‌ها می‌تواند موجب تغییر الگوهای تصمیم‌گیری محلی، حضور در شوراها و سیاست‌گذاری شهری شود، در حالی‌که ورود مهاجران جدید سبک زندگی، الگوهای فرهنگی و زبان روزمره را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

 

این جریان جدید مهاجرتی، با وجود مزایای احتمالی، بافت فرهنگی استان را در وضعیت تازه‌ای قرار داده است. از همه مهم‌تر، زبان گیلکی، که نباید فقط به‌عنوان گویش تلقی شود، یکی از زبان‌های مستقل و کهن شاخه ایرانی شمال‌غربی، در معرض فشارهای تازه‌ای قرار گرفته است. در محیط‌های شهری و نیمه‌روستایی که ترکیب جمعیتی تغییر کرده، کودکان خانواده‌های بومی در تعامل با مهاجران بیشتر به فارسی معیار سخن می‌گویند.

 

این روند انتقال میان‌نسلی زبان گیلکی را کند و در برخی مناطق مختل کرده است. هم‌زمان، برخورد روزمره فارسی معیار با گیلکی گونه‌های تازه‌ای از گفتار آمیخته پدید آورده است که گرچه برای زبان‌شناسان موضوعیتی پژوهشی دارد، اما از منظر فرهنگی نشان‌دهنده کاهش کارکرد روزمره زبان محلی است.

 

حفظ و تقویت زبان گیلکی نیازمند اقداماتی چون توسعه برنامه‌های آموزش دو‌زبانه محلی، افزایش تولید محتوای فرهنگی و رسانه‌ای به زبان گیلکی، و حمایت ساختاری از پروژه‌های جامعه‌محور حفظ زبان است.

 

از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز پیامدهای این مهاجرت دوگانه‌اند. حضور مهاجران موجب شده بخش‌هایی از جامعه بومی نسبت به میراث فرهنگی خود آگاه‌تر شوند و برخی آیین‌ها، صنایع‌دستی یا سبک‌های بومی دوباره برجسته شوند.

 

اما در مقابل، افزایش تقاضا برای فضاهای فرهنگی و سبک‌های زندگی جدید، شکل‌گیری محلات جدید با الگوهای معماری متفاوت، و رشد جامعه‌های کم‌تعامل یا نیمه‌منزوی، گاه انسجام اجتماعی را کاهش می‌دهد. این وضعیت بدون مداخله هوشمندانه فرهنگی می‌تواند به ایجاد شکاف‌های نامرئی میان جمعیت بومی و مهاجر بینجامد.

 

اما شاید بیشترین فشار مربوط به حوزه محیط ‌زیست باشد. گیلان با اقلیم حساس و ظرفیت محدودش در برابر بارگذاری جمعیتی آسیب‌پذیر است. رشد سکونت‌گاه‌های جدید، ویلاسازی در مناطق روستایی، و تغییر کاربری اراضی کشاورزی به مسکونی، فشار مستقیمی بر منابع طبیعی وارد کرده است. چالش‌های محیط‌‌زیستی استان اکنون به نقطه‌ای رسیده‌اند که نیازمند سیاست‌گذاری فوری هستند.

 

مشکلات پسماند از جدی‌ترین این چالش‌هاست. نبود سیستم مدرن جمع‌آوری، تفکیک و بازیافت، موجب انباشت زباله در بسیاری از نقاط جنگلی و ساحلی شده است. این انباشت نه‌تنها به آلودگی خاک و آب منجر می‌شود، بلکه چهره طبیعی استان و سلامت عمومی را تهدید می‌کند.

 

از سوی دیگر، کمبود تصفیه‌خانه‌های کارآمد سبب می‌شود بخشی از پساب‌ها -چه شهری و چه روستایی- به‌طور مستقیم ابا تصفیه ناکافی وارد محیط‌ زیست شوند. ظرفیت محدود شبکه فاضلاب نیز با افزایش جمعیت دچار تنش شده است.

 

در کنار این مسائل، زیرساخت حمل‌ونقل، جاده‌ها و شبکه راه‌های ارتباطی استان، توان جذب ترافیک فزاینده و رفت‌وآمدهای روزانه جمعیتی را ندارد. افزایش تردد خودروها، فشار بر جاده‌های قدیمی، و رشد آلودگی صوتی و هوا، همگی نشان می‌دهند که ظرفیت اکولوژیکی و زیرساختی گیلان نیازمند بازنگری اساسی است.

 

برای مدیریت این روند، گیلان نیازمند سیاست‌های چندسطحی و هماهنگ است: تقویت بودجه‌های ‌محیط‌زیستی و توسعه تصفیه‌خانه‌ها، ایجاد سامانه‌های نوین مدیریت پسماند و بازیافت، ضابطه‌مند کردن ساخت‌وساز و تغییر کاربری اراضی، توسعه حمل‌ونقل پایدار، و طراحی سیاست‌های فرهنگی و زبانی جهت حفظ هویت محلی.

 

همچنین ضروری است که سیاست‌گذاری‌ها به‌گونه‌ای باشد که مهاجران نیز در فرآیند تصمیم‌گیری و برنامه‌های فرهنگی مشارکت داده شوند تا از شکل‌گیری جامعه‌های موازی جلوگیری شود.

 

در نهایت، مهاجرت به گیلان نه فرصتی مطلق است و نه تهدیدی قطعی؛ بلکه واقعیتی پیچیده است که اگر با مدیریت فرهنگی، زبانی و محیط‌زیستی همراه شود، می‌تواند موتور توسعه هوشمند و پایدار استان باشد.

 

اما در غیاب چنین مدیریت و سیاست‌گذاری‌هایی، خطر فرسایش زبان و فرهنگ بومی و فشار برگشت‌ناپذیر بر زیست‌بوم و زیرساخت‌های گیلان جدی و قابل پیش‌بینی است. آینده این استان وابسته به آن است که بتواند میان پذیرش مهاجران، حفظ هویت فرهنگی و صیانت از طبیعت حساس خود تعادلی پایدار برقرار کند.

 

* دکتری زبان و ادبیات انگلیس
پژوهش‌گر پسادکتری و مدرس دانشگاه

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.