سالهاست میبینیم و میشنویم که پتانسیلهای متعدد استان از جانب مسؤولین و تصمیم گیرندگان سطوح مختلف ملی و استانی مورد “اشاره” قرار گرفته و در عمل، تمامی ظرفیتهای این استان سبزپوش با موقعیت جغرافیایی خاص و طبیعت سرشار خدادادی آن مورد بی توجهی بوده است.
به دلیل فوق و همچنین به دلیل محدودیت منابع مالی و انسانی لازم برای پیاده سازی توسعه اقتصادی استان، در این یاداشت سعی دارم توجه ایشان را به یک بخش خاص و دارای اولویت از اقتصاد استان بپردازم. شایان ذکر است که شخصا حاکمیت را دارای صلاحیت لازم و کافی برای قرار گرفتن در جایگاه متولی و مجری و دانای کل نمیدانم بلکه محور میباید مردم و کسب و کارهای مردمی باشد که مطابق با مزیتهای منطقهای بصورت ارگانیک شکل گ=می گیرند. در بهترین حالت وظیفه حاکمیت سیاست گذاری و رفع موانع توسعه در داخل و چانه زنی برای صادرات به خارج است و بس.
صنعت، گزینهای که باید کوچک نگاه داشته شود
برخلاف بسیاری تحلیلها معتقدم استان گیلان مزیتهایی نیز در تولید صنعتی دارد ولیکن سایر مزیتهای استان این حوزه را کمرنگ میکند. به زعم بنده خوشبختانه تولید صنعتی و صنایع سنگین به لطف نگاه حاکمیت هیچگاه در برنامههای دست و پا شکسته کلان ملی برای استان گیلان مدنظر قرار نداشته است. تجربه اجرای شده توسعه صنعتی در مشهورترین شهرهای صنعتی ایران همچون اصفهان نشان میدهد که با حساب و کتابهای اغلب غلط سیاست گذاران و تصمیم سازان و بی توجهی مفرط به پیوستهای زیست محیطی طرحهای صنعتی، اگر غیر از این میبود اکنون از همیناندک باقی مانده از جنگلها و منابع طبیعی گیلان چیزی باقی نمانده بود.
کشاورزی، گزینهای پر سروصدا ولی کم بازده
مثال اقتصاد کشاورزی در گیلان در مقایسه با گردشگری، همچون خاک حاصلخیز یک گلدان است که میتوانی در آن یک مشت تربچه بکاری که نتیجه آن را یک نفر کنار بشقاب ترش تره خود نوش جان میکند، یا آنکه یک قلمه از گل سوسن چلچراغ را بکاری که هزار نفر حاضرند برای دیدنش کنار گلدان شما صف بکشند و هزینه بپردازند!
من تخصصی در این رشته ندارم ولی با فرض حاصلخیز بودن خاک گیلان، همین اکنون همین سطح زیر کشت استان نیز هم راستا با سایر مناطق کشور با محدودیت منابع آب مواجه است. ازدیگر سو اجرای طرحهای توسعهای قابل توجه در کشاورزی به منابع مالی و منابع انسانی در دسترس و قابل توجهی نیاز دارد. درحالی که به دلایل مختلف، با محدودیت منابع مالی در کشور مواجه هستیم و راهی برای جذب منابع خارجی نیز وجود ندارد. حتی سرمایه گذاران داخلی هم به دلایل مختلف ناشی از اقتصاد کلان چندان رقبتی به این بخش ندارند. همچنین به دلیل عدم جذابیت بخش کشاورزی برای جوانان به دلایلی همچون عدم فرهنگ سازی صحیح و غیره، این رشته از نیروی انسانی باکیفیت، خلاق و آگاه و با انگیزه “کم بهره” مانده است و چشماندازی برای رفع این نقیصه که خود مادر بسیاری مشکلات دیگر است دیده نمیشود.
گردشگری، مناسبترین راهکار
مثال سوسن چلچراغ در مقابل تربچه را یکبار دیگر به خاطر آورید. بله تربچه نیز کنار ترش تره خوب و شاید لازم است، ولی آیا بهتر نیست سوسن چلچراغ که همانا مزیت “گلدان” ماست را هزار نفر ببینند و با درآمد حاصل از آن تربچه و قهوه و موز و گوشت گوساله و کاغذ و فولاد و بیام دبلیو وارد کشور شود!؟
گردشگری صنعتی پیشروست و برخلاف بسیاری از رشتهها پیش بینی میشود که در اقتصاد ماشینی آینده نیز بدرخشد. گردشگری صنعتی ست که با تنوع قابل تامل موجود در آن گستره وسیعی از فعالیتها را دربر میگیرد و عمده منابع مورد نیاز آن فکر و خلاقیت و تلاش است، از راهاندازی کسب و کارهای کوچک خانوادگی و محلی تا طرحهای در سایز ملی را میتوان با منابع مالی محدود هم در آن به خلق ارزش پرداخت. به خصوص با پیاده سازی نمونههای موفق اقتصاد مشارکتی در حوزه گردشگری، دیگر میتوان گفت منابع مالی محدودیتی برای گسترش گردشگری محسوب نمیشود.
منابع طبیعی ارزشمند گیلان ثروتی ست که یک طرح کلان گردشگری پایدار میتواند به حفظ و نگهداشت و سپس به گسترش آن بیانجامد، کافیست با سیاست گذاری صحیح باعث شویم تا جامعه محلی رابطه بین حفظ منابع طبیعی با افزایش درامد و رفاه خود ببیند تا خود به بهترین حافظان طبیعت بدل شوند.
به غیر از منابع طبیعی، گیلان از سرمایه عظیم انسانی و جذابیتهای چشم گیر فرهنگی، بومی و محلی برخوردار است. مردمی با فرهنگ، خوش خلق و مهربان و میهمان دوست که با خلق لحظاتی شیرین حاصل از تعاملات مثبت انسانی، سفر به گیلان را به تجربهای خاطره انگیز برای گردشگران تبدیل میکند. ظرفیتهای دیگری همچون قرار گرفتن در کنار دریای خزر، وجود منطقه ویژه اقتصادی انزلی و راهاندازی راه آهن گیلان از ضرورت تمرکز منابع گیلان بر گردشگری حکایت دارد.
منابع انسانی یعنی مهمترین رکن هر نوع طرح توسعه نیز به گردشگری نگاه مثبتی دارد، ویژگیهای نهفته در این صنعت شاد و خوش آب و رنگ آن را به رشتهای جذاب برای جوانان تبدیل کرده، کافیست تا با سیاست گذاری صحیح و رفع موانع، موجبات رونق اقتصادی کسب و کارهای گردشگری فراهم شود تا با افزایش درآمد سرانه فعالین این حوزه جوانان خوش فکر، مستعد و خلاق استان و سایر مناطق کشور بجای جلای وطن، در وطن خود به تولید ارزش مشغول شوند. همچنین با رفع موانع برای ورود گردشگران خارجی در واقع میتوان نوعی صادرات در درون مرزها را رقم زد و از ورود ارز پرقدرت ورودی به استان منتفع شد و هم اینکه با ورود گردشگران از سراسر عالم و تبادل و تعامل فرهنگی حاصل، نیروی انسانی فعال در گردشگری نیز از قدر و ارزش و توانمندی خود آگاه میشوند و با رضایت شغلی دوچندان و امید به آینده به فعالیت ادامه خواهند داد و به تدریج نیروهای با کیفیت با انگیزههای پر رنگتر از سراسر کشور حتی سایر کشورها به این چرخه اقتصادی خواهند پیوست.
به امید آن روز