هفته پیش پوستری در فضای مجازی منتشر شد که حکایت از برگزاری مناظرهای بین آقایان موسی غنی نژاد و علیزاده میداد و بسیاری افراد از جمله نگارنده این نوشته از برگزاری چنین مناظرهای متعجب شدند، برخی از صدا و سیما متعجب بودند و برخی از غنی نژاد که چنین مناظرهای را پذیرفته است.
ناگفته پیداست که این مناظره بی ارتباط با مناظره چندی پیش دکتر غنی نژاد و دکتر درخشان و شکست فجیع مسعود درخشان در هماوردی با حریف نبود.
در نهایت شبکه چهار صدا و سیما مناظره را برگزار کرد که مخاطبان زیادی هم پیدا کرد و مطالب زیادی هم در رسانه ها له و علیه آن نوشته شد اما راقم این سطور در پی این است که آیا اساساً مناظرهای شکل گرفت و می توان به این گفتگو عنوان مناظره داد یا خیر؟
مناظره عموما در قالب گفتگوی بین دو نفر صورت می گیرد اما به صرف اینکه دو نفر با هم گفتگو کنند نمیتواند معنای مناظره بدهد.
مناظره در واقع گفتگویی ساده نیست بلکه گفتگوی بین دو جریان با دیدگاه های متفاوت است که در مقابل هم قرار میگیرند و هر کدام از دیدگاه خود دفاع کرده و دیدگاه طرف مقابل را مورد نقد قرار میدهد.
معمولاً مناظرهها بین رهبران احزاب یا صاحبان دو اندیشه و دو دیدگاه یا نمایندگان دو گروهی رخ می دهد که به دلایلی مقابل هم قرار گرفتند بعنوان مثال بین نماینده کارگران و نماینده کارفرمایان مناظرهای در خصوص قوانین کار یا حقوق کارگر برگزار میشود.
تلاش برای پیروزی یکی از نکات مهم و اساسی و از شروط مناظره است که البته در گفتگوی بین آقایان غنی نژاد و علیزاده، بیننده و شنونده این علاقهمندی به پیروزی را به خصوص در آقای علیزاده به شدت احساس میکند اما آیا این برای اینکه این گفتگو را یک مناظره بنامیم کافی است یا خیر؟
به نظر میرسد یکی از شروط مهم دیگر که برای شکلگیری مناظره اهمیت دارد تناسب بین دو طرف مناظره است تا جنبه رقابتی گفتگو از بنیاد شکل بگیرد. طبیعتا شما نمیتوانید در یک مسابقه وزنهبرداری دو آدم با دو وزن متفاوت را روبروی هم قرار بدهید و بین آنها رقابت برگزار کنید و بدیهی است کسی که حجم بدن بیشتری دارد بخت بیشتری برای پیروزی دارد و یا اینکه رقابت بین یک دونده دو سرعت که سال ها آموزش دیده که مسافتی کوتاه را با بالاترین سرعت ممکن بدود با یک دونده استقامت که وظیفهاش به خط پایان رسیدن در مسافت های طولانی است فاقد منطق لازم خواهد بود. گرچه در ظاهر هر دو دونده هستند و در رشته ای ورزشی به نام دو و میدانی فعالیت میکنند.
مناظره ها هم این گونه اند و نقد وارد به این مناظره عدم تناسب بین دو طرف مناظره بود که یکی از آنها استاد اقتصاد در دانشگاه های ایران است و دیگری فارغ التحصیل رشته مهندسی است که ۲۳ سال از ایران خارج شده و گویا وارد تحصیل در رشته های علوم انسانی شده اما تحصیل او به اتمام نرسیده و در ابتدا با تلاش شخصی تبدیل به چهره رسانهای شده، سالها در فضای مجازی فعالیت نموده و بعدها به عنوان کارشناس به بعضی برنامههای رسانه های خارج از کشور بخصوص بی بی سی هم دعوت شده و در چند سال اخیر با موضعگیریهایی در جهت دفاع از اصولگرایان و حاکمیت جمهوری اسلامی مورد توجه رسانههای داخلی بویژه صدا و سیما قرار گرفته است.
بنابراین نه به لحاظ سطح سواد و نه به لحاظ نوع تخصص و تحصیلات و نه از جهت فعالیت حرفهای هیچ تناسبی بین این دو وجود ندارد و اشکال کار نیز همین جا است.
این عدم برابری به خوبی در طول گفتگو رخ مینمایاند به گونهای که ما میبینیم غنی نژاد به عنوان فردی که مدافع لیبرالیسم است (صرف نظر از اینکه ما موافق یا مخالف لیبرالیسم باشیم) مسلط بر موضوع سخن می گوید اما طرف مقابل یعنی علیزاده علیرغم تلاش برای به کار بردن کلمات و اصطلاحات تخصصی و فکت های مختلف از کتب مشهور و نام بردن از یک سری افراد نمیتواند این برابری را نشان بدهد و در عمل عدم تسلط ایشان به موضوع حتی برای کسانی که مطالعه تخصصی در این زمینهها ندارد و این مکاتب را در حد عمومی میشناسد نیز روشن میشود.
در میانههای مناظره نیز شاهد هستیم که علیزاده وقتی مورد سوال از طرف غنی نژاد یا مجری قرار میگیرد عملا پاسخی ندارد یا از حربههایی مانند اینکه من صدای شما را ندارم بهره میگیرد.
به نظر نقطه اوج این ناتوانی و نابرابری در پایان مناظره خود را نشان میدهد. آنجا که علیزاده عملاً شروع به قرائت یک بیانیه سیاسی می کند که گویی از پیش نوشته شده است و در آن به بحث موشکها و پهپادهای ایرانی به عنوان نمونه موفق ورود دولت اشاره میکند و البته از این که ربط آنها به اقتصاد چیست چیزی نمیگوید یا شروع به قرائت اصل ۴۳ قانون اساسی مینماید.
علیزاده که در طول گفتگو با اشاره به اسامی برخی دولتمردان که عموما از طیف اعتدالی و غیر اصولگرا هستند و منتسب کردن آنها به غنینژاد و تفکری که مدافع آن است تلاش میکرد غنی نژاد و دولت سابق را عامل همه مشکلات معرفی و دولت فعلی را از آن ها مبرا کند. در انتها از الفاظی مانند غنینژادیسم، مسعود نیلیایسم، نیاورانیسم و اینکه غنینژادها شرکتهای تعاونی را از بین بردند بهره میبرد و به نوعی گفتگوی دو طرفه را شخصی میکند که حتی مورد نقد مجری برنامه نیز قرار میگیرد که طبعا هم نشان از موضع ضعف او است و هم دم خروس این مناظره را عیان میکند.
آنچه از سیر گفته ها مشخص است داستان مناظره این بوده که علیزاده پس از مناظره بین دکتر غنی نژاد و دکتر درخشان پیشنهاد مناظره با دکتر غنی نژاد را میدهد و احتمالا مسئولین صدا و سیما را مجاب میکند که قادر به انتقام شکست دکتر درخشان (بعنوان سمبل اقتصاد دستوری حکومت جمهوری اسلامی و استاد بسیاری از دولت مردان فعلی) در مناظره پیشین است.
صدا و سیما نیز موضوع را با غنی نژاد مطرح و او نیز برگزاری را میپذیرد و در عمل هم منجر به شکست علیزاده، صدا و سیما و تفکر اقتصادی حاکم بر کشور میشود.
علیایحال اتفاقی که تحت عنوان مناظره شکل گرفت اشتباه دیگری از صدا و سیما بود و بر دیگر خطاهای آن افزود.