«موج مهاجرت به گیلان هر روز بلند و بلندتر میشود» کمتر شهری در گیلان پیدا میشود که هفتهای چند معامله ریزودرشت با یکطرف غیربومی در بنگاههای آن انجام نشود. معاملهای که به نظر نمیرسد دو سر آن بُرد باشد. زیبایی طبیعی، گذراندن سالمندی در جای خوش آبوهوا، ترس کمآبی در آینده و گردوغبار استانهای مرکزی و جنوبی باعث شده تا گیلان بعد از تکمیل ظرفیت مازندران به مقصد افراد زیادی طی سالهای گذشته تبدیل شود.
مازندران همان استان همسایه گیلان است که دیگر جانی ندارد و هر آنچه میتوانسته در دو دهه قبل به مسافران بخشیده و حالا نوبت گیلان است که به دلیل سرسبزی و روستاهای زیبا و بکرش دل از ساکنان مناطق دیگر ایران ربوده است. مانند اکثر موارد ازایندست آمار رسمی دراین ارتباط وجود ندارد. اما مشاهدات میدانی از شرق تا غرب و جنوب و شمال گیلان طی سالهای اخیر به ما میگوید صدها ویلای ناهمخوان با بافت روستایی و مناطق حاشیهای گیلان ارتباطی با ساکنان بومی این مناطق ندارد. کشاورزان و صاحبان زمینهای بکری که به دلیل وضعیت نامساعد اقتصادی متر به متر شالیزارها، باغات چای و زمینهای آبا و اجدادیشان را برای مهمانان خارج استان که قصد میزبان شدن دارند را از چرخه اصلی خود خارج میکنند.
این داستان فقط در روستاها نیست. دفاتر بنگاه های املاک رشت میتوانند بهعنوان سند معاملات چند سال اخیر مورد توجه باشد. معاملاتی که با امضای یک گیلانی و یک غیرگیلانی که طبق بررسیهای میدانی اغلب اهل تهران، اصفهان، یزد، خوزستان و شیراز هستند ثبت شده است.
اگر فقط نگاهی به برخی سایتهای فروش ویلا بیندازیم متوجه میشویم برای هر سلیقه و قیمتی از۴۰۰میلیون تا ۶ میلیارد تومان در استان پرتراکم گیلان ویلا موجود است. البته در بعضی روستاها زمین بسیار ارزانتر از ارقام مورد اشاره است. بهعنوان مثال در یکی از روستای املش ۱۰۰۰ متر زمین باقیمت ۴۰۰ میلیون تومان به فروش میرسد. در حال حاضر گزینههای فراوانی برای انتخاب وجود دارد؛ ویلاهای شیک شهرکی زیباکنار با منظره دریا یا خانهای ساده در روستاهای فومن و ماسال با منظرهای روبه جنگل و شالیزار که البته خیلی زود این خانه ساده جایش را به ویلایی لاکچری میدهد.
مردم گیلان شهرهاند به مهماننوازی. آیا هشدارهای متعدد شمار زیادی از فعالان فرهنگی و زیستمحیطی گیلان مبنی بر هجوم مسافران و خریداران زمین در گیلان را باید در تضاد با این فرهنگ دانست؟ هشدارهایی که مدام طبیعت شکننده گیلان را یادآور میشود و میگویند که با وضعیت فعلی علاوه بر فروش «عرصه» به خریداران غیربومی در گیلان بهزودی «اعیان» گیلانیان هم از دستشان خارج میشود و هر روز بر تعداد خانههایی که ساکنانش به زبانهایی بهجز گیلکی و تالشی صحبت میکنند، اضافه میشود. مصداق این افراد شهر مرزی آستارا و تالش است. که نسبت جمعیت و زبانی منطقه تغییر کرده و به نظر میرسد اکثر ساکنان بخشهای بزرگی از دو جغرافیای ذکرشده به زبان ترکی سخن میگویند.
رضا علیزاده استاد پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان هم در گفتگو با مرور به آن اشاره میکند و میگوید؛ مسئله اصلی ما خلأ قانونی در ثبت دادههای فروش اراضی کشاورزی و باغی است.
فعالان فرهنگی گیلان البته نگران نابودی معماری گیلان هم هستند. چون بهندرت شاهد رعایت قوانین بومی ساختوساز در استان هستیم و اکثر سازهها از نما تا داخل و مصالح هیچ سنخیتی با دما، رطوبت و باد و بارانهای گیلان ندارد.
گیلان با ۱۴ هزار کیلومترمربع که بخش زیادی از آن را جنگل، مراتع، رودخانه، ساحل و تالاب و اراضی کشاورزی تشکیل میدهد ۲ و نیم میلیون جمعیت دارد و بعد از تهران پرتراکمترین استان کشور محسوب میشود.
پس این حجم از ویلا در کجا ساخته میشود و آیا رشت و دیگر شهرهای گیلان با خیابانهایی که لبریز از خودرو است و سیستم فاضلاب و مدیریت پسماند معیوبی دارد توانایی پذیریش مهمانان جدید را دارد؟
تعداد مهمانان تازهوارد مشخص نیست
بررسیهای مرور نشان میدهد که این مهمانان خارج استانی به دو بخش تقسیم میشوند جمع زیادی از آنها گیلان را بهعنوان مسکن دوم انتخاب کردهاند وعدهای دیگر تبدیل به مهاجر یا ساکن دائمی این جغرافیا شدهاند.
حبیب دوست میگوید: نگاه بودجهبندی در مرکز بر اساس جمعیت است. ما جمعیت مشخصی داریم ولی وقتی حضور خانه دومیها را در تعطیلات حساب کنیم جمعیت استان خیلی بیشتر میشود.
اینکه این تازهواردان چند صد خانواده هستند؛ بر اساس آخرین اطلاعات سرشماری سازمان آمار گیلان در فاصله ۵ ساله ۹۰ تا ۹۵ با حضور ۷۴ هزار مهاجر روبرو بوده است و این عدد نسبت به ۵ سال قبلی خودش کاهش حدود ۹ هزارتایی را نشان میدهد اما مشاهدات تغییرات روستاهای گیلان نشان میدهد تعداد مسکن دومیها در ۳ سال اخیر در گیلان با شیب بالایی روبه افزایش است.
اما امیرحبیب دوست اقتصاددان و پژوهشگر حوزه مهاجرت دراینارتباط به مرور میگوید؛ هیچ آمار دقیقی در مورد مهاجرت (سکونت دائم) بعد از سال ۹۵ و مسکن دوم (ویلا سازی) در دسترس نداریم.
همان چیزی که رضا علیزاده استاد پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان هم در گفت و گو با مرور به آن اشاره میکند و میگوید؛ مسئله اصلی ما خلأ قانونی در ثبت دادههای فروش اراضی کشاورزی و باغی است.
به گفته علیزاده هیچ دستگاه یا مرجعی برای ارائه آمار و اطلاعات دقیق وجود ندارد. درحالیکه اگر ارادهای برای آن وجود داشته باشد خریدوفروشهای املاک سنددار در اداره ثبت اسناد قابلجمع آوری و تجمیع است.
روستاهایی با ۶۰ درصد مالک غیر گیلانی
علیزاده البته اخیرا خود تحقیقاتی را منتشر کرده و میگوید نتیجه بررسیها در شهرهایی مانند فومن، لاهیجان، تالش، املش، انزلی و زیباکنار نشان میدهد که در بعضی از روستاها، عدهای ۴۰ تا ۶۰ درصد کل روستا را خریدهاند. یعنی در حال حاضر ساکنان غیر گیلانی این روستاها از بومیها بیشتر یا برابر است.
این استاد دانشگاه معتقد این مهم بدون همکاری و درواقع تخلف دهیاران این مناطق امکانپذیر نیست. علیزاده همچنین معتقد است؛ عنوان مسکن دومی گول زننده است. چون ظاهرا نشان میدهد افراد مورد اشاره در گیلان ساکن نیستند. درحالیکه آنها دستکم ۱۰۰ تا ۱۵۰ روز از سال را در گیلان حضور دارند و از امکانات اندک استان استفاده میکنند.
حبیب دوست پژوهشگر حوزه مهاجرت هم در همین مورد توضیح میدهد: مسکن دومیها ساکن نیستند اما از خدمات استان مثل جاده، برق و آب استفاده میکنند و به همین دلیل بارگذاری برق، مصرف آب، تولید زباله در یک دورههایی بالا میرود. داستان آنجایی به ضرر گیلان شده است که حبیب دوست میگوید: نگاه بودجهبندی در مرکز بر اساس جمعیت است. ما جمعیت مشخصی داریم ولی وقتی حضور خانه دومیها را در تعطیلات حساب کنیم جمعیت استان خیلی بیشتر میشود. موضوعی که عملاً به ضرر مردم استان تمام میشود.
مهاجران با خود چه آوردهاند؟
حال این مهاجران برای گیلان چه آوردهای دارند. در تمام دنیا مهاجران به سه دسته تقسیم میشوند؛ نیروی کار، مصرفکننده و سرمایهگذار. آیا حضور در گیلان سبب رونق اقتصادی و یا غنیتر شدن فرهنگ استان میشود؟
حبیب دوست معتقد است گردشگرانی که مسکن دوم در گیلان دارند عملاً در بخش صنعت هتل آوردهای برای ما ندارند اما در بخشی از گردشگری مانند خردهفروشیها و رستوران تا حدودی سبب رشد درآمد میشوند. جمعیت بالای ۵۰ سال سهمشان در مهاجرت دو برابر شده است. یعنی احتمال اینکه نیروی کار باشند کمتر است درنتیجه در این بخش هم شاهد حضور سرمایه در استان نیستیم.
او معتقد است اما اگر ساکن جدید گیلان سرمایهگذار و نیروی کار جوان باشد جز جنبههای مثبت موضوع است چراکه جمعیت استان ما هم به سمت پیری میرود و در بلندمدت با مشکل نیروی کار مواجه میشویم.
گیلان البته پذیرای موج مهاجرت اردبیلیها هم بوده که از سه دهه قبل آغاز شده است. بیشتر این جمعیت مهاجر اردبیلی در محلاتی مانند نخودچر، ولکس، صف سر، پاره بیجار، آسایش، قاسمیه در غرب شهر رشت ساکن شدهاند.
پایاننامه دکتری حبیب دوست دلیل مهاجرت اردبیلیها و شبکه ارتباطی آنها بود. او توضیح میدهد که آنها از شبکه ارتباطی قوی برخوردارند و بهعنوان نیروی کار در بخشی که نیاز به نیروی کارداریم و جوانان گیلانی تمایلی به انجام آن کارها ندارند وارد شدهاند و هنوز هم جزو مهاجر فرست ها به استان هستند. او توضیح میدهد که هرچند شدت مهاجرت این افراد با توسعه اردبیل کمتر شده است اما همچنان انتخاب اول شمار زیادی از ساکنان مناطق روستایی و شهرهای کوچک اردبیل، گیلان است.
مسکن دومیها در کجا ساکن میشوند؟
نوع کاربری زمینهای گیلان و میزان تراکم جمعیت سبب شده تا گیلان با کمبود عرصه روبرو باشد. فعالان صنعتی، زیستمحیطی و حتی مدیران گیلان این موضوع را بهکرات احساس کردهاند مخصوصاً وقتی صحبت از ایجاد یک واحد تولیدی تازه در استان میشود.
حبیب دوست در این ارتباط میگوید؛ به همین دلیل عرصه برای ما نسبت به استانهای دیگر جدیتر است.مثلاً اصفهان و کرمان احتمالاً بهندرت در جلساتشان در مورد کمبود عرصه صحبت میکنند اما در گیلان یکی از مشکلات اصلی صنعت و معدن بحث در مورد عرصه است. به دلیل مسائل محیط زیستی مانند رودخانه و کوه و دریا و فاصله از جاده و به دلیل آنکه متر به متر زمین های گیلان با مسائل محیط زیستی مانند رودخانه ، کوه ، دریا و جنگل و .. گره خورده است و همین شکننده بودن محیط سبب می شود تا «عرصه» موضوع بسیار جدی برای استان گیلان باشد.
پس آسیب اول به زمینهای کشاورزی میرسد. او در چرایی این موضوع میگوید: باغات و زمینهای کشاورزی خردتر میشود و سوددهی پایین میآید و نسل بعدی از روستا مهاجرت میکند. درواقع این کار فقط در کوتاهمدت مشکل روستاییان را حل میکند و عملاً مشکلات تازه از حاشیهنشینی تا محیط زیستی را در شهرها به وجود میآید و در آینده سبب conflict (تضاد) میشود.
بررسیها نشان میدهد که ارزش زمین در گیلان به ویژه در طول دو سال گذشته رشد بالایی داشته و خرید خانه برای گیلانیان فاقد خانه تبدیل به رؤیا شده است اما چرا مهاجران راحت زمین میخرند؟
حبیب دوست بهعنوان پژوهشگر حوزه مهاجرت با مقایسه زمینهای گیلان با اصفهان از نتایج جالب توجهی سخن میگوید: نسبت قیمت زمین در اصفهان به نسبت رشت ۲.۸ برابر است و در واقع زمین برای یک اصفهانی اصطلاحاً خیلی مفت و ارزان است.
جذابیت فروش
در مقابل چه راهکاری وجود دارد. حبیب دوست اعتقاد دارد باید جذابیت فروش زمین برای روستایی از بین برود. صندوق یا بیمه کشاورزی قویتر باشد و نرخ خریدوفروش تولیدات کشاورزی آزاد باشد تا در بلندمدت شاهد نتایج بهتری باشیم. به گفته او در حال حاضر کشاورز فکر میکند اگر دولت خرید تضمینی انجام دهد خوب است اما درواقع با پایین بودن نرخ واردات عملاً قدرت رقابت را از دست میدهد . این پژوهشگر معتقد است که تجربه چند دهه اخیر نشان میدهد که این مدل حمایت از کشاورز جواب نمیدهد و باید بسته تشویقی برای سرمایهگذار و سختگیریهایی هم برای افرادی که فکر میکنیم فقط مصرفکننده هستند به وجود بیاید و دادگستری جدیتر وارد شود.
احساس تعلقی که کمرنگ میشود
یکی از آسیبهای جدی پدیده مهاجرت انبوه به وجود آمدن مشکلات فرهنگی است؛ آدابورسوم بسیاری از روستاها در تعامل با شهرنشینان کمرنگتر شده و رمق آخر آنهم گویا قرار است در تعامل با شهریهای شیک و پولدار خارج استانی از زبان تا پوشش خارج شود.
استاد پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان به «احساس تعلق» اشاره میکند و معتقد است: مهاجر هیچوقت احساس تعلقی که یک بومی که سالهای سال در منطقه ساکن بوده را ندارد و راحتتر مواریث فرهنگی و سنتها را کنار میزند.
به گفته علیزاده این مهاجران خواسته یا ناخواسته عناصر فرهنگی خود را در محل سکونت اجرا میکنند. و با توجه به موج مهاجرت فعلی بومیها در روستا تبدیل به اقلیت میشوند. درنتیجه روستایی وقتی احساس میکند در اقلیت است روحیه مقاومت خود را از دست میدهد و احتمال تنش هم افزایش پیدا میکند.
نتایج تحقیقات علیزاده نشان میدهد که تا همینجا هم تلاشهایی وجود داشته تا اسم برخی از محلات گیلان به دلیل تعداد بالای ساکنان غیربومی به «اصفهانی محله» و «یزدی محله» تغییر کند.
علیزاده در ادامه صحبتهایش به تبلیغاتی اشاره میکند که بهنوعی توهین به گیلانیان است. تبلیغی با جملاتی مانند اینکه «ویلا به قیمت با امکانات عالی با حضور تهرانیها و خالی از افراد بومی !» جملاتی که به گفته او در فضای مجازی بهکرات دیده میشود و بسیار زننده است.
این جامعهشناس معتقد است مردم باید به خودآگاهی برسند و نباید اجازه بدهند که هویتشان به فروش برسد و چیزی از گیلان و گیلانیها باقی نماند. علیزاده میگوید: البته گیلان هنوز به سرنوشت مازندران دچار نشده است اما اگر این روند با همین شیب ادامه داشته باشد عنقریب به مازندران دیگری تبدیل میشود.
گیلان سرای سالمندی
در نگاه بالادستیها باید تغییراتی صورت بگیرد. همانها که در تهیه برنامه توسعه نقش دارند و در سیستم بودجهریزی تأثیرگذارند. کارشناسانی مانند حبیب دوست معتقدند:در طول چند برنامه توسعه در مورد گیلان این نگاه وجود داشته است که محور توسعه استان گیلان کشاورزی است و همین نگاه استان را نابود کرده است.
علیزاده هم معتقد است در گیلان پارادایم اقتصادی وجود ندارد و حضور بدون برنامه هم ثروت و سرمایه نمیآورند و ایجاد اشتغال نمیکنند و درنتیجه گیلان تبدیل به سرای سالمندان شده است.
فعال شدن در صنعت گردشگری نسخهای است که در چند سال اخیر بهعنوان بخشی از نسخه درمانی برای گیلان تجویز میشود. چقدر این نسخه تأثیرگذار بوده باید اول دید چقدر از این نسخه اجرایی شده است.
وقتی انفعال مسئولان ملی و استانی درزمینهٔ مهاجرتهای بیبرنامه و سرنوشت استانهای دیگر به خاطر آورده میشود وضعیت گیلان از همین حالا ترسناک میشود. استانی که سرچشمههای بسیاری از رودهایش خشکیده و دریای کاسپینش آلودهشده و جنگلهایش وجببهوجب کم میشود. ترمز مهاجرت به گیلان کشیده نشود باران نمیتواند معدود داشته باقیمانده گیلان را سبز نگه دارد، چون سبزینهای باقی نمیماند.