پیاده راه رشت قرار است به صورت هیات امنایی اداره شود. مشخص نیست این خبر را باید در جرگه خبرهای زرد و بیکیفیت و یا در ردیف خبرهای دقیقی که اصطلاحا مو لای درزش نمیرود قرار دهیم.
میگویند فرمانداری رشت قرار است به عنوان رییس هیات امنا و هماهنگکنندهی سایر دستگاهها، شهرداری به عنوان ارائه دهنده خدمات شهری و نظافت، نیروی انتظامی و دادگستری برای ایجاد امنیت و برخورد با جرایم مشهود و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان صادرکننده مجوز برنامههای فرهنگی، خدمات خود را به مردم این شهر ارائه دهند.
حتی میگویند از چندین ماه قبل در مورد هیات امنایی شدن پیاده راه رشت توافقاتی پنهانی انجام شده است. در واکنش به انتشار این خبر، کارزاری نیز تحت عنوان «اعتراض و مخالفت با واگذاری غیرشفاف پیادهراه فرهنگی رشت به هیات امناء» به راه افتاده که البته مورد توجه مردم و طیف وسیعی از دغدغهمندان قرار گرفته است.
خبرهای ضد و نقیض هیات امنایی شدن پیاده راه که ظاهرا قبلا در برخی شهرهای معروف هم اجرا شده از آن دست خبرهایی است که گمان میرود در چند روز اخیر با اهدافی خاص و از پیش تعیین شده به سرعت انتشار پیدا کرده و بازنشر میشود. به احتمال قوی، این خبر که در لایهای مجزا واکنشهای مردمی را نیز به شکل آزمایشگاهی مورد سنجش قرار میدهد، ذینفعانی قدیمی و جدید دارد.
همه میدانند پیاده راه فرهنگی رشت از همان روز اولی که به بهرهبرداری رسید به گوشت قربانی تبدیل شد. فضایی مملو از یقهکشیها، تصفیهحسابها، قدرتنمایی گروهها و جریانهای فکری و سیاسی شناسنامهدار و بدون شناسنامه. حیف و صدها بار حیف. این کالبد شهری حتی روزی را شاهد بود که مدیرکل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان، زیست عفیفانه را در آن تبلیغ میکرد.
یک روز تهدید به برچیدن آن کردند و روزی دیگر قرار شد در راستای احیاء هویت مذهبی بافت مرکزی رشت، عدهای که خود را عاقلتر از هر کسی میدیدند دور هم جمع شوند.
شهرداری رشت با حمایت تمام قد اعضای شورای شهر، این روزها در حالی از هیات امنایی شدن پیاده راه فرهنگی خبر میدهد که گویی تمامی مسئولیتها و وظایفی که بر گردنش سنگینی میکرد را با افتتاح چند پل بدقواره، به انجام رسانده، و به زعم خود این شهر را به کارگاه سازندگی و جهاد تبدیل کرده است!
سرنوشت پیاده راه رشت، که برخی هنوز ایده و اجرای آن را تحسین میکنند تا به اینجای کار، بسیار عجیب بوده است. این پیاده راه تا به حال صاحب منصبانی را هر چند خیلی اندک و انگشتشمار به چشم خود دیده که برای فراهم آوردن اسباب راحتی و آرامش مردم، زیباسازی فضای شهری، رونق اقتصادی و برند گردشگری واقعا دل سوزاندند.
از آن طرف با افرادی هم آشنا شده که معتقد بوده و هستند که ادامه کار پیاده راه رشت با همین وضع موجود به نابودی ارزشها میانجامد. آنها قسم خوردند که هرگز اجازه تنفس را به این پیکره شهر که در حال حاضر آن را مانند علف هرز میپندارند ندهند.
به نظر میرسد باید پرونده زیست جمعی در شهر و حاکمیت خود را ببندیم. فلسفه زیست جمعی در حاکمیت ما و شهر نسبتا کوچکی مانند رشت، مانند دیگر نقاط کره زمین به رسمیت شناخته نشده است. اینجا یک قانون وجود دارد و هزاران تبصره که به راحتی اصل قانون را نقض میکنند. محض اطلاع، اینجا فرع بر اصل ارحج است.
کف روی آب، مصداق بارز حال و روز شهر زیبای ما و اتفاقاتی که زیرپوست آن جریان دارد است. میگویند شخص رحیم شوقی پیشنهاد هیات امنایی شدن پیاده راه را داده است. فرمانداری رشت اما این موضوع را کتمان میکند و خود را به بیخبری میزند.
مابقی دستگاههایی هم که در این قضیه پایشان وسط کشیده شده هم بنا به مصلحت، خود را به بیخبری میزنند. حق و حقوق شهروندی پیشکش. اینجا حتی کسی قرار نیست در این مورد به مردم و شهروندان توضیحی کوتاه بدهد و موضوع را تا حدودی برایشان شفاف کند. ظاهرا آدرس کوچه علی چپ در شهر رشت بیشتر از آنچه میپنداشتیم سر راست است که همه مسئولیت به دوشانش، به راحتی سر از آن در میآورند.
نقدا، به نظر میرسد حقیقت در پس پرده چنین تجویزهایی برای پیاده راه رشت که با وجود همه تلاطمات، سوگیریها و تهمتها، همچنان با تنی خسته به میعادگاه آحاد مردم نجیب رشت تبدیل شده از روی عمد پنهان مانده است.
در این جا نه تنها قصد و نیت پیشنهاد دهندگان برایمان مجهول است بلکه نیت افرادی که چنین پاتیلی را بار گذاشته و مدام زیر شعله آن را چک کرده کم و زیادش میکنند هم در هالهای از ابهام قرار دارد. کسی چه میداند؛ شاید قرار است با این آش، دریچههای جدیدی از سهم خواهی، شعلهور بشود، عدهای دیگر به نان و نوا برسند.