گیلان جان می وطن، تی سر سلامت
بمانه امه مییان ان علامت
اگر اونسانم تیره ای قدم من
بوکونید فردا زاکان مر ملامت
این پیشانی نوشت «گیله وا» است، نشریه ای که «محمد تقی پور احمد جکتاجی» از ۳۰ سال پیش با عشق و تلاش مداوم برای مردمان شمال ایران منتشر کرده است .
نشریه ای که هدف خود را خدمت به فرهنگ بومی گیلان و مازندران نهاده و سردبیرش آن را چون مدرسه ای انگاشته که همه رشته های دانشی در آن تجربه می شود و استاد و شاگرد به تعلیم و تعلم مشغولند. مدرسه ای که به حق همانگونه که جکتاجی در نخستین شماره اش بر آن عهد بسته در این سه دهه نظم و انضباط ،عشق به کار، دوستی با هم، خودشناسی و بازگشت به خویش، شناخت از گذشته و حال خویش و ساختن آینده بر آن حاکم بوده است .
مدرسه ای که جوانان بسیاری را به فرهنگ مشغول داشته، چنان که گروهی از آنان را بر آن داشت که در سی سالگی این نشریه ارجمند آیین نکوداشتی برای آن و خالق والامقامش «محمد تقی پور احمد جکتاجی» که نامش با فرهنگ گیلان گره خورده ترتیب دهند.
در آیینی به مناسبت پاسداشت سه دهه کار ارزشمند رسانه ای، گروهی از جوانان اهل فرهنگ گیلان با برگزاری آیینی در کتابفروشی اردیبهشت شهر رشت از این کنشگر پیشکسوت فرهنگی تقدیر کردند.
گیله وا فراتر از نشریه، سازمانی پژوهشی فرهنگی
«لیلا پورکریمی» از بانیان این مراسم گفت: جرگه که در زبان گیلکی عموما درمعنای گروه به کار برده میشود، نام مجموعهای است که با هدف پرداختن به موضوعاتی حول محور تاریخ، فرهنگ و هنر گیلان شکل گرفته است. ما در جرگه قصد داریم نسبت به موضوعات مرتبط با گیلان نگاهی دیگرباره و نو داشته باشیم. هدف ما از پویش در تاریخ و فرهنگ گیلان احیاء و پایندگی آن است.
در راستای تحقق اهدافمان تصمیم گرفتیم نخستین عنوان از سلسله نشستهای جرگه را به مجله گیلهوا اختصاص بدهیم.
گیله وا فقط یک نشریه نیست. بلکه به مثابه سازمانی غیردولتی برای رشد فرهنگ گیلان، کاری را که باید سازمانهای دولتی می کردند یک تنه انجام داده است.
بر این باوریم؛ گیله وا که در کارنامه سی ساله حضور خود درعرصه مطبوعات گیلان ۱۶۹ شماره از آن به چاپ رسیده است رویکرد وعملکردی فراتر از یک مجله داشته و در واقع میتوان گفت گیله وا یک سازمان پژوهشی- فرهنگی است که در جهت حفظ، انتشار و رشد تاریخ، فرهنگ و زبان گیلان زمین قدم برداشته است.
وی خاطرنشان کرد: درنشستهای سال سی با گیله وا برآنیم تا درکنار هم با نگاهی دقیق و عمیقتر به بازخوانی این مجموعه ارزشمند بپردازیم.
گیله وا متعلق به جامعه فرهنگی گیلان است
در ادامه این آیین «امین حق ره» فعال فرهنگی گیلان درپیش درآمد گفت وگویی با جکتاجی چنین بیان کرد: گیله وا سی سال ۱۶۹ شماره درآورده است. گیله وا فقط یک نشریه نیست. بلکه به مثابه سازمانی غیردولتی برای رشد فرهنگ گیلان کاری را که باید سازمانهای دولتی می کردند یک تنه انجام داده است. تصویر محمد معین روی جلد نخستین شماره نشریه به خوبی نشان دهندهی رویکرد فرهنگی آن است.
در ادامه «محمد تقی پوراحمد جکتاجی» با ابراز قدردانی از جرگه و حاضران اظهار داشت: گیله وا متعلق به جامعه فرهنگی گیلان است و من خود تاکنون نخواسته ام گامی برای برگزاری مراسمی برای گیله وا بردارم اما نماینده های جامعه پیشگام شدند.
وی یادآور شد:حدود سال ۱۳۸۷ در شانزدهمین سال انتشار گیله وا، مجله فرهنگی و هنری بخارا در خانه هنرمندان تهران مراسمی برپا کرد و یکی دو بار دیگر نیز اهل فرهنگ اقدام به این کار کردند.
حق ره درادامه صحبت خود از خالق گیله وا در مورد انگیزه های نوشتن و انتشار نشریه پرسید .
جکتاجی درپاسخ گفت: از کودکی در دبستان روزنامه دیواری درست می کردیم. روزنامه دیواری ما در گیلان اول شد.در دبیرستان نیز با دکتر سیروس شمیسا و رضا ملک زاده که مترجم بود نشریه ای به نام مدرسه مان یعنی «شاپور» زدیم . سال ۱۳۴۷ نیز که در رضاییه سپاه دانش بودم با یک نشریه شروع به همکاری کردم .
در آن زمان درگیلان نشریاتی مثل روزنامه «بازار»، هفته نامه «طالب حق» مرحوم جوادی و «سایه بان» با سردبیری عبدالحسین ملک زاده منتشر می شد.
وی درخصوص سالهای بعد از پایان خدمت درسپاه دانش افزود: یک سال در شفت معلم بودم اما بعد درکتابخانه ملی استخدام شدم. درکنکور شرکت کردم و در دو رشته زبان شناسی و کتابداری قبول شدم که با توجه به شغلم وارد رشته کتابداری شدم.
جکتاجی در مورد انتخاب نام نشریه دامون و گرایشهای سیاسی یا ایدئولوژیک خود در آن دوره گفت: معتقدم انسان هوشمند خود را در قالب ایدئولوژی خاصی گرفتار نمی کند.
نشریه دامون را در اوایل انقلاب منتشر کردیم و از آنجا که قصدمان این بود در حوزه فرهنگ بومی کار کنیم اسمش را دامون گذاشتیم .
دوستانی چون محمد ولی مظفری، بشرا، مرادیان، از جمله همکاران نشریه بودند. دوره اول سه شماره و دوره دوم ۲۸ شماره از این نشریه منتشر شد. وقتی قرار بر تمدید مجوز شد، با وجود رفت وآمدهای مکرر به تهران و تلاش فراوان شش ماه وقفه انداختند و چاپخانه ها نیز بدون مجوز حاضر به چاپ نشدند و مجوز باطل شد.
می خواستم نشریه نامی فراگیر داشته باشد. گیله وا بادی است که جای نسیم شمال می نشیند.از شمال شرقی می آید از مازندران و گیلان عبورمی کند حتی در جمهوری آذربایجان، صیادان این باد را به نام گیله وا می شناسند.
پس از توقف کار نشریه، با توجه به این که تجربه کارصحافی داشتم یک صحافی باز کردم و یک ویترین هم برای فروش کتاب گذاشتم. کتابهای گیلان که آن زمان ۱۰ تا ۱۲ عنوان بیشتر نبود را برای عرضه گذاشتم .
وی اضافه کرد: همان زمان که در اداره کل ارشاد مشغول بکار شدم، درخواست انتشارات دادم و اسمش را انتشارات گیلکان گذاشتم. برای من مساله «زاد بوم» همواره اهمیت داشت. از طریق انتشارات گیلکان شب شعر گیلکی و جنگ می گذاشتیم. گروهی به نام گیله جرگه داشتیم . سال ۱۳۶۵ برای نشریه گیله وا تقاضای مجوز دادم .
جکتاجی در خصوص چرایی انتخاب نام گیله وا گفت: می خواستم نشریه نامی فراگیر داشته باشد. گیله وا بادی است که جای نسیم شمال می نشیند از شمال شرقی می آید از مازندران و گیلان عبور می کند حتی در جمهوری آذربایجان صیادان این باد را به نام گیله وا می شناسند. ما نشریه گیله وا را فقط مختص گیلان نمی دانیم بلکه متعلق به شمال ایران است.
اول تیر ۱۳۷۱ گیله وا انتشار یافت وعلاوه بر این ۳۰ ویژه نامه با سردبیر مهمان داشتیم افرادی مانند محمد تقی صالح پور، رحیم چراغی.
جکتاجی صاحب امتیاز و مدیر مسئول گیله وا در مطلع نخستین شماره این نشریه یادداشتی نوشت که نه تنها بیانگر هدف از انتشار آن بلکه به مثابه چراغ راهی برای نشریات مستقل آن زمان و حتی هنوز است .
در حرف اول گیله وا آمده است:«گیله وا اولین مجله ای است که همه مطالب آن به نحوی در رابطه با گیلان است.اولین ها یک مشکل دارند و آن این که کامل نیستند و بری از نقص. ما هم جدا از این نقیصه نیستیم بخصوص که دست اندرکار ثبت و ضبط ادبیات مکتوب زبانی هستیم که بیشتر بر پایه شفاهیات بنا شده است تا آثار مکتوب. اما سعی میکنیم نقایص کارمان را با همکاری و همیاری خوانندگان خوبمان از پیش رویمان برداریم. بشارت آن را می دهیم که شماره دوم ما بهتر از شماره اول و شماره های بعدی بهتر از شماره های قبلی باشد. تکامل کار یعنی همین. بر این کار نه فقط اصرار می ورزیم بلکه غیر نشان می دهیم.» و این را در ۱۶۹ شماره از آغاز تا اکنون به اثبات رسانید.
گیله وا در خدمت فرهنگ بومی گیلان و مازندران است و آن را چون مدرسه ای جدید و نوبنیاد می انگارد با کلاسهای مختلف درسنین مختلف که همه رشته های دانشی در آن تجربه می شود و استاد و شاگرد به تعلیم و تعلم مشغولند.
جکتاجی در ادامه یادداشت سردبیر نخستین شماره نشریه در تیر ماه ۱۳۷۱ افزوده است: گیله وا در خدمت فرهنگ بومی گیلان و مازندران است و آن را چون مدرسه ای جدید و نوبنیاد می انگارد با کلاسهای مختلف در سنین مختلف که همه رشته های دانشی در آن تجربه می شود و استاد و شاگرد به تعلیم و تعلم مشغولند. شاید این مدرسه ساختمانی کوچک بیش نباشد … اما آن چه بر مدرسه حاکم است نظم و انضباط ، عشق به کار، دوستی با هم، خودشناسی و بازگشت به خویش، شناخت از گذشته و حال خویش و ساختن آینده است .
اینک عصر تخصص هاست. نشریات کشور نیز خوشبختانه به سمت تخصصی شدن کشیده می شوند، ما هم اختصاصا به فرهنگ بومی خود دل مشغول خواهیم داشت .
بخشی از حجم گیله وا را متون گیلکی گرفته است. امیدواریم این حجم کم موجبات بروز استعداد گیلکی نویسان شود که سالهاست آثارشان را بدست خاک سپرده اند و در این سرزمین فرهنگ پرور جایی برای چاپ آنها ندارند. چه در بخش گیلکی و چه دربخش فارسی نمی خواهیم مجله ای آوانگارد باشیم که فقط به مذاق خواص خوش آید .
جکتاجی در ادامه خاطرنشان کرده است: گیله وا تعلق به عموم گیلکان دارد نه قشری خاص از آن. نه سودای کسب درآمد در سر داریم و نه دست و بالمان به جایی بند است که دلمان قرص باشد به انجام کاری که با روش مجله نخواند .
هفته نامه ما یک کلام شناخت هویت بومی، احیای آداب و سنن خوب مردمی، حفظ زبان گیلکی و شکوفایی ادبیات آن است. آرزوی مان ترویج مهربانی است و سرفرازی انسان از هر قوم و تبار و زبان و مذهب و البته که چون گیلانی و در گیلان هستیم، گیلان، گیلان زیاد می کنیم و مباد روزی که خدای ناکرده بر ما برچسب های نچسب بخورد، گیلان پاره ای است از ایران و ایران پاره ای از جهان و جهان هستی خلق. هیچ قوم و زبانی بر دیگری تفوق ندارد الا درعمل و ایمان ثابت کند که شریف تر است.
وی در این یادداشت متذکر شده است: گیله وا مختص به رشت و شهرها و روستاهای پیرامون آن نیست. گیله وا به سرتاسر شمال ایران اخصاص دارد. گیله وا خانه گیل هاست و خانه همه اقوام و طایف سرزمین « پتشخوارگر» از آستارا تا استار باد یعنی ولایات دارالمرز گیلان و مازندران. تالشان همیشه همپا و مازندرانیان همیشه همراه تاریخ ما، جزئی از وجود لاینفک گیله وا هستند. گیله وا مبلغ فرهنگ بومی سرتاسر شمال است نه بخش مرکزی آن .
در گیله وا همانگونه که در نخستین شماره اش تاکید شده: سخن از عشق است به زاد بوم و زادگاه نه سودای دیگر .
و به قول حضرت حافظ؛ از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند.