نمرات مستمر بدون استمرار در فرآیند یاددهی و یادگیری؛

ﻫﺮ ﻛﻰ ﻣﻴ‌‌ﮕﻪ ۱۶ ﻧﻴﺴﺖ، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰!

0 26

مواد ۳۴، ۳۵و ۳۶ آیین‌نامه آموزشی مدارس متوسطه که در نهصد و سی و دومین جلسه شورای عالی آموزش و پرورش در تاریخ ۱۳۹۵/۰۳/۱۷ به تصویب رسیده به موضوع ارزشیابی دانش‌آموزان دوره متوسطه دوم اشاره دارد.

 

در ماده ۳۶ این آیین‌نامه آمده است که ارزشیابی تکوینی به صورت مستمر از نحوه مشارکت دانش‌آموز در فعالیت‌های آموزشی-تربیتی و به شیوه‌های گوناگون، با استفاده از آزمون‌های کتبی، شفاهی، عملی، بررسی تکالیف فردی و گروهی، فهرست وارسی، مشاهده رفتار، میزان فعالیت، تلاش، ابتکار، خلاقیت و نظایر آن انجام و نتایج این ارزشیابی‌ها در هر ماده درسی در هرسال تحصیلی در دو نوبت منظور می‌شود.

 

بر اساس ماده ۴۷ همین آیین‌نامه، نمره هر یك از امتحانات پایانی و ارزشیابی مستمر دانش‌آموز در هر درس، از صفر تا بیست (۲۰-۰) است. هدف سنجش فرآیند یادگیری و بهبود مستمر دانش‌آموز است.

 

عطف به قوانین نانوشته، این روزها اگر دانش‌آموز عملکرد ضعیفی داشته باشد، معلمان نباید نمره مستمر زیر ۱۲-۱۰ بدهند. عملکرد مستمر دانش‌آموزان یک نمره‌ی بادآورده برای ارتقای نمره آن‌ها در کارنامه است. نمرات مستمر ۱۷، ۱۸، ۱۹– ۲۰ نتیجه‌ی فشار مدیران مدارس برای جلوگیری از افت تحصیلی ظاهری، ترس از اعتراض والدین و پیچیده شدن روابط با آن‌هاست.

 

دستورالعمل‌های غیررسمی ادارات آموزش و پرورش برای کاهش آمار تکرار پایه، نتیجه‌ای جز ممنوعیت مردود کردن دانش‌آموزان نداشته است. به این ترتیب با وجود عدم توانایی در نوشتن و خواندن، که منجر به کسب نمرات بسیار پایین می‌شود، معلمان برای جلوگیری از افزایش آمار مردودی‌ها، ملزم به قبول کردن دانش‌آموز در پایه بالاتر هستند.

 

اجرای نامناسب ارزشیابی توصیفی در مقطع ابتدایی، نمره‌دهی سلیقه‌ای به جای ارزیابی واقعی را باب کرده به طوری‌که معلمان همه دانش‌آموزان را “خوب” یا “خیلی خوب” معرفی می‌کنند تا از دردسرهای بعدی جلوگیری کنند. برخلاف قانون، معلمی هم که این مسیر را طی نکند، مدیر زحمت تغییر در ارزشیابی را می‌کشد.

 

دور ناقص ارزشیابی به دوره متوسطه هم رسیده و معلمان بدون در دست داشتن ابزار موثر، دانش‌آموزان را بدون فعالیت مستمر اثربخش ارزشیابی کرده و با نمره بالای غیرمنصفانه آرام می‌کنند. این یعنی آماری مورد تایید از مدارس به مناطق، از مناطق به ادارات کل و در نهایت گزارشی مطلوب به وزارتخانه می‌رسد! و در نهایت، آقای وزیر به سادگی می‌گوید، آزمون نگیرید! تکلیف ندهید!

 

برخی درس‌ها هم، اگرچه از دروس تحولی آموزش و پرورش اند، آنقدر بی‌اثرند که برای هر ترم با ۳۵-۳۰ عدد سوال و جواب، آزمونشان برگزار می‌شود. بالا نگه داشتن میانگین نمرات مدرسه برای جذب بیشتر دانش‌آموز هم در برخی مدارس عاملی ست که اوراق امتحانات سختگیرانه بررسی نشود و حتی جواب‌ها در دسترس قرار گیرد. عملن تقلبی سازمان یافته!

 

اینکه چرا این قوانین نانوشته شکل گرفته‌اند، به سادگی در بدنه رخنه کرده و بی دردسر اجرا می‌شوند، نتیجه‌ی سیاست‌زدگی نظام آموزشی است. مدیران آموزش و پرورش می‌خواهند آمار قبولی و میانگین نمرات را بالا نشان دهند تا عملکردشان مطلوب به نظر برسد. برخی والدین و خانواده‌ها عدم قبولی فرزندشان را از نقص سیستم می‌دانند، نه ضعف یادگیری و عملکرد او.

 

از طرفی به دلیل کمبود ابزارهای واقعی سنجش کیفیت آموزش، معلمان انگیزه‌ای برای سخت‌گیری ندارند، چون سیستم پاداش‌دهی به کیفیت کار آن‌ها توجهی نمی‌کند. ترس از بازخواست هم عاملی جدی‌ست. اگر معلمی بر اساس آیین‌نامه عمل کند (مثلاً نمره ۷ بدهد)، از طرف مدیر یا اداره بازخواست می‌شود که “چرا نمره دانش‌آموز را به حدنصاب نرساندی؟” گویا کم کاری معلم چنین نتیجه‌ای را به بار آورده است.

 

پیامدهای منفی، این روش معیوب در نهاد آموزشی به خوبی قابل رؤیت است. نتیجه‌ی آزمون‌های هماهنگ پایانی در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ زنگ خطر را به صدا در آورد. اگر چه تغییر رویه‌ی موجود نیاز به عزمی جدی دارد که منجر به چالشی بین شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای آموزش و پرورش شد.

 

در این رویه، کاهش کیفیت یادگیری یکی از این پیامدهاست، زیرا دانش‌آموزان می‌دانند که بدون تلاش هم نمره عالی در ارزشیابی مستمر به آنها تعلق می‌گیرد به این ترتیب برای شب امتحان ۴-۳ ساعت درس خواندن کافی ست.

 

پیامد بعدی، تضعیف اعتماد به نظام آموزشی است. وقتی یک دانش‌آموز با نمره ۲۰ صوری وارد دانشگاه می‌شود، اما در آزمون‌های استاندارد موفقیتی به دست نمی‌آورد، کل سیستم آموزش و پرورش زیر سؤال می‌رود و مهم‌ترین پیامد که این روزها دغدغه‌ی دولت و ستادی‌هاست، بی‌عدالتی گسترده‌ی آموزشی است.

 

دانش‌آموزانی که صادقانه طی سال فعالیت مستمر داشته و ارزیابی شده‌اند، در رقابت از کسانی که نمره‌های ارفاقی می‌گیرند، عقب مانده و احساس تبعیض می‌کنند. برای تغییر این فرآیند، آموزش و پرورش موظف است، معلمان را برای رعایت آیین‌نامه‌ها تحت فشار قرار ندهد و حتی تشویق کند.

 

ارزیابی واقع‌گرایانه، نه تنها از طریق نمره که به طور مستقیم به عملکرد مستمر دانش‌آموز طی سال تحصیلی بستگی دارد. معیار تشخیص این فرآیند معلمان هستند و هیچ فردی حق دخل و تصرف در نظر آنها را ندارد. این ارزیابی‌ها با استفاده از ابزارهای متنوع سنجش به جای نمره‌دهی صوری انجام گرفته و مستندات آن توسط معلمان ثبت شده و در صورت نیاز قابل ارائه خواهد بود.

 

معلمی که بر اساس واقعیت نمره می‌دهد، نباید از طرف مدیر یا والدین مورد بازخواست قرار گیرد. لازم است، آموزش و پرورش با فرهنگ‌سازی در جامعه و آگاهی‌بخشی به خانواده‌ها به آنها نشان دهد که نمره پایین، پایان راه نیست، بلکه آغازیست برای تلاش بیشتر.

 

نظام آموزشی ایران با شکاف عمیق بین آیین‌نامه‌های رسمی و قوانین نانوشته مواجه است. تا زمانی که کیفیت یادگیری و سواد عمومی فدای آمارهای ظاهری شود، اصلاح این سیستم دشوار خواهد بود. راه‌حل اصلی، تغییر نگرش از نمره‌محوری به مهارت‌محوری است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.