روزی برای اعتراف به غفلت

به بهانه‌ی 18 آوریل، روز جهانی بناها و محوطه‌های تاریخی

0 15

18 آوریل برابر با 29 فروردین، روز جهانی بناها و محوطه‌های تاریخی، فرصتی جهانی برای بازاندیشی به میراث و اصالت است. بناهایی که بیش از آن‌که، سنگ، چوب و گچ باشند، قطعاتی از پازل هویت جمعی مردمان آن است. این روز، در تقویم فرهنگی جهان، نه فقط مناسبتی برای یادآوری، بلکه عرصه‌ای برای بازخواست است: ما چه‌اندازه در حفظ این میراث کوشیده‌ایم؟ و تا چه‌اندازه تماشاگر ویرانی‌ تدریجی آن‌ها بوده‌ایم؟

 

استان گیلان، با سابقه‌ی‌ تمدنی کهن، موقعیت جغرافیایی و اقلیم منحصربه‌فرد، یکی از مهم‌ترین خاستگاه‌های معماری بومی و محوطه‌های تاریخی ایران است. اقلیمی که مملو از بافت‌های تاریخی، خانه‌های قدیمی، پل‌‌ها، کاروانسراهای مسیرهای تجاری و ده‌ها آثار باارزش بومی است. گیلان، موزاییکی از زیست‌فرهنگ شمال ایران را در خود جای داده است. اما این میراث در معرض تهدیدهایی خاموش اما پیوسته است: فراموشی، بی‌توجهی و تخریب تدریجی.

 

بسیاری از آثار ثبت‌شد‌ه‌ی‌ تاریخی گیلان، یا در آستانه‌ی‌ نابودی‌اند، یا در سایه‌ی ناکارآمدی مدیریتی و بی‌توجهی عمومی. و اینگونه است یکی پس از دیگری از چرخه‌ی‌ حیات اجتماعی خارج می‌شوند. هر بنای تاریخی و کهن، نه تنها یک سازه‌‌ی آجری یا چوبی، بلکه یک تکه از حافظه‌‌ی جمعی است؛ سندی که گذشته را به حال پیوند می‌زند و به آینده معنا می‌دهد.

 

در جهان امروز، حفاظت از بناها و محوطه‌های تاریخی دیگر فقط دغدغه‌ای برای باستان‌شناسان یا معماران نیست؛ بلکه مسئله‌ای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی است که بازتابی مستقیم در زیست فرهنگی ملت‌ها دارد. به همین اعتبار، روز جهانی بناهای تاریخی در 18 آوریل، تنها یک تاریخ نمادین محسوب نمی‌شود؛ بلکه فرصتی است برای سنجش حال و احوال میراث‌ها، و شاید، تلنگری برای بازنگری در اولویت‌ها.

 

بسیاری از بناها و محوطه‌های تاریخی، در جای جای گیلان، یکی پس از دیگری بدون ثبت، مستندسازی یا مراقبت، به نابودی نزدیک می‌شوند و جالب آن‌که هم‌زمان با تباهی این نمادها، بازار ساخت‌وسازهای غیربومی، بی‌هویت و البته سودمحور در حال رشد است؛ گویی میراث فرهنگی، نه شناسنامه، که مانعی در برابر توسعه‌ی تلقی می‌شود.
نابودی هر بنای تاریخی، تنها از میان رفتن یک سازه نیست؛ بلکه شکستن پیوندی است میان گذشته و حال. هر بنای تاریخی یک آرشیو زنده است؛ یک روایت خاموش که در دیوارهایش حافظه‌ی نسل‌ها نهفته است. اما به واقع در برابر چنین فرسایشی، تنها نمی‌توان با ابراز تاسف یا پاس‌کاری مسؤولیت‌ها، واکنش نشان داد.

 

فقدان گفتمان عمومی پیرامون میراث فرهنگی یکی از مهم‌ترین مسائل در این حوزه است. هنوز بسیاری از مردم ارزش کاربردی و نمادین بناهای تاریخی را درک نکرده‌اند چرا که سیاست‌گذاری، ناکافی و ناهماهنگ است. از ثبت گرفته تا مرمت، قوانین اغلب ناکارآمد، کند یا غیرقابل است. رویکرد فنی یا تجمل‌گرایانه به تنهایی به مقوله‌ی حفاظت؛ به جای پیوند دادن این آثار با زندگی امروز، آن‌ها را در قاب موزه‌ای یا یادبود نگه داشته‌ است.

 

بسیاری از کشورهای جهان، از دل بحران فرسایش میراث، الگویی نو برای احیا خلق کرده‌اند. در این الگو، میراث به زندگی بازمی‌گردد: خانه‌های تاریخی به اقامتگاه‌های بوم‌گردی و محوطه‌های متروک به فضاهای فرهنگی و آموزشی تبدیل می‌شوند و جوامع محلی از حافظان منفعل به شرکای فعال حفاظت بدل می‌شوند.

 

در گیلان نیز تحقق این امر اراده‌ای فراتر از بخش‌نامه می‌طلبد. احیای کارکردیِ آثار تاریخی، با مشارکت بخش خصوصی و مردم محلی، می‌تواند هم به حفظ کالبد بناها کمک کند و هم به خلق ارزش اقتصادی از دل میراث منجر شود. در این مسیر لازم است؛ آموزش عمومی در مدارس، دانشگاه‌ها و رسانه‌ها گسترش یابد و نهادهای فرهنگی با نگاهی استراتژیک‌تر، از مصرف بودجه‌ی صرف، به تولید معنا و اثرگذار فرهنگی تغییر مسیر دهند.

 

متأسفانه تا به امروز، بسیاری از برنامه‌ها و تصمیمات در حوزه‌ی حفاظت از میراث فرهنگی گیلان بیشتر در سطح اظهارات و وعده‌ها باقی مانده‌ است. هرچند نهادهایی مانند اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، تلاش‌هایی در زمینه‌ی مرمت آثار داشته‌اند، اما به طور معمول این اقدامات محدود به پروژه‌های مقطعی و بدون پیوستگی طولانی‌مدت است. چرا که برنامه‌ریزی جامع و بلندمدت برای مرمت، ثبت و حفاظت از آثار تاریخی باید در اولویت قرار گیرد. لازم است بودجه‌های بیشتری به این حوزه اختصاص یابد و علاوه بر آن، همکاری‌های بین‌المللی در زمینه‌ی بازسازی و استفاده‌ی بهینه از آثار تاریخی، توسعه یابد.

 

در این مسیر نیاز است به سیاست‌گذاری فرهنگی جدی بازگردیم، نه با رویکرد ویترینی، بلکه با تکیه بر منطق پایداری. سرمایه‌گذاری در احیای این بناها، گردشگری خلاق، اشتغال‌زایی بومی و تقویت اقتصاد فرهنگی منطقه.

 

یکی از مهم‌ترین میاحثی که مغفول واقع شده است،اصلاح ساختارهای اجرایی در حوزه‌ی میراث است. شفاف‌سازی فرآیندها، تسهیل مشارکت بخش خصوصی و مردمی و از همه مهم‌تر برخورد قاطع با تخریب‌گران آثار تاریخی، از پایه‌های حفاظت کارآمد است. امروز دیگر نمی‌توان تنها با پلاکارد «ثبت ملی» از ویرانی میراث این سرزمین جلوگیری کرد، چراکه حفاظت نیازمند تدبیر، ژرف‌نگری و تداوم است.

 

سخن پایانی آن‌که در روز جهانی بناهای تاریخی، نباید فقط به یادآوری خاطره‌ها بسنده کرد؛ باید به مسؤولیت‌ها و راهکارهای مؤثر‌اندیشید. گیلان، همچنان سرشار از میراث‌های گفته و ناگفته است، اما برای آن‌که این روایت‌ها به آینده برسند، نیازمند عزم، آگاهی و اقدام است. میراث فرهنگی، بخشی از آینده است، نه فقط گذشته. اگر نتوانیم بناها و محوطه‌های تاریخی‌مان را با زندگی امروز پیوند دهیم، در واقع از انتقال فرهنگی میان نسل‌ها صرف‌نظر کرده‌ایم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.