طبق عادت، در حال پرسهزدن در فضای مجازی، کلیپی توجهام را جلب میکند: بلاگری با هیجان از کافهای در رشت صحبت میکند که طراحی آن به سبک معماری سنتورینی است. بعد از دیدن این ویدئو، با یک علامت سؤال مواجه میشوم: چرا چنین فضایی در قلب رشت، شهری با پیشینه غنی فرهنگی، شکل گرفته است؟
با بررسی بیشتر درمییابم که چنین کافهها و رستورانهایی در رشت در حال گسترشاند؛ از فضاهایی با حال و هوای فیلمهای وسترن گرفته تا چیدمانهایی شبیه کافههای لندن. بهنظر میرسد؛ این تب «دیگرخواهی» به سرعت در حال تغییر چهره شهر است، بیآنکه با ریشههای فرهنگی و تاریخی آن همخوانی داشته باشد.
پرسش اساسی این است: ضرورت چنین فضاهایی از کجا نشأت میگیرد؟ پاسخ سادهای برای آن وجود ندارد، اما نیازمند نگاهی عمیق به مفهوم هویت است: ما چگونه هویت، فرهنگ، هنر و معماری ایرانی را معرفی کردهایم و در مقابل چه جذابیت بصری، هویتی و زیباییشناسانهای در معماری و دکوراسیون غیرایرانی ارائه شده که آن را برتر میدانیم؟
تأثیر معماری بر هویت فرهنگی
بهگفته کارشناسان، معماری بهعنوان یکی از بارزترین جلوههای تمدن و فرهنگ هر جامعهای، نقشی اساسی در شکلدهی و انتقال هویت فرهنگی ایفا میکند. ساختمانها، فضاها و مناظر شهری، نهتنها پاسخگوی نیازهای فیزیکی انسان هستند، بلکه بیانگر ارزشها، باورها و شیوه زندگی یک جامعه نیز میباشند. بهعنوان مثال: فرم و ساختار یک بنا، بیانگر مفاهیم فرهنگی و نمادین است.
استفاده از مصالح بومی و سنتی، به ساختمانها هویت محلی میبخشد و ارتباط عمیقی بین مردم و محیط ایجاد میکند. تزئینات و نقوش به کار رفته در ساختمانها، بیانگر باورها، اسطورهها و هنرهای سنتی یک جامعه هستند. فضای داخلی نیز با چیدمان خاص خود، میتواند حس تعلق و ارتباط با فرهنگ را تقویت کند. این نوع طراحی فضا شاید لحظهای حس خوش ایجاد کند، اما شکاف هویتی عمیق باعث میشود که ارتباط واقعی با مکان شکل نگیرد.
پارادوکس هویتی در فضاهای جدید
ظهور فضاهایی با طراحیهای غیرایرانی و غیربومی در رشت، بدون توجه به زمینههای فرهنگی و تاریخی شهر، منجر به ایجاد پارادوکس هویتی خواهد شد. برای مثال، تصور خوردن شاپوری، لوبیا کباب یا باقلاقاتق در فضاهایی با طراحیهای وسترن یا سنتورینی، نشاندهنده عدم تطابق میان محتوا و قالب است. این عدم همخوانی، میتواند تجربهای سطحی و فاقد عمق فرهنگی برای مخاطب ایجاد کند.
جامعهشناسان معتقدند: فضاهای شهری، بازتابدهنده روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه هستند. تغییر در طراحی این فضاها، میتواند بر تعاملات اجتماعی و هویت جمعی تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر، تغییر در معماری و طراحی فضاهای عمومی، میتواند منجر به تغییر در رفتارها و روابط اجتماعی مردم شود.
لازم به ذکر است که تأکید نگارنده انتقاد به ایجاد چنین بناهایی نیست، بلکه نقد عدم تطابق فرم و محتوا و پارادوکس ایجاد شده، هم در درون فضا و هم در تعامل با هویت شهری و فرهنگی رشت است. به این معنا که حتی اگر قرار باشد چنین فضاهایی طراحی شوند، باید هماهنگی کامل میان تم کلی معماری، طراحی داخلی، منوی غذا، موسیقی محیط و تجربهی کاربری رعایت شود.
بهعنوان مثال، یک کافه با سبک سنتورینی اگر میخواهد جذاب و معتبر باشد، صرفا نباید دیوارهای سفید و آبی داشته باشد، بلکه باید منوی غذایی، انتخاب موسیقی، نوع سرو و چیدمان میزها نیز با آن سبک همخوانی داشته باشند. این هماهنگی، تجربهای یکپارچه و ملموس برای مخاطب ایجاد میکند و باعث میشود حتی فضاهای غیر بومی هم با احترام به هویت خود شهروندان ارائه شوند. اما وجود چنین فضاهای سردرگمی نشان میدهند که اگر از هویت شهری و فرهنگی فاصله بگیریم، حتی مکانهایی با طراحی جذاب و مدرن هم نمیتوانند تجربهای معنادار برای شهروندان ایجاد کنند.
در نهایت، پرسشی که باقی میماند این است که چگونه میتوان در عین نوآوری و مدرنیته، هویت و تاریخ شهر را حفظ کرد و فضایی خلق کرد که هم جذاب و هم مرتبط با فرهنگ بومی باشد؟ شاید پاسخ در بازگشت به ریشهها، شناخت هنر و معماری ایرانی و ترکیب هوشمندانه آن با نیازهای معاصر نهفته باشد. رشت، شهری با پیشینه تاریخی و فرهنگی غنی، مستحق فضاهایی است که هم هویت و فرهنگش را بازتاب دهند و هم تجربهای دلنشین و ماندگار برای مردم و بازدیدکنندگان فراهم کنند.
*پژوهشگر تاریخ هنر