در سالهای اخیر، شهر رشت با تغییرات اجتماعی، فرهنگی و کالبدی پرشتاب، چشمگیر و درهم آمیختهای مواجه شده است. شاید یکی از پیامدهای نادیده گرفته شده در این تحولات، «گسست نسلی» در فضاهای عمومی است؛ پدیدهای که نسلهای متفاوت را در یک شهر واحد کنار هم قرار میدهد اما امکان تعامل و انتقال تجربه را از آنها سلب میکند.
مطالعهی این مسئله از منظر میانرشتهای معماری و جامعهشناسی، میتواند زمینهساز پیشنهادات طراحی فضایی و سیاستگذاری شهری برای بازسازی سرمایه اجتماعی میاننسلی باشد.
آنگونه که میتوان مبانی نظری این مسئله را در چند دسته بررسی کرد:
الف ) تولید اجتماعی فضا :
براساس نظریه هنری لفِبْر، فضا نه صرفاً کالبدی فیزیکی، بلکه محصول و بازتاب روابط اجتماعی است. (Lefebvre, 1991)
او سه لایه را از هم متمایز میکند:
۱- فضای عینی (Physical Space): ساختارهای معماری و مبلمان شهری؛
۲-فضای نمایشی (Representations of Space): نقشهها، ضوابط و طرحهای شهری؛
۳- فضای تجربهشده (Spaces of Representation): تجربههای روزمره و ادراکهای نمادین ساکنان.
در شهر رشت، لایه عینی اغلب برای گروههای سنی متمایز طراحی شده و تضاد بین نقشههای شهری (لایه دوم) و تجربههای زیستی نسلها (لایه سوم) منجر به گسست نسلی شده است. (Lefebvre, 1991)
ب ) سرمایه اجتماعی و پیوندهای بیننسلی :
رابرت پوتنام تفکیک سرمایه اجتماعی به «همپیوست» (Bonding) درونگروهی و «پلزنی» (Bridging) بینگروهی را ارائه میکند (Putnam, 2000).
در رشت، سرمایه همپیوست دروننسلی (جوانان با جوانان، میانسالان با میانسالان) قوی است، اما سرمایه پلزنی میاننسلی ضعیف است. این ضعف در سرمایه بینگروهی، خود را در کمبود فضاهای مشترکی نشان میدهد که بتوانند نقش «پل» میان نسلها را ایفا کنند (Putnam, 2000).
ج)پدیدارشناسی مکان و روحِ مکان :
کریستیان نوربرگ-شولز مفهوم Genius Loci (روح مکان) و «Topophilia» (عشق به مکان) را مطرح میکند. (Norberg‑Schulz, 1979)
هر نسل بر اساس خاطرات و تجربههای زیستهاش با مکان پیوند میخورد؛ لذا تغییرات کالبدی بدون توجه به این لایه نمادین، موجب بیگانگی میشود. حفظ و بازخوانی عناصر خاطرهبرانگیز در کنار افزودن نشانههای نو میتواند احساس تعلق و مشارکت بیننسلی را افزایش دهد (Norberg‑Schulz, 1979).
د) «مکان سوم» برای گفتگو :
ری اُلدنبرگ «مکان سوم» را بهعنوان عرصهای خارج از خانه و محل کار تعریف میکند که بستر اجتماع آزاد و گفتوگو است (Oldenburg, 1989). در رشت، بسیاری از فضاهای شهری مانند پیادهراهها و کافهمحورها عمدتاً به یکی از نسلها تعلق دارد و از ویژگی «سراسریبودن» مکان سوم برخوردار نیست. طراحی مکانهای سوم میاننسلی، مانند کافه-پارکهای عمومی با مبلمان منعطف، میتواند بستری برای گفتگو و انتقال تجربه میان نسلها ایجاد کند (Oldenburg, 1989).
ه ) فضای لیمینال و گذار بیننسلی :
مطابق مطالعات آرنولد ون جنِپ و ویکتور ترنر، «لیمینالیتی» یا فضای گذر، محیطی فراسوی مرزهای رسمی است که امکان تغییر نقش و تعامل آزاد را فراهم میآورد. (van Gennep, 1909; Turner, 1969)
پلهنشینهای شهری، آلاچیقهای نیمهپنهان و گوشههای بینام، نمونههایی از فضاهای لیمینالاند که در رشت یا از بین رفته یا تعریف دقیقی ندارند. احیای این فضاها میتواند امکان برخورد تصادفی و گفتوگوی نسلها را افزایش دهد (Turner, 1969). نبود این فضاها باعث میشود شهر به مجموعهای از جزایر جداافتاده تبدیل شود؛ خانه، محل کار، خیابان… بدون «درز»هایی که اینها را به هم وصل کند. نتیجهاش گسست فضایی و تجربهای سرد و بیروح از شهر است .
فضاهای لمینال فرصتهایی برای ایستادن، فکر کردن، مکثکردن، تعامل اجتماعی یا حتی رؤیاپردازی فراهم میکنند. بدون این فضاها، شهرها فقط محل عبور سریع میشوند، نه تجربهی زیست ! همچنین فضاهای لمینال گاهی حاوی خاطرهاند؛ گذرگاهی قدیمی، نیمکتی زیر درخت، یا راهروی مدرسهای متروکه. با حذف یا نوسازی بیرویه، این حافظهها پاک میشوند.
و ) طراحی فراگیر و همهسنی
استاندارد ISO 21542 بر «طراحی برای همه» و بدون تبعیض سنی تأکید میکند (ISO, 2011). محل نشیمن مناسب برای افراد کمتوان و سالمندان، مسیرهای هموار برای تمام سنین، و نورپردازی قابل تنظیم برای کارکردهای روزانه و شبانه، از اصولی هستند که در رشت بهندرت بهطور یکپارچه اجرا شدهاند. توجه به این معیارها، علاوهبر افزایش دسترسپذیری، زمینهساز حضور همزمان نسلها خواهد بود.
▪️نتیجهگیری و پیشنهادات
گسست نسلی در شهر رشت ریشه در سه عامل اصلی دارد:
۱. طراحی تکوجهی فضا برای گروههای سنی مشخص؛
۲. فقدان فضاهای لیمینال که امکان برخورد آزاد را فراهم کنند؛
۳. عدم رعایت اصول طراحی فراگیر برای همه سنین
برای کاهش این گسست، پیشنهاد میشود:
-طراحی فضاهای چندکاره و متغیر زمانمحور (نورپردازی و مبلمان قابل تغییر)
-احیای و بازتعریف فضاهای لیمینال مانند آلاچیقها و گوشههای شهری
-استفاده از نشانههای فرهنگی بومی و خاطرهبرانگیز در آرتاینستالیشنها
– برنامهریزی رویدادهای میاننسلی در «مکان سوم»
– رعایت استانداردهای ISO 21542 برای دسترسپذیری همهسنی
و باید یادآور شد :
در رشت و در رویداد طراحی پژوهی چایخانه که به همت معماران معاصر شمال و جمعی از معماران گیلانی شکل گرفت و نمایش خیابانی هم به همراه داشت، در این جهت تلاش شد و با اینکه با استقبال چشمگیری از سوی جامعه معماران و مردم همراه بود، اما مدیران شهری بی توجه به اهمیت موضوع از پتانسیل شکل گرفته گذشتند.
همچنین در«رشت» فقدان میز فکری تخصصی در پایش و آنالیز شهر در وجوه مختلف آن، دردی است که گویا نمیخواهد التیام یابد.