رشت، شهری با حافظهای چندصدساله، بافت تاریخی منحصربهفرد و نقشی کلیدی در شکلگیری تحولات فرهنگی ایران، امروز در برابر پرسشی اساسی قرار دارد: برجها و بلندمرتبههایی که یکی پس از دیگری سر برمیآورند، چه نسبتی با نیازهای واقعی شهر و هویت آن دارند؟ آیا میتوان این روند را نشانه توسعه دانست یا باید آن را زنگ خطری برای عدالت فضایی، کیفیت زندگی و حافظه جمعی دانست؟
بلندمرتبهسازی به خودی خود پدیدهای منفی نیست. در بسیاری از کلانشهرهای دنیا، آسمانخراشها پاسخی به نیازهای فشردهی جمعیتی و کمبود زمین بودهاند. اما در ایران و بهویژه در رشت، آنچه امروز رخ میدهد، بیش از آنکه محصول برنامهریزی علمی و آیندهنگر باشد، نتیجه ترکیب پیچیدهای از سوداگری زمین، خلأ قانونی و ضعف مدیریت شهری است.
بخش اول: رشت و هویت شهری
شهر رشت نه فقط یک مرکز اداری و اقتصادی، بلکه حامل لایههای متراکمی از خاطره، فرهنگ و هویت است. میدان شهرداری، محلههای تاریخی ساغریسازان و حتی کوچهباغهای فراموششده، بخشی از حافظه جمعی مردمی هستند که قرنها در این شهر زیستهاند.
مطالعات جامعهشناسی شهری نشان میدهد که فضاها صرفا کالبد نیستند، بلکه بستر شکلگیری حافظه و هویتاند. موریس هالبواکس در نظریه «حافظه جمعی» تاکید میکند که مکانها نقش محوری در بازتولید خاطره دارند.
ادوارد سوجا نیز در مفهوم «فضای سوم» به این میپردازد که فضا همزمان واقعیت مادی، تصور ذهنی و تجربه زیسته است. از این منظر، مداخلههای عظیم کالبدی در شهر، اگر بدون پیوست فرهنگی و اجتماعی انجام شوند، موجب گسست حافظه و بحران هویت خواهند شد.
برجهایی که ساختشان امروز در حاشیه و حتی قلب رشت معرفی میشود، هیچ نسبتی با زمینه تاریخی و فرهنگی شهر ندارند. آنها بیآنکه به مقیاس بافتهای موجود و خاطره جمعی توجه کنند، همان الگوهایی را بازتولید میکنند که در تهران و سایر کلانشهرها بحرانهای جدی اجتماعی و محیطزیستی آفریدهاند.
بخش دوم: اقتصاد زمین و سوداگری ساختوساز
یکی از اصلیترین موتورهای محرک برجسازی در رشت، سوداگری زمین است. در شرایطی که زمین شهری کمیاب و ارزشمند شده، تبدیل زمین به کالای سرمایهای به پدیدهای رایج بدل گشته است.
این وضعیت باعث میشود که بهجای پاسخ به نیازهای واقعی شهروندان (مسکن مناسب، فضاهای عمومی، خدمات شهری)، اولویت به پروژههایی داده شود که بازدهی مالی سریعتری دارند.از سویی این مهم در کنار بلع مهاجران بنا به دلایل بحرانهای اقلیمی در کشور برای سوداگران قابل توجه است.
برجها در رشت به ندرت با هدف سکونت طبقه متوسط یا کمدرآمد ساخته خواهند شد و بیشتر آنها به واحدهای لوکس و سرمایهای بدل می شوند؛ واحدهایی که بهجای ساکنان بومی، عمدتا به خریداران غیربومی یا سرمایهگذاران عرضه میشوند. این روند نه تنها به افزایش قیمت مسکن دامن میزند، بلکه به تدریج هویت اجتماعی شهر را نیز دگرگون میکند.
تجربه تهران گواه روشنی بر این مدعاست. در دهههای اخیر، برجسازی بیضابطه در پایتخت نه تنها بحران مسکن را حل نکرد، بلکه نابرابری، ترافیک، آلودگی و بیهویتی کالبدی را تشدید کرد. اکنون بیم آن میرود که رشت نیز در مسیر مشابهی قرار گیرد.
بخش سوم: عدالت فضایی و حق شهر
مفهوم «حق به شهر» که هانری لوفور، نظریهپرداز فرانسوی، مطرح کرد، امروز یکی از کلیدیترین مفاهیم در شهرسازی انتقادی است. بر اساس این نظریه، همه شهروندان باید حق برابر برای بهرهمندی از فضاهای شهری داشته باشند. اما آیا برجهایی که در رشت ساخته میشوند، چنین حقی را برای همه فراهم میکنند؟
پاسخ روشن است: خیر. این برجها عملا به کالای مصرفی برای گروه محدودی بدل خواهند شد. آنها نه تنها برای شهروندان طبقه متوسط دسترسپذیر نیستند، بلکه با تغییر الگوی استفاده از زمین، به حذف فضاهای عمومی و خدماتی نیز منجر میشوند. نتیجه این روند، افزایش نابرابری فضایی و اجتماعی است؛ پدیدهای که به تدریج شکاف طبقاتی و نارضایتی اجتماعی را تشدید میکند.
بخش چهارم: ضوابط و الزامات قانونی
یکی از نقاط ضعف اساسی در روند بلندمرتبهسازی در رشت، فقدان چارچوبهای قانونی بهروز و شفاف است. طرح جامع و تفصیلی رشت سالهاست که بهروز نشده و پاسخگوی شرایط جدید نیست. این خلأ موجب شده تا سرمایهگذاران بتوانند با استفاده از مسیرهای قانونی یا غیررسمی، مجوز ساخت پروژههای بزرگ را دریافت کنند.
این درحالی است که در مقررات ملی ساختمان و مصوبات شورای عالی شهرسازی و معماری، صراحتا بر ضرورت ارزیابی اجتماعی، محیطزیستی و فنی پروژهها تاکید شده است. بلندمرتبهسازی بدون چنین پیوستهایی نه تنها از نظر حقوقی محل اشکال است، بلکه با اصول توسعه پایدار نیز در تعارض قرار دارد.
به بیان دیگر، آنچه امروز در رشت جریان دارد، بیش از آنکه توسعه باشد، نوعی «مصرف زمین و حافظه شهری» است؛ روندی که بهجای ارتقای کیفیت زندگی، بحرانهای جدیدی برای آینده شهر خواهد آفرید.
بخش پنجم: پیامدهای محیطزیستی و اجتماعی
رشت، به دلیل موقعیت جغرافیایی و اقلیم خاص خود، از حساسیتهای زیستمحیطی بالایی برخوردار است. بلندمرتبهسازی بیضابطه، اثرات متعددی بر این بستر دارد:
• افزایش بار ترافیکی
• کاهش تهویه طبیعی و ایجاد جزیره حرارتی
• فشار بر زیرساختهای آب و انرژی
• افزایش ریسک حوادث طبیعی
از منظر اجتماعی نیز، حضور برجهای لوکس در کنار بافتهای فرسوده و کمبرخوردار، نوعی دوگانگی فضایی ایجاد میکند. این دوگانگی به مرور به شکاف اجتماعی و بیگانگی ساکنان بومی از شهر خود منجر میشود.
بخش ششم: مکانیابی نامناسب برجها
نکتهای که وضعیت رشت را نگرانکنندهتر میکند، جانمایی پیشبینی شده برای برجهاست. ظاهرا بسیاری از پروژههای بلندمرتبه درست در نقاطی شکل خواهند گرفت که:
• در گرههای کور ترافیکی واقع شده و توان عبور و مرور روزانهی آن محدوده را به مراتب کاهش می دهند.
• بر روی فضاهای سبز و اراضی تنفس شهری بنا خواهند شد و به نابودی «ریههای شهر» منجر میشوند.
• در دل بافتهای تاریخی یا مجاور فضاهای عمومی ساخته خواهند شد و تناسب فضایی-کالبدی شهر را بر هم میزنند.
بهجای هدایت ساختوساز به حاشیههای مطالعهشده و دارای ظرفیت زیرساختی ( همانند منطقه ۵ شهرداری رشت )، اغلب پیشبینی پروژهها، در متن متراکم و پرمساله شهر متمرکز شدهاند؛ آن هم بدون هیچگونه پیوست حملونقل، محیطزیستی یا فرهنگی.
جمعبندی و توصیههای راهبردی
رشت نیازمند توسعه است. جمعیت در حال افزایش، نیاز به مسکن و خدمات را اجتنابناپذیر کرده است. اما مساله اصلی، «چگونگی توسعه» است. برای عبور از وضعیت کنونی، سه اقدام فوری ضروری به نظر میرسد:
1. بازنگری و بهروزرسانی طرح تفصیلی و جامع رشت با تأکید بر مکانیابی علمی برجها، بر اساس ظرفیت محیطزیستی و ترافیکی.
۲. الزام به پیوست فرهنگی، اجتماعی و زیستمحیطی برای هر پروژه بلندمرتبه، مطابق با مصوبات شورای عالی شهرسازی و اصول توسعه پایدار.
۳. ایجاد سامانه شفافیت و نظارت عمومی برای صدور مجوزها، تا سرمایهگذاران نتوانند با استفاده از خلأها یا روابط غیررسمی، شهر را به عرصه سودجویی تبدیل کنند.
بلندمرتبهسازی اگر در خدمت مردم و آینده شهر قرار گیرد، میتواند بخشی از راهحل باشد. اما اگر همچنان به شکل «برجهای ناخواسته» ادامه یابد، چیزی جز تهدید برای هویت، عدالت و آینده رشت نخواهد بود.
اگر رشت بخواهد آیندهای داشته باشد، این آینده نه در برج، که در بازآفرینی محلات، تقویت فضاهای عمومی، و معماری بومی و سزاوارانه است. وگرنه برجها بالا میروند، اما رشت کوتاه میشود. رشت شهری است که بهجای آسمانخراش، به «زمینفهمی» نیاز دارد.