دهن‌کجی به رنج‌ آزاردیدگان

0 382

امیرحسین کریمی – مهسا بهشتی/

نمایشنامه‌ی کلفت‌ها، نوشته‌ی ژان ژنه که پیش از این ۱۶ اردیبهشت ماه در رشت به روی صحنه رفته بود، اکنون دوباره با اجرای گروهی جدید روی صحنه رفته است. برداشت نخست از نمایشنامه‌ی کلفت‌ها توسط امیر حامد اجرا شد و از ۱۶ تا ۲۲ اردیبهشت در تئاتر شهر رشت به اجرا درآمد اما با گذشت یک ماه از پایان آن کار، اکنون برداشت دیگری از این نمایشنامه با کارگردانی مهدی شایان در تماشاخانه نارون درحال اجراست.

مهدی شایان، کارگردان این اثر از بازیگران تئاتر استان گیلان و از مدرسان آموزشگاه تئاتر افرا، پاییز سال گذشته در ادامه‌ی جنبش موسوم به من هم (Me too) متهم به «آزارگری جنسی در محیط کاری» شد. این نمایش درحالی اجرا می‌شود که هنوز پرونده‌ی این موضوع مفتوح است و به گفته‌ی تنی چند از آزاردیدگان، آقای شایان از آن‌ها شکایت کرده است.

مرور برای پیگیری این موضوع علاوه بر مصاحبه با منتقدان و صاحب‌نظران، تلاش کرد با مدیران تماشاخانه نارون مصاحبه کند اما مدیریت این تماشاخانه از اظهارنظر درباره‌ی این اجرا و حواشی آن امتناع کرد. علاوه بر این پیگیری‌های ما برای مصاحبه با مدیریت آموزشگاه بازیگری افرا درباره‌ی ادامه‌ی همکاری با آقای شایان به نتیجه‌ای نرسید و مدیریت آموزشگاه در پاسخ به درخواست مصاحبه، خبرنگار مرور را بلاک کرد.

با این حال مرور خود را موظف می‌داند نسبت به چند و چون این موضوع به روشنی اطلاع‌رسانی کند و ابعاد مختلف موضوع را در گفت‌وگو با صاحب‌نظران برجسته کند. از آنجایی که پرونده‌ی قضایی مرتبط با آزارهای جنسی و روانی فرد مذکور هنوز مفتوح است، مصاحبه‌شوندگان این گزارش ترجیح دادند نام واقعی آن‌ها ذکر نشود. به همین منظور نام‌هایی که در این گزارش آمده، نام جایگزین هستند. منتقدان، کنشگران فمینیست و اعضای صنف تئاتر گیلان چه نظری درباره‌ی اجرای این تئاتر دارند؟

رفتار جامعه‌ی تئاتر رشت چقدر مسئولیت‌پذیرانه بود؟

سارا ابراهیمی (نام جایگزین) کنشگر و مدرس هنر درباره این پرونده به مرور می‌گوید: «من به‌عنوان یک مخاطب عادی تا قبل از دیدن پوستر هیچ اطلاعی از اجرای این نمایش نداشتم. این به خودی خود خبر بدی است زیرا طبیعی است که من به‌عنوان یک مخاطب خارج از فضای تئاتر، اطلاعی از اجرای این نمایش نداشته باشم. ولی بخش زیادی از جامعه تئاتر گیلان قطعا از این اجرا بی اطلاع نبوده‌اند اما متاسفانه هیچ اطلاع‌رسانی در این باره انجام ندادند.»

او می‌گوید: «به نظر من این بسیار مهم است که افراد و جامعه‌ی تئاتر که خود را بخش بزرگی از جامعه‌ی فرهنگ می‌دانند، از خود بپرسند رفتارشان در این موضوع چقدر توام با مسئولیت‌پذیری بوده است. از این حیث وقتی چنین فردی به فاصله‌ی کوتاهی از انتشار روایت‌های آزارش، موفق می‌شود آدم‌هایی را جمع کند، تمرین دهد و مجوز اجرا بگیرد، برای جامعه‌ی فرهنگی و تئاتر گیلان و زنان کنشگر استان خبری تاسف‌بار و بد است.»

ابراهیمی اضافه می‌کند: «نمایش موردنظر در شرایطی اجرا رفته که هیچکدام از افراد یا گروه‌های تئاتر نه بیانیه‌ای رسمی صادر  کردند و نه حتی به شکل شخصی و غیر رسمی موضعی گرفتند. این  نشان می‌دهد ساختاری که بر اساس مناسبات قدرت، امکانات آزارگری سریالی را برای چنین فردی فراهم می‌کند، در این موقعیت هم نقش خود را به‌ خوبی ایفا می‌کند و از او برای اجرای بدون دردسر یک تئاتر محافظت می‌کند.»

متاسفانه در سوژه‌های آزارجنسی تئوری‌های قربانی‌نکوهی یا تئوری‌های ضد زن به‌خوبی کار می‌کنند و آن ساختارهای سنتی در کنار این نابسندگی و اِشکال بزرگ در جامعه فرهنگی، اجازه می‌دهند تا آزارگر به رفتارهای خشونت‌محور خود ادامه دهد.

او درباره‌ی وضعیت افراد آزاردیده می‌گوید: «اگر این فرد در عرصه‌ی تئاتر شناخته شده است و توانسته نامی در این عرصه داشته باشد، قربانیان او هم در همین عرصه و از بین تئاتری‌ها بودند. در اینجا ما می‌بینیم که جامعه چگونه از یک مرد آزارگر که نام و جایگاهی پیدا کرده است، محافظت می‌کند یا دست کم می‌تواند باسهل‌گیری از رفتارهای منفی او چشم‌پوشی کند اما ترجیح می‌دهد قربانیان رفتارهای او را نادیده بگیرد. کما اینکه شاهد بودیم چطور بسیاری از میان جامعه‌ی تئاتر گیلان و حتی زنان شاغل در تئاتر استان از این فرد و اجرای او حمایت کردند.»

آزارگری یک اتفاق پیچیده است

این مدرس هنر موضوع آزارگری در محیط‌های فرهنگی را موضوعی پیچیده می‌داند که معمولا در یک فرایند طولانی‌مدت اتفاق می‌افتد. ابراهیمی می‌گوید: «معمولا در اجتماعات فرهنگی درباره هر بحثی بخصوص آزارگری افراد پچ پچه‌هایی وجود دارد. خیلی اوقات وقتی روایت آزار کسی منتشر می‌شود، آدم‌های قدیمی‌تر آن عرصه چندان هم شوکه نمی‌شوند، چون بارها جسته و گریخته زمزمه‌هایی شنیده بودند یا حتی شاهد بخشی از بدرفتاری های فرد مذکور بودند. روایت‌های آزار معمولا این زمزمه‌ها را با صدای بلند و جزییات اعلام می‌کند، الگوی آن رفتار را که شامل حال افراد مختلف شده نشان می‌دهد و صدا را به گوش تازه‌واردها می‌رساند. زمانی که روایت‌های آزار در این ابعاد منتشر می‌شوند معمولا در مسالمت‌آمیزترین روش، انتظار می‌رود که فرد آزارگر مدتی از عرصه‌ی عمومی کناره‌گیری کند تا دست کم آزاردیده‌ها در ذهن خود بتوانند با موضوع کنار بیایند و از حمایت اجتماعی برخوردار شوند. اما متاسفانه در ایران اینگونه نیست و آزارگر می‌تواند به‌فاصله‌ی کوتاهی بعد از انتشار روایت‌ها فعالیت کند و جامعه ترجیح می‌دهد به جای همدردی با آزارادیدگان، اصل روایت آزار را نادیده بگیرد، فراموش کند و به‌گونه‌ای بر زخم بی‌آبرویی این فرد مرهم بگذارد. متاسفانه این همدلی از سوی جامعه همیشه با آزارگر، فرد قدرتمند و مردان بیش از آزاردیده، فرد ضعیف‌تر در سازوکارهای قدرت یا زنان است. درواقع جامعه بر روی زخم آزاردیده‌هایی که ممکن است در اثر آزارهای این فرد آسیب دیده باشند چشم می‌بندد تا زخم بی‌آبرویی آزارگر را مرهم ببخشد.»

ابراهیمی بخشی دیگر از این معضل را بحث فرهنگی آن می‌داند و می‌گوید: «متاسفانه در این مواقع تئوری‌های قربانی‌نکوهی یا تئوری‌های ضد زن به‌خوبی کار می‌کنند و آن ساختارهای سنتی در کنار این نابسندگی و اِشکال بزرگ در جامعه فرهنگی، اجازه می‌دهند تا آزارگر به رفتارهای خشونت‌محور خود ادامه دهد. بنابراین به‌نظر من این فرد با اجرای نمایشی که همه‌ی بازیگرانش زن هستند، به‌شکلی نمادین به همه‌ی آزاردیده‌هایش دهن‌کجی کرده تا رنج آن‌ها را نامعتبر جلوه دهد.»

رفتار منفعلانه تماشاخانه و آموزشگاه دور از انتظار نبود

وقتی نظر خانم ابراهیمی را درباره نوع عملکرد آموزشگاه تئاتر افرا و تماشاخانه نارون پرسیدیم، او در پاسخ گفت: «من عملکرد آموزشگاه افرا را چندان خارج از عملکردی که در فضاهای رسمی و قانونی وجود دارد، نمی‌بینم. یعنی برای من طبیعی است که آموزشگاه افرا چنین واکنشی نشان می‌دهد.

تا جایی که اطلاع دارم آموزشگاه افرا ابتدا بیانیه‌ای داد و گفت تا وقتی این موضوع تعیین تکلیف نشود، همکاری خود را با این فرد متوقف می‌کند اما در فاصله‌ی چند روز اعلام کرد هنوز ابعاد این موضوع برای آموزشگاه مشخص نیست و نمی‌تواند به‌طور مستقل در این باره موضع‌گیری کند.

اساسا به‌نظر من وقتی در فضای قانونی، قوانین تا به این حد با آزارگر همراهی می کند و علیه آزاردیده رفتار می کند، این موضوع با تمام تلخی‌اش، حقیقتی انکارنشدنی است که رفتار آموزشگاه افرا یا سایر نهادهای خصوصی هم طبیعی است که در جهت حمایت از آزارگران باشد.»

در خلا قانون، مدرک داشتن کار بسیار سختی است

سارا ابراهیمی می‌گوید: «وقتی از نظر قانون مجازات فرد آزارگر منوط به داشتن مستندات خیلی قوی است و حتی اگر مستنداتی قوی هم وجود داشته باشد، پرونده ماستمالی می‌شود، این نوع رویکرد آموزشگاه‌های خصوصی، غیرطبیعی نیست. این درحالی است که همه می‌دانیم در تجربه‌های آزار چقدر مدرک داشتن کار سختی است و دستگاه قضایی اساسا چقدر در این حوزه ناکارامد است و بخش زیادی از آزارهای شناخته شده در همه قوانین مدرن جهان را به رسمیت نمی‌شناسد؛ ضمن اینکه بخش زیادی از آزارها در روابط پیچیده‌ی قدرت و روابط مبهم انسانی اتفاق می‌افتد که به‌سادگی نمی‌توان به مدارک آن برای دستگاه قضایی رسمیت بخشید.»

همدستی عرف و سنت با مکانیسم‌های آزارگری

این کنشگر درباره نقش عرف و سنت در وارد شدن آسیب‌های روحی به زنان جوان می‌گوید: «وقتی در جامعه‌ای عرف و سنت تلاش می‌کنند از زنان جوان به طریقی بسیار سنتی محافظت کنند، طبیعی است که زنان جوان در سایه‌ی این محافظت پدرسالارانه، امکان فراگیری آموزه‌های مدرن و منطبق با شرایط روز محافظت از خود را پیدا نکنند. در چنین شرایطی وقتی زنان جوان وارد فضاهای به‌ظاهر گشوده‌ی روشنفکری می‌شوند، فضایی که غالب آن از قضا بسیار مردسالار است، به دلیل نوع آموزش خانواده و جامعه، به‌لحاظ روانی وارد موقعیت‌های پیچیده‌ای می‌شوند که بسیار از آن‌ها صدمه می‌بینند. بنابراین وقتی عرف و سنت پدرسالار، زنان جوان را به محافظت از حریم عاطفی و بدنی خود ترغیب می‌کنند و فضاهای مردسالار روشنفکری با تحقیر زنان جوان، آن‌ها را به سمت گشودگی‌های عاطفی سوق می‌دهند، زنان جوان دچار سردرگمی‌های شدیدی می‌شوند. به عبارتی آموزه‌های سنتی و فضای مردسالارانه اجتماعی در هنر و فرهنگ، علی‌رغم ادعاهای مختلف، در سرکوب زنان، صدمه زدن به آنان و مانع‌تراشی برای رشد حرفه‌ای آنان همدست‌اند.»

بی‌مسئولیتی در مقام استادی

او ادامه می‌دهد: «در نظر داشته باشید زنان جوانی که با تمام اشتیاق وارد فضاهایی مثل تئاتر می‌شوند، معمولا با همان رویکرد سنتی تربیت شده‌اند و در این فضاهای به ظاهر روشنفکری گرفتار افرادی می‌شوند که با کمال بی‌مسئولیتی و بی‌انصافی زنان جوان را یا مجبور به روابط عاطفی پیچیده‌ می‌کنند یا اگر خود آزارگر نباشند،  این موارد را به چشم می‌بینند و در مقابل آن سکوت می‌کنند؛ مثل رابطه‌ی قدرت استاد بر شاگرد.

اگر موقعیت‌های آزارگرانه‌ی عاطفی و صدمات ناشی از آن را یک بخش ماجرا بدانیم، بعد دیگر صدمه چنین فضایی به زنان، بخصوص زنان جوان، دور کردن آن‌ها از مسیر تجربه کردن و آموختن است.

اگر یک مرد جوان می‌تواند در فضاهایی مثل تئاتر به‌صورت طبیعی رشد کند مورد نقد واقع شود یا آزمون و خطا کند، معمولا زنان جوان از این فرصت محروم هستند یا مطلقا نادیده گرفته می‌شوند یا بخش زیادی از نیروی روانی آن‌ها صرف مقابله با این حمله‌های عاطفی و سامان دادن موقعیت‌های پیچیده می‌شود. موقعیت‌‌هایی که اغلب سرانجام آنها سرخوردگی یا حذف از فضای حرفه‌ای یا در حاشیه رفتن است. درنهایت این موضوع یعنی رابطه‌ی عاطفی مساله‌دار یک استاد با یک شاگرد، در کنار تمام آسیب‌های روانی که می‌تواند برای زنان جوان به همراه داشته باشد، منجر به حذف زنان جوان از مسیر کاری و حرفه‌ای‌شان خواهد شد.»

راه جلوگیری از این اتفاقات چیست؟

بنابراین تنها با یک آموزش دقیق و ساختارمحور جنسی می‌توان از این اتفاقات جلوگیری کرد؛ آموزه‌های سنتی به زنان می‌گوید برای محافظت از خود سقف امیالشان را کوتاه نگه دارند و در چارچوب‌های تعیین‌شده سنت بمانند. در بسیاری از موارد خود این آموزه‌ها با اولویت‌بخشی به رابطه عاطفی یا ستایش روابط عاطفی مساله‌دار نظیر روابط استاد ـ شاگردی، زمینه را برای آسیب زنان در فضاهای اجتماعی فراهم می‌کنند. از طرف دیگر، محیط های هنری، آموزشی، کاری و روشنفکرانه هنوز به شدت در سلطه مردان است و علیرغم ادعاهای پیشرو، با حذف و به حاشیه راندن، امکان رشد افراد آزارگر را در خود فراهم می‌‌کند. ایجاد فضا برای حضور قابل‌توجه زنان و خلق فضای امن و شفاف برای آزاردیدگان بخشی از وظیفه جامعه فرهنگی برای مقابله با چنین رفتارهایی و مقابله با تکرار آن است.

در رابطه‌ی استاد – شاگردی، امکان مهندسی افکار آزاردیده (Manipulation)  و تحقیر عواطف او (Gaslight) بیشتر می‌شود. در روایت‌های آزار مهدی شایان هم این موضوع یعنی اعمال سلطه از طریق رابطه‌ی استاد – شاگردی به وضوح دیده می‌شود و متاسفانه بسیاری از آزاردیده‌های این فرد در هنگام ارتکاب خشونت جنسی از سوی او، زیر سن قانونی بوده‌اند و اساسا تجربه‌ای نداشته‌اند.

در این مورد خاص بخشی از وظیفه‌ی همه‌ی ما می‌توانست سکوت نکردن، واکنش و موضع گرفتن در قبال اجرای چنین نمایشی باشد تا به‌واسطه‌ی آن دانش و حساسیت جنسیتی عموم مردم را نسبت به این اتفاق بالا ببریم. به‌نظر من در این مرحله نمی‌توان انتظاری از تماشاخانه یا اسپانسرها داشت چراکه آن‌ها عموما با یک نگاه اقتصادی به موضوع نگاه می‌کنند. به نظر من مهمترین موضوع، واکنش اعضای تئاتر استان بود و اگر این اتفاق می‌افتاد احتمالا بعدا تماشاخانه، اسپانسرها یا حتی ساختارهای خیلی صلب دولتی هم مجبور به واکنش می‌‌شدند.»

آزارگران معمولا حلقه‌های امنی برای محافظت از خود ایجاد می‌کنند

عطیه برزگر (نام جایگزین) یکی دیگر از کنشگران فمینیست و دانش‌آموخته‌ی جامعه‌شناسی درباره اجرای این نمایش و حواشی مربوط به آن می‌گوید: «بر اساس آنچه که در سال‌های اخیر از روایت‌های می‌تو دیده‌ایم، یک الگوی تکرارشونده درباره آزارگران وجود دارد؛ در شرایطی که آزارگران از منزلت اجتماعی قابل توجهی برخوردار باشند، در روند معروف شدنشان امکان این را پیدا می‌کنند که راحت‌تر حلقه‌ها‌ی امنی برای خود ایجاد کنند. بنابراین اگر فرد آزارگر استاد یا معلم بوده و از سلسله مراتب قدرت هم برخوردار باشد، ایجاد این حلقه‌ی امن به مراتب برایش ساده‌تر است.»

او می‌گوید: «در رابطه‌ی استاد – شاگردی، امکان مهندسی افکار آزاردیده (Manipulation)  و تحقیر عواطف او (Gaslight) بیشتر می‌شود. در روایت‌های آزار مهدی شایان هم این موضوع یعنی اعمال سلطه از طریق رابطه‌ی استاد – شاگردی به وضوح دیده می‌شود و متاسفانه بسیاری از آزاردیده‌های این فرد در هنگام ارتکاب خشونت جنسی از سوی او، زیر سن قانونی بوده‌اند و اساسا تجربه‌ای نداشته‌اند.

Manipulation چه ویژگی‌هایی دارد؟

برزگر برای توضیح بیشتر موقعیت‌هایی که معمولا در روابط نابرابر عاطفی به وجود می‌آیند، می‌گوید: «در این روابط آزاردیده‌ها در کنار تمام مصائبی که از لحاظ عاطفی و جنسی با آن روبه‌رو می‌شوند،  رنج گذشتن از سد رابطه‌ با یک فرد Manipulative را هم با خود حمل می‌کنند. فرد Manipulative اغلب احساسات شما را به‌گونه‌ای دستکاری می‌کند که شما نمی‌دانید چطور باید واکنش نشان دهید.

آزارگر، نزد همه آزارگر نیست

او ادامه می‌دهد: «آزارگرها و کسانی که خشونت جنسی اعمال می‌کنند، نزد همه آزارگر نیستند یا به‌عبارتی روی پیشانی‌شان نوشته نشده «آزارگر است». بنابراین وقتی از یک فرد روایت خشونت جنسی منتشر می‌شود، عده‌ی زیادی انگشت بر دهان می‌‌مانند و باور نمی‌کنند.

مکانیسم انتشار روایت‌های آزار

از این کنشگر فمینیست درباره مکانیسم صحیح برای انتشار روایت‌های آزار پرسیدیم و او در پاسخ گفت: «نکته‌ی مهمی که باید به آن دقت کرد این است که آزاردیده‌ها اگر تصمیم به انتشار روایت‌ها می‌گیرند، بهتر است به افراد نزدیک آزارگر به‌عنوان آخرین گزینه نگاه کنند. اساسا آخرین فردی که باید از او نسبت به مسئله‌ی خشونت جنسی کمک خواست، خانواده و نزدیکان آزارگر هستند. آزاردیده باید افراد امنی را برای این مهم انتخاب کند که قربانی‌نکوهی نکنند و همدل باشند. بنابراین بهتر است در قدم اول یک حلقه‌ی امن برای آزاردیده ساخته شود و آزاردیده بداند تنها نیست. در قدم‌های بعدی است که این ماجرا باید به سمت رویارویی با آزارگر برود.

آموزشگاه‌ها باید بخش منابع انسانی داشته باشند

عطیه برزگر درباره موضع‌گیری آموزشگاه افرا می‌گوید: «ما می‌دانیم که افرا پیش از علنی شدن روایت‌ها هم از آن‌ها خبر داشت. درواقع نهادها و آموزشگاه‌های اینچنینی باید بخش منابع انسانی داشته باشند و این بخش با دانش کافی به مسائل مربوط به خشونت جنسی بپردازد و تلاش کند فرد متهم به آزارگری را پاسخگو کند. بنابراین آموزشگاه‌ها یا هر مکان فرهنگی دیگری که پتانسیل وقوع خشونت جنسی در آن‌ها وجود دارد، باید با مشورت افراد آگاه در این حوزه، پروتکل‌های محافظت جنسی را تدوین کنند و به افراد، علی‌الخصوص افراد جوان و هنرجوها این پروتکل‌ها را آموزش دهند.

او ادامه می‌دهد: «اگر سال‌هاست موضع محکمی در اجتماعات مترقی در برابر رابطه‌ی نابرابر کارگر – کارفرما یا استاد – شاگرد وجود دارد، به این دلیل است که ناسالم بودن این روابط و فشار بیش از اندازه‌ای که به آزاردیده وارد می‌کند، اثبات شده است. درباره سوژه‌ی گزارش شما از اینکه آیا آموزشگاه افرا با فرد متهم به آزارگری قطع همکاری کرده یا نه، اطلاعی ندارم اما امیدوارم اینگونه باشد چراکه با ملاحظه این شرایط، این آموزشگاه هنوز محل کسب تجربه‌ی افراد جوان است و امیدوارم مدیریت آن آنقدر درایت داشته باشد که افراد آزارگر را به آموزشگاهش راه ندهد تا شاید بتواند رفتار سهل‌انگارانه خودش را در قبال آزاردیده‌ها تا حدی جبران کند. درنهایت حتی اگر خشونت جنسی کارگردان این اثر برای مابقی هم صنفانش محرز نشده باشد، همین تمسخر او نسبت به آزاردیده‌ها و اجرای نمایش جدید باید برای محکومیت او نزد هم صنفانش کافی باشد.»

ضرورت افزایش آگاهی جنسی جامعه

این دانش‌آموخته جامعه‌شناسی می‌گوید: «اگر آگاهی جنسیتی و خشم عمومی نسبت به خشونت جنسی افزایش پیدا کند، شکلی از انسجام اجتماعی در فضاها به وجود می‌آید برای ایستادن در برابر خشونت جنسی به ما کمک خواهد کرد. بنابراین وقتی ما به‌صورت یکدستی مقابل خشونت جنسی می‌ایستیم، دیگر منافع فردی‌مان مسئله نیست. ضمنا وقتی ما از وضعیت عدالت قضایی در کشور ناامید هستیم، باید با مسئله‌ی آزار جنسی به شکل یک جرم اجتماعی برخورد کرد. درواقع وظیفه‌ی اجتماعی ما این است که در فقدان مکانیسم‌های مدرن قضایی، تا حدی نوعی هزینه‌ی اجتماعی را بر فرد وارد کنیم.

نقش کلیشه‌ای جنسیتی مانند ناامن بودن یا طبیعی جلوه دادن آزارها

برزگر می‌گوید: «علاوه بر محیط تئاتر و سینما، کلیشه‌های قربانی‌نکوهی در سایر عرصه‌ها هم به‌خوبی کار می‌کنند. بنابراین افراد نباید وقتی روایت‌های خشونت در مکان‌های مختلفی مثل آموزشگاه تئاتر را می‌شنوند،  نتیجه‌گیری‌های غیرمنطقی نداشته باشند و همه چیز را به یک صورت مسئله کلی حواله دهند. درواقع باید به جای کنسل کردن کلاس‌های تئاتر یا فضاها و اجتماعات مختلف، مکان‌ها و فضاها را امن کنیم.

اساسا چون این بحث‌ها از یک فهم متحجرانه از روابط زن و مرد و روابط جنسی ناشی می‌شوند و هر نوع روابط اجتماعی بین زن و مرد را بی بند و باری فهم می‌کند، هرگز نمی‌تواند به شکلی مترقی از آزاردیده ها حمایت کند. چراکه آن فهم و موضع اجتماعی که معتقد است زن نباید بازیگر شود چون باید با مردان دیگر حشر و نشر داشته باشد، دقیقا آن روی سکه‌ی خشونت‌گری است که زن را فقط ابژه جنسی و فاقد هرگونه میل و عاملیتی می‌بیند. این موضوع اساسا موضعی است که باید مقابلش ایستاد چراکه ناامن‌ترین فضا برای زنان، نه فضاهای اجتماعی بلکه بنا به تجربه فضای سنتی و عرفی خانواده است. بنابراین همان نهادی که زنان را از داشتن نقش اجتماعی باز می‌دارد تا از او محافظت کند، خود می‌تواند زمینه‌ای را برای اعمال خشونت جنسی بر او فراهم کند.

اجرای تئاتر در حکم نوعی مبارزه

زهرا یکی از کسانی است که سال‌هاست در فضای تئاتر رشت تجربه‌ی اجرا دارد. او یکی دیگر از مصاحبه‌شوندگان ماست. از او می‌خواهیم به این پرسش پاسخ دهد که انتظار او از گروه‌های تئاتری شهر چه بوده و به‌نظرش چرا فردی که اتهام‌هایی جدی علیه او مطرح است، توانست در حاشیه‌ی امن، تیم جمع کند، تمرین دهد و اجرا برود و اساسا ریشه‌ی چنین حاشیه‌ی امنی در کجاست؟

او در پاسخ می‌گوید: «صحبت از «انتظار» برای من دو بعد دارد. بعد اول به نظرم مربوط به آرمان و امید است که فعلا کنارش می‌گذارم. اما بعد دوم ارجاع دارد به توان پیش‌بینی و برآورد ما از شرایط.

یعنی شناخت نظری و تجربی ما در نسبت با واحدی که «جامعه» می‌نامیم. نزدیکی و همدلی ما با گروه‌های اجتماعی خاص (در اینجا منظورم گروهی از شهروندان است که نسبت به مقوله‌های جنس و جنسیت و بالاخص آزار، حساسیت پیشینی داشته‌اند) گاه ما را حین پیش‌بینی دچار خطا می‌کند.

بحث‌های مترقی شکل‌گرفته در شبکه‌های اجتماعی، از جمله اهمیت روایت‌گری، نمایش تصویر ساختاری از آزار و البته طرح مسائل حقوقی روزآمدی چون عدالت ترمیمی که در چند سال اخیر شاهدش بوده‌ایم البته که ما را در ارائه صورت‌بندی دقیق‌تری از «آنچه می‌خواهیم» یا «آنچه باید بسازیم» تواناتر ساخته؛ اما ما از طریق فهم ضرورت‌ها و مقدمات همین گفتمان، به گونه‌ای ابزار پیش‌بینی هم مجهزشده‌ایم.

برای مثال در بحث از قربانی‌‌نکوهی، گزاره‌هایی چون «نباید سبب شرمساری قربانی شد» یا «چگونه می‌توان از قربانی در برابر آسیب نکوهش محافظت کرد؟» بر یک گزاره‌ی پیشینی بنا شده‌ است که در آن قربانی‌نکوهی هم وجود دارد. به شکل ساختاری هم وجود دارد و با گستردگی بسیار زیاد و در تمام طبقات اقتصادی و فرهنگی.

اصلا همین گستردگیِ پدیده است که آن را برای مبارزه در میدان اجتماعی دارای اهمیت کرده است. در مورد «عدم پذیرش روایت‌ها»، « عناصر فرهنگ تجاوز»، «اتحاد مردانه» و «همدستی با آزارگر» هم به لحاظ کمی، پراکندگی پدیده همین قدر است. بنابراین پیش‌بینی ما نمی‌بایست جز آنچه شاهدش هستیم باشد و این مشاهدات اسباب ناامیدی ما هم نیست فقط اثبات گزاره‌های گفتمانی ما به شکل تجربی و بخشی از مبارزه ماست که اکنون در هیاتی استعاری ظاهر می‌شود: اجرای تیاتر.

فضای کنونی بستری برای بازتولید روابط آزار گرایانه

او درباره فضای حاکم بر تئاتر می‌گوید: تسلط ساختار سلسله مراتبی در نهاد آموزش و برقراری ممانعت‌های قانونی و فرهنگی علیه اشکال دیگر‌گونه آموزش سبب شده جز گروه معدودی از فرادستان، باقی اقشار از تجربه آموزش مبتنی بر اقسام برابری محروم بمانند.

این محرومیت به شکلی ساختاری، درکی سلسله‌مراتبی از انواع فرآیند‌های ارتباطی و نقش‌های اجتماعی را در ما درونی ساخته است. از طرف دیگر خود نهاد تیاتر هم از این مناسبات فارغ نیست. این سلسله‌مراتب به صورت تاریخی در نقش‌ها (کارگردان،بازیگر و…) و رویدادها (جشنواره‌ها و مناسک داوری) تجسم یافته است. البته می‌دانیم که هیچ سلسله‌مراتبی خنثی نیست و اساس آن بر تمرکز قدرت در رأس است.

در بحث آموزشگاه‌ها هم فکر می‌کنم مسأله این و آن آموزشگاه نیست. ما مرجع مشخصی داریم به نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. تجربه هنرمندان از گفت‌وگوهای یک طرفه با وزارتخانه حتی تخیل حل و فصل مسائل به شکل سازمان یافته را در این شرایط غیرممکن ساخته است چرا که راه‌حل‌ها نه تنها ارتباطی به تفکر مترقی معاصر نداشته بلکه واترقیدنی است که حکم به نابودی هنر می‌کند از جمله تفکیک جنسیتی آموزش در آموزشگاه‌ها و توصیه به تدریس مدرس همجنس (نظیر آنچه در مدارس تجربه کرده‌ایم).

به نظرم عمل نامیدن گاهی به سیاقی کمیک، افشاگر این درک از ارتباط است. مثلا نشسته‌ای و می‌شنوی گروهی بازیگر/هنرجو، کارگردان/آموزگارشان را با القابی نظیر «آقا»، «مولا»، «فلان خان» و… خطاب می‌کنند و خب کدام خان است که به حق رعیت خود تعدی نکند؟!

در این شرایط اگر انتظاری باشد، امید رعایا به رحم و بخشش خان است. بنابراین اعتقاد دارم فارغ از بحث این شخص متهم و آن شخص محکوم، بستر آموزش و تولید فعلی تیاتر، بستری مساعد برای بازتولید روابط آزار گرایانه است. بستری که شرط دخیل بودن در آن پیشاپیش قربانی نمودن حدودی از اراده فردی است و در مقابل مقاومت و پافشاری برای به رسمیت شناخته شدن، مسبب حذف خواهد بود.

مواجهه‌ی صنفی با مسأله چاره‌ی کار است

او درباره موضع‌گیری آموزشگاه‌های تئاتر هم می‌گوید: در بحث آموزشگاه‌ها هم فکر می‌کنم مسأله این و آن آموزشگاه نیست. ما مرجع مشخصی داریم به نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. تجربه هنرمندان از گفت‌وگوهای یک طرفه با وزارتخانه حتی تخیل حل و فصل مسائل به شکل سازمان یافته را در این شرایط غیرممکن ساخته است چرا که راه‌حل‌ها نه تنها ارتباطی به تفکر مترقی معاصر نداشته بلکه واترقیدنی است که حکم به نابودی هنر می‌کند از جمله تفکیک جنسیتی آموزش در آموزشگاه‌ها و توصیه به تدریس مدرس همجنس (نظیر آنچه در مدارس تجربه کرده‌ایم).

آن‌جا هم که ابزار نظارت به‌روز شده (مانند مورد دستور نصب دوربین در پلاتوها) همواره بیم از آن است که این ابزار برای کنترل و سرکوب هر چیزی جز آنچه موضوع بحث ماست به کار گرفته شود. در این شرایط تاکتیک مناسب از نظر من و بسیاری دیگر مواجهه‌ای صنفی با مسأله است.

صنف به تصمیمات ما رسمیت می‌بخشد و شانس گفت‌وگوی فعال و صدا گرفتن بخش‌های مستضعف‌تر تیاتر (برای مثال تکنسین‌های پشت صحنه) را بالا می‌برد. البته صنفی که از آن یاد می‌کنیم تفاوتی شگرف با ساختارهای از پیش موجود دارد که چه از حیث کمی (افزونی فاحش نسبت مردان به زنان در هیات‌های مرکزی) و چه از حیث کیفی (آیین‌نامه‌های تأسیس و شرایط عضویت) نه تنها درمان درد نیست بلکه گاه موجد درد است.

امروز ما در آموزشگاه‌ها و سالن‌های اجرا به پروتکل‌هایی نیاز داریم که ضمن تعریف مصادیق آزار، حقوق هنرجویان و… شرایطی را برای پذیرش افراد در جایگاه مدرس وضع نماید. البته نه آن شرایطی که خوش‌آیند واپسگرایان است و نظیر آن را در تصفیه‌های انقلاب فرهنگی شاهد بوده‌ایم؛ بلکه شرایطی که در روند جمعی تعیین شده و ضامن حقوق طرفین ذی‌نفع باشد. تهیه چنین پروتکل‌هایی به گمان من جز از طریق اصناف به خیرِ ما ممکن نیست.

حساسیت اهالی تئاتر باید بیشتر باشد

سیاوش هم یکی دیگر از بازیگران شاغل در تئاتر است. او درباره اجرای این نمایش بعد از انتشار روایت‌های آزار به مرور می‌گوید: «اگر گروه‌های تئاتری نسبت به این مسائل حساس هستند، نباید به دیدن چنین اثری بروند. به نظر من جلوگیری از تمرین و یا اجرا در حد اختیارات گروه‌های تئاتری و یا حتی ارشاد نیست، چون ساز و کار دقیقی وجود ندارد و ممکن است در این مورد و یا موارد دیگر سلیقه‌ای عمل شود.»

او درباره مسئولیت آموزشگاه‌ها و تماشاخانه‌ها هم می‌گوید: «در این سوژه من فکر می‌کنم مسئول آموزشگاه مربوطه باید زودتر اقدام به قطع همکاری با این فرد می‌کرد ولی روایت‌ها در ابتدا آن قدر دور از ظاهر شخصیت فرد به نظر می‌آمد که گویا برای مدیریت آموزشگاه هم قابل باور نبود. ولی بعد از فشار رسانه‌ها مسئول آموزشگاه تنها فردی بود که در این رابطه اقدامی موثر انجام داد. برخلاف مسئولین ارشاد، قوه قضاییه و بسیاری دیگر از اهالی تئاتر.

*   *   *

آزارهای جنسی و روانی به‌خصوص آزارهایی که در رابطه‌ای مثل رابطه‌ی نابرابر استاد ـ شاگرد اتفاق می‌افتد بیش از هر چیز نیازمند افزایش آگاهی جامعه، افزایش حساسیت و مسئولیت‌پذیری افراد و صحبت و روایتگری در برابر آن است. این گزارش تلاشی است برای این امر مهم که دانش عمومی افراد درباره مسئله‌ی آزارهای جنسی و روانی افزایش پیدا کند تا شاید بتوان از تکرار این تجربه‌های دلخراش جلوگیری کرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.