درگذشت «احمد علی‌دوست» و زمستانِ بی‌اعتنایی در گیلان

0 311

بزرگداشت مرحوم «احمد علی‌دوست» نویسنده و منتقد گیلانی برگزار شد.

این خبر کوتاه، روز نهم بهمن ماه در یکی از روزنامه‌های استان منتشر شد. خبر حاکی از این بود که روز ششم بهمن ماه  مراسمی در پژوهشکده‌ی گیلانی شناسی با حضور جمعی از شعرا و اهالی قلم گیلان  به منظور بزرگذاشت مرحوم علی‌دوست برگزار شده است.  بسیاری از آنها که خبر را خواندند و «احمد علی دوست» را می‌شناختند، پرسیدند مگر او فوت کرده است؟ چه وقت؟

 پاسخ این است،« احمد علی‌دوست» ۱۳ دی‌ماه  از عالم خاک کوچید، ولی متاسفانه،  با وجود  احاطه سهمگین  رسانه‌ها و  شبکه‌های اجتماعی، خبر درگذشت  وی در بوران فراموشی‌ها و کم‌توجهی‌ها  گم شد و در این میان مجلسی هم که  بیست و سه روز بعد، بدین منظور  برگزار شد، از نظر بسیاری از گیلانیان به ویژه اهالی  فرهنگ و هنر و همچنین  اصحاب رسانه پنهان ماند.

و اما اینک باید پرسید چرا؟  این بی‌اعتنایی نسبت به  مفاخرمان حاصل چیست؟

 بی‌شک، انتظار بزرگی نیست که درگذشت  انسانهایی  چون  «احمد علی‌دوست»  از سوی مسوولان فرهنگی، اجتماعی و ورزشی استان و همچنین تشکل‌هایی چون انجمن مفاخر و خانه‌ی فرهنگ  مورد توجه قرار گیرد  و دست کم با اطلاع‌رسانی مناسب  به رسانه‌ها، خبر درگذشت و برگزاری مراسم یادبود ایشان  متناسب  با  خدمات هفتاد ساله‌شان باشد. زمانی گلایه‌ها حاکی از این بود که  مفاخری گرانقدر با  کوله‌باری سنگین  از  تجربه، هنر، دانش و خدماتی درخشان آن سوی پرده‌ی  بی‌توجهی‌ها  روزگار می‌گذرانند؛ اما  حال افسوسی دیگر نیز بر آن افزوده شده و آن مرگ مفاخر در سکوت است. بی‌تردید  درگذشت افرادی چون علی‌دوست، امری نیست که با بی‌اعتنایی از کنار آن بگذریم، چرا که انسانهایی چون او هرگز نسبت به جامعه و اطراف خویش بی‌اعتنا نبوده‌اند.  نام  «احمد علی دوست» برای برخی از گیلانیان به ورزش گره خورده است و برای دیگرانی به  کتاب و کلمه و تاریخ ؛ البته  پیشینه‌ی فعالیت‌های اجتماعی او نیز بر اذهان بسیاری حک شده است. مردی که در سکوت از عالم خاک رفت، روزگاری رد پایی پررنگ از خود  در انجمن شهر رشت و استان بر جای گذاشته بود. او از سال‌های نوجوانی با قلم آشنا بود  و نوشته‌هایش در نشریاتی چون  بازار، طالب حق،  آینده،  بخارا، دیده بان، رهاورد گیل و  گیلان ما  منتشر می‌شد.  اکنون او رفته است و  آثاری چون «افسانه نیست، نگاهی به خانه است»،«خطی بر دیوار»، «رد پای زندگی»، «میرزاکریم خان رشتی»، «گیلان ما: نکته نکته»، «دفتری از این معنی: خوانده‌های از یاد رفته»  از وی برجای مانده است.

آری او رفته است و ما مانده‌ایم. ما که شاید ندانیم ارج نهادن به مفاخر یک قوم پیش و بیش از آن که مفید به حال انسان‌های تاثیرگذاری چون ایشان باشد، به نفع خود ماست، ما که چشم انتظار قدکشیدن فرزندان‌مان هستیم و مدام در گوششان می‌خوانیم که بزرگ باشند و ببالند؛ ما که به  شکوفایی و آنها که بالیده‌اند، بی‌اعتناء هستیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.