نقش‌مایه‌ی درخت زندگی در باور و هنر ایرانی

121

درخت همواره در فرهنگ‌های مختلف به عنوان یکی از نمادها، مورد توجه و ستایش قرار گرفته است. آثار این تقدیس و احترام را حتی امروزه می‌توان در میان مردم دید. در باور انسان، درختان به علت ریشه داشتن در خاک و متصل بودن به زمین، با رشد به سوی بالا و حرکت به سمت آسمان (همان عالم دیگر) ارتباط خود را با خدایان حفظ کرده‌اند. درخت از جنبه‌ی زندگی‌بخش بودن و باروری نیز مورد تقدیس است.

 

انسان بدوی عصر کهن، گمان می‌کرد که درختان نیز مانند انسان و جانوران دارای روان‌اند. از این رو معتقد بود که درختان قدرت دارند، باران بیاورند، خورشید را به درخشش وا دارند و گله‌ها را افزایش بخشند و زنان را در زایش یاری دهند.

 

برمبنای نظریه‌ی ناخود‌آگاه جمعی یونگ، بشر وارث نیروی ناخودآگاهی است که در روان او جای دارد و این ناخودآگاه جمعی، سرچشمه‌ی نمادهاست. او تداوم حیات کهن ‌الگوی درخت زندگی را در هنر، امری ناخودآگاه و میراث باستانی ذهن می‌داند و آن را به عنوان نماد حیات، جاودانگی و سرچشمه‌ی زندگی، یک کهن ‌الگو معرفی می‌کند که همراه با نمادهای وابسته در برخی اساطیر به چشم می‌خورد.

 

گیاهان در ایران باستان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند و با توجه به نقوش بسیاری که بر روی سنگ‌ها، مهرها و سفال‌ها یافت شده، می‌توان دریافت که شماری از آن‌ها جایگاه مقدس و اسطوره‌ای یافته‌اند که در دوره‌های مختلف و با توجه به آیین‌ها و باورهای اعتقادی، دینی و مذهبیِ هر دوره، گیاهی خاص از اهمیت و جایگاه والاتری برخوردار بوده است. بر اساس گفته‌ی الیاده، مفهوم زندگی بدون مرگ به معنای هستی شناسانه‌اش، نماینده‌ی حقیقت محض است. در نتیجه زندگی، نماد حقیقت محض است و به همین جهت، درخت زندگی، مرکز جهان و یا محور هستی شمرده می‌شده است.

 

به نظر می‌رسد اهمیت اساطیری و تقدس درخت درمیان ایرانیان،ریشه در داستان آفرینشِ نخستین پدر و مادر بشر یعنی«مشی و مشیانه » داشته باشد که در ابتدا به شکل گیاهی پیوسته به هم روییدند.

در باور ایرانیان، درخت زندگی دارای هفت شاخه است که از طلا، نقره، برنز، مس، قلع، فولاد و آهن آمیخته، و اشاره به هفت سیاره‌ی مقدس یا هفت ملّتی دارد که بر آن‌ها  فرمانروایی می‌کرده‌اند و هریک از آن‌ها منطبق است بر عصری از ادوار هفتگانه‌ی تاریخ افسانه‌ای ایران.

 

درخت زندگی در تمدن‌های باستانی سراسر جهان، نماد باروری و رویش یا واسطه‌ی خیر و برکت شمرده شده و برگ‌هایش خاصیت درمان‌بخشی آلام بشری را داشته است. این نقش، به ویژه در هنرهای تزیینی و رمزی بین‌النهرین از سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد و در ایران در زمان ساسانی به کار  می‌رفته است. تقدس درخت زندگی باعث شده‌ است که نگاهبانانی همیشه در دو طرف آن به محافظت بپردازند، درخت زندگی معمولاً در تصاویر و نقوش، میان دو راهب، کاهن یا دو جانور افسانه‌ای چون: شیر دال و بز وحشی قرار دارد. بنابراین برای دست یافتن به درخت زندگی باید با هیولاهای نگهبان آن جنگید.

 

در اساطیر کهن «درخت مقدس» نیز با همان مفهوم و محتوا، و برابر با «درخت زندگی» آمده است. این درخت سه عنصر موجود در عالم را در خود جمع نموده است: دنیای زیرزمین را از طریق ریشه‌های خود در خاک، سطح زمین را از طریق تنه و شاخه‌های پایین دست خود و بهشت را از طریق شاخه‌های سر به فلک کشیده‌اش. درخت زندگی در حقیقت، رابطی میان زمین و آسمان است.

در هنر ایران پیش از تاریخ، مارلیک و لرستان و همچنین در بین‌النهرین «درخت زندگی»، ترکیبی از رستنی‌های گوناگونی است که به طول عمر و زیبایی و سودمندی‌شان مقدس شمرده می‌شوند: درخت سدر که چوبش گران‌بهاست، نخل که خرما می‌دهد، تاک‌بن با خوشه‌های انگور و درخت انار با رمز باروری که میوه‌اش آبستن صدها دانه است.

نقش درخت زندگی در هنر ایرانی، تنها جنبه‌ی تزئین نداشته،  بلکه به دلایل اعتقادی بر روی بناها یا اشیاء نقش شده است که نمادهای شگون و برکت، خیرخواهی، باروری، ماندگاری و جاودانگی و طول عمر است.

نقوش قاب‌قابی و ترنجی با تکرار درخت در چهار جهت متقارن، بر بافته‌های ایرانی، شیوه‌ای از نقش پردازی درخت زندگی در بهشت است. نقوش درختی، به دو صورت انتزاعی و واقعی، بر هنرهای ایرانی به صورت تک و یا چند درختی، همراه با نقوش انسانی و  جانوری، جایگاه ویژه‌ای دارد.

نقش درخت همواره در منسوجات، فرش و هنرهای تصویری ایرانی، یادآور باغ بهشت و نمادی از دانش، خردورزی و احترام بوده است.

سخن آخر آن‌که پدیده‌ها و عناصر طبیعی نقش مهمی در ساختار ذهنی، فرهنگ و زندگی روزمره آنان نقش مهمی داشته است، بنابراین نقش‌مایه‌های آن‌ها، بیان‌گر ریشه‌های فکری و ژرفای ذهنی مردمی است که خود آفریننده‌ی هنر‌اند، از این رو این نقوش در هنرهای دستی و بومی اقوام ایرانی تداوم یافته است.

 

 

نظرات بسته شده است.