جوامع درون‌ساخت و برون‌ساخت

معرفی فرانظریه‌ی تفسیری پرگمتیستی همراه با رونمایی از کتاب‌های ح.ا. تنهایی ؛

0 196

نشست معرفی فرانظریه‌ی تفسیری پرگمتیستی؛ جوامع درون‌ساخت و برون‌ساخت که نظریه‌ای تلفیقی بر اساس تاریخ اجتماعی جوامع شرقی است، روز سه‌شنبه، ۱۸ مهر ۱۴۰۲ در سالن اجتماعات فرهنگسرای‌اندیشه به همت گروه‌های علمی تخصصی جامعه‌شناسی تفسیری، جامعه‌شناسی نظری و جامعه‌شناسی درمانی برگزار شد.

 «سعید معیدفر» رییس انجمن جامعه‌شناسی ایران سخنران افتتاحیه‌ی نشست بود و «عبدالرضا ادهمی» از سوابق آشنایی خود با «ح.ا. تنهایی» سخن گفت و دکتر تنهایی، به‌عنوان آخرین سخنران به معرفی فرانظریه‌ی تفسیری پرگمتیستی پرداخت.

نیازمندی‌اندیشه و تفکر به بستر مناسب و لزوم هم‌کنشی برای تأثیرگذاری‌اندیشه

«سعید معیدفر» با اشاره به بسترهای مورد نیاز‌اندیشه‌ورزی گفت: ‌اندیشه نیاز به یک بستر مناسب دارد. فلسفه و تفکر بدون زمینه‌های مناسبش نمی‌تواند رشد پیدا کند. اگر ما به تنهایی بنشینیم و در یک زمینه تفکر کنیم، می‌توانیم محصولی را بیرون دهیم، اما این محصول تاثیرگذار در جهان علم نخواهد بود.‌اندیشه در یک بستر اجتماعی مناسب رشد می‌کند، اگر این تفکر با دیگران هم‌کنشی نداشته باشد نمی‌تواند تاثیرگذار باشد.

 در یونان باستان فلاسفه‌ی بزرگی که کارهای بزرگی انجام دادند وجود دارند مثل سقراط یا افلاطون که دیدگاه‌های خوبی هم داشتند، ولی چون نمی‌توانستند گردهم‌آیی در اطراف‌اندیشه‌ی خود داشته باشند زیاد تاثیرگذار نشدند. در تاریخ معاصر بعد از رنسانس تمام شخصیت‌های علمی مثل هگل، همه‌ محفل و اجتماع داشتند. آگوست کنت برای خودش پیروانی داشت و شاگردانش به تطمیع نظریات وی می‌پرداختند. دورکهیم و وبر نیز به همین شکل.

در دوران دکترا ما دو واحد به نام نقد نظریه و تلفیق نظریه داریم که متأسفانه علی‌رغم غنی بودن منابع این دروس که توسط دکتر تنهایی به رشته‌ی تحریر در آمده‌اند، هنوز از این منابع متون در این دروس به خوبی استفاده نشده و نمی‌شود.

وقتی فرد نظریه‌ای خلق می‌کند و نواقص آن برطرف می‌شود، عده‌ی بسیار زیادی چون مشارکت در خلق آن نظریه داشتند می‌توانند در انتشارش تاثیرگذار باشند. ما در ایران گروه جامعه‌شناسی داریم، گروه علوم اجتماعی داریم، اما این‌ها به معنای واقعی گروه نیستند. عملاً امروز در جامعه‌ی ما تفکراتی هست ولی چون قدرت برساخت نظریه را ندارند موفق نمی‌شوند. در نهایت رییس انجمن جامعه‌شناسی ایران به توانایی ح.ا. تنهایی در برساخت‌اندیشه و نظریه اشاره کرد و توانایی ایجاد هم‌کنشی با مخاطبان خود را از وجوه متمایزکننده‌ی ایشان به شمار آورد.

متأسفانه اساتید تنها به تدریس نظریه‌ها می‌پردازند و این در حالیست که تعریف نقد نظریه و تلفیق آن چیزی فراتر از تدریس نظریه‌ها می‌باشد

محوریت‌اندیشه‌ورزی در تدریس و تألیف ح.ا. تنهایی

«عبدالرضا ادهمی» که در دهه‌ی ۶۰ دانشجوی ح.ا. تنهایی بود، گفت: از سال ۶۶ در خدمت دکتر تنهایی به عنوان دانشجوی ایشان بودم و تمایلی به ماندن در این رشته را نداشتم. ترم اول که مبانی جامعه‌شناسی را با ایشان داشتم احساس کردم که دارم کم‌کم علاقمند می‌شوم. روحیه‌ی علمی را ایشان در من ایجاد کردند و تا کنون سعی کرده‌ام در خدمت جامعه‌ی علمی باشم. دکتر تنهایی شناخته شده برای اصحاب جامعه‌شناسی هستند و هر شخصی در کلاس‌های ایشان حضور داشته، می‌داند که طرحی نو را بنیان گذاشتند و بسیاری از جامعه‌شناسان متأسفانه با ایشان همسو نشدند. در دوران دکترا ما دو واحد به نام نقد نظریه و تلفیق نظریه داریم که متأسفانه علی‌رغم غنی بودن منابع این دروس که توسط دکتر تنهایی به رشته‌ی تحریر در آمده‌اند، هنوز از این منابع متون در این دروس به خوبی استفاده نشده و نمی‌شود.

متأسفانه اساتید تنها به تدریس نظریه‌ها می‌پردازند و این در حالیست که تعریف نقد نظریه و تلفیق آن چیزی فراتر از تدریس نظریه‌ها می‌باشد. در انتها ادهمی با اشاره به جایگاه دکتر تنهایی در جامعه‌شناسی ایران، وی را از جامعه‌شناسانی به شمار آورد که اگر چه با چالش‌های زیادی در دوران تدریس روبرو شده، اما اعتبار علمی خود را بر اساس کوشش‌هایی که در طول عمر آکادمیک خویش داشته کسب کرده است.

گسترش پارادایم تفسیری پرگمتیستی بر اساس تاریخ اجتماعی جوامع شرقی

«ح.ا. تنهایی» ، آخرین سخنران این نشست بود و به معرفی فرانظریه‌ی خود پرداخت و گفت: من شاگرد دبستان شیکاگویی هربرت بلومر هستم و از این جهت مفتخرم. زمانی که من به ایران آمدم، شاخه تفسیری پرگمتیستی در ایران شناخته شده نبود و زمانی که تصمیم گرفتم درباره‌ی تاریخ جوامع شرقی بخصوص چین، هند و ایران و تحولات اجتماعی این جوامع مطالعه کنم، در سال ۱۹۸۲ مکاتباتی با هربرت بلومر داشتم و ایشان نیز راهنمایی‌هایی در این باره به من کردند که تلاش کردم با در نظر داشتن آن‌ها، پارادایم تفسیری پرگمتیستی را گسترش دهم.

در این ۳۴ سال که مشغول تدریس بودم به دفاع و شرح این پارادایم پرداختم و هنوز هم در کل ایران موفق به جا‌انداختن آن نشدیم و متأسفانه کتاب‌هایی نظیر ریتزر تدریس می‌شود که به غلط تفسیرگرایی را تعریف کرده است.

 وی با اشاره به طیف تحلیلی جامعه‌شناسان از جامعه گفت: دو نگاه به جامعه وجود دارد: جامعه به مثابه سیستم و جامعه به مثابه هم‌کنش‌گرایی نمادی. دورکهیم و پارسنز جامعه را به مثابه سیستم می‌بینند و بلومر و مید به شکل هم‌کنش‌گرایی نمادی. زمانی که مارکس از شرح طبقه‌ی در خود و برای خود می‌گوید عملاً به سمت تفسیرگرایی حرکت می‌کند. جامعه چه به مثابه سیستم و چه به مثابه هم‌کنش‌گرایی نمادی در هر صورت تقسیم کار اجتماعی به وجود می‌آورد و اگر نباشد عملاً جامعه‌ای شکل نخواهد گرفت. بعد از تقسیم کار اجتماعی شیوه‌ی تولیدی به وجود می‌آید.

مارکس که در جریانات فکری من تأثیرگذار بود، دیندار بوده و هیچ سندی بر مخالفت وی با دین وجود ندارد. در ضمن سندی هم مبنی بر ماتریالیست بودن یا جبرگرا بودن وی نیست

شیوه‌ی تولیدی در هر جامعه‌ای نشان از مختصات آن جامعه می‌باشد. بلومر می‌گوید: شیوه‌های تولیدی، مهم‌ترین چیزی است که ما می‌توانیم جوامع صنعتی را از پیشاصنعتی جدا کنیم. بر اساس شرح نادرست ریتزر، در ایران این تصور رایج شده که جامعه‌شناسان تفسیری خُردگرا هستند و فهمی از ساخت اجتماعی ندارند که این تصور نشان می‌دهد که جامعه‌شناسی ایران، فهم درستی از تفسیرگرایی به صورت کل ندارند.

 مدیر گروه جامعه‌شناسی درمانی و موسس گروه جامعه‌شناسی تفسیری و جامعه‌شناسی نظری ادامه داد: مارکس که در جریانات فکری من تأثیرگذار بود، دیندار بوده و هیچ سندی بر مخالفت وی با دین وجود ندارد. در ضمن سندی هم مبنی بر ماتریالیست بودن یا جبرگرا بودن وی نیست. مارکس معتقد است جوامع از اشتراکی حداقل به ۵ شیوه‌ی تولیدی که مارکس کشف کرده، به وجود می‌آیند و به سمت جامعه‌ی بی‌‌‌طبقه حرکت می‌کنند. تلفیقی از سنخ آرمانی طبقات و جوامع از نظر مارکس با نظریه‌ی صنعتی شدن و گونه‌شناسی جوامع در نظریه‌ی بلومر، جوامع کم‌همیار و پرهمیار مزلو و سوگیری بارورانه‌ی و نابارورانه‌ی اریک فِرُم تبارهای دیدگاه تفسیری پرگمتیستی را شکل دادند.

 ح.ا. تنهایی بر اساس دیدگاه تفسیری پرگمتیستی و با استقرای تاریخی به تشخیص دو نوع جامعه‌ی برون‌ساخت و درون‌ساخت در تاریخ اجتماعی جوامع شرقی منجر شد که انحصار در وسائط و راه‌های تولید و در ساز و کارهای فرصت‌های زندگی ایجاد می‌کنند. قدرت، ثروت و مدیریت در دست طبقه‌ی فرادست است، ولی انبوه مردم که در طبقه‌ی فرودست هستند شایستگی لازم را نمی‌توانند پیدا کنند. جوامع برون‌ساخت الیگارشیک یا فدراتیو هستند. در دوران ساسانی ارتشیان و موبدان الیگارشی هستند. در دوره‌ی هخامنشیان هم الیگارشیک است، اما دوره‌ی پارس‌ها، جامعه‌ی ما فدراتیو می‌باشد.

 تنهایی گفت: در جوامع درون‌ساخت و برون‌ساخت چارچوب طبقاتی با سنخ آرمانی دو طبقه داریم: طبقه‌ی فرادست و فرودست که هر یک از این طبقات دارای اقشار درونی هستند: قشر اصلی، قشر فرعی، قشر حاشیه‌ای و قشر بیرونی. در جوامع درون‌ساخت طبقه‌ی فرادست و فرودست هستند از نظر نژادی یا قومی یا ایدئولوژیکی از یک جنس هستند. در جوامع برون‌ساخت که طبقات فرادست و فرودست از یک جنس نیستند، کوچکترین اعتراض را به نشانه‌ی براندازی حکومت می‌دانند و سریع آن را از بین می‌برند.

در جوامع برون‌ساخت هراس طبقاتی به وجود می‌آید؛ به شکنجه‌های دوران هخامنشیان نگاه کنید گزمه‌ها مهم‌ترین افرادی هستند که هراس اجتماعی تولید می‌کنند. تعلق طبقاتی و هیجانات تند طبقه‌ی فرودست در کنار مهاجرت طبقاتی و خرید طبقاتی ویژگی‌های چارچوب طبقاتی یک جامعه را نشان می‌دهند.

پس از به وجود آمدن مالکیت از پرهمیاری به کم‌همیاری می‌رسیم؛ جوامع از کم‌تفکیک‌یافتگی شروع می‌شوند به سوی پرتفکیک‌یافتگی حرکت می‌کنند. هر چه جامعه پرتفکیک‌یافته‌تر شود اختلاف‌ها کمتر به نزاع و درگیر می‌رسد. در جوامع پرتفکیک‌یافته دمکراسی وجود دارد. در جوامع پرتقکیک‌یافته، دیالکتیک با اسلوب فاصله را داریم؛ زمانی که اسلوب فاصله وجود داشته باشد تضاد وجود دارد و این تضاد نشان از پویایی یک جامعه است. در کشورهای کم‌تفکیک‌یافته تناقض وجود دارد و در تناقض یکی باید دیگری را براندازی کند. در جوامع صنعتی ما انقلاب و شورش نداریم، بلکه خواسته‌ها به شکل مطالبه‌گری است.

 در انتهای کلام تنهایی به توضیح و تفسیر نمایه هم‌فراخوانی عناصر نظری پارادایم تفسیری پراگمتیستی در فراشدگی تاریخی در سه دوره‌ی قاجار و پهلوی و جمهوری اسلامی پرداخت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.