«ساخت ایران» لنگ می‌زند

0 158

روزی روزگاری ماهاتیر محمد تابلو مطب خود را پایین کشید و اعلام عمومی کرد که تا اطلاع ثانوی مریضی نمی‌پذیرد. زیرا اقتصاد کشور بیشتر از مریض‌هایی که به مطبش آمد و شد دارند به درمان نیاز دارد. وی قول داد پس از آنکه اقتصاد مالزی را درمان کرد مجددا تابلو را در سر در مطب بکوبد.

 نخست وزیر ماهاتیر پس از استقرار در پوتراجایا همین کار را هم کرد. هم در نجات اقتصادی با دستمایه قرار دادن یک مدل بومی و هم در نجات جان میلیون‌ها نفر از مردم کشورش از بیماری‌های جسمی و بیماری فقر.

 شعارها هنوز در چنین حکمرانی‌هایی که بنا به نوع تفسیر و قرائت خاص خود جامعه را به خودی و غیرخودی و اهل و نااهل تقسیم‌بندی نکرده و تفکرات و تنوع ایده‌ها را نوازش نکرده سربلند هستند و جواب می‌دهند. حتی اگر دچار بدترین و وخیم‌ترین تروماهای اجتماعی و نهایتا اقتصادی جهان باشند. در ایران اما شعارها رنگ باخته‌اند و مهره سوخته‌اند. نیروهای مولد به عنوان بزرگ‌ترین سرمایه کشور از سر بیکاری مهاجرت می‌کنند و مردم ناچارا به جای مشارکت فعالانه در تولید و نجات اقتصاد کشور، سر ماه یارانه معیشتی و بسته‌های تشویقی می‌گیرند.

در ایران حمایت از تولید داخلی تنها در حد یک شعار باقی مانده تا همچنان هر چه سنگ است برای پای لنگ باشد. با وجود اینکه برای رهایی از توده مشکلات همه چیز داریم اما اقتصاد ایران لنگ می‌زند و خواسته یا ناخواسته به انزوا و گوشه‌نشینی روی آورده و طبیب ندارد. حال بماند که این ترومایی که به جان اقتصاد ایران و تولید ملی افتاده نشأت گرفته از ایدئولوژی‌های سیاسی است و تنها ‌اندکی از مصیبت‌های آن از نوع سیاستگذاری و برنامه‌ریزی تئوریسین‌های اقتصادی ایران ناشی می‌شود.

 زمانی قرار بود راهبرد اقتصاد مقاومتی چشم و چراغ فعالیت‌های اقتصادی در ایران باشد و به اقتصاد و مردم آن کمک کند اما حتی همین راهبرد و عدم توافق بر سر نوع تفسیر بندهای مختلف آن به مانعی در مسیر اعتلای تولید داخلی در ایران تبدیل شد.

هزار«سنگ» پیش پای یک اقتصاد لَنگ موجب شده تولیدکننده ایرانی به جایی برسد که فریاد بزند” مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان “.

وضعیت حال حاضر چنان پیش رفته که بسیاری از فعالان اقتصادی، تولیدکنندگان و تجار ایرانی آشکارا و بی‌پرده می‌گویند از فعالیت صادراتی خسته شده‌اند زیرا بر عکس واردکنندگانی که دست بر قضا در مسؤولیت خود خوش درخشیده‌اند هیچ سودی در تولید و صادرات نیست.

می‌گویند اقتصاد چین، اقتصادی است که با استراتژی به چین فعلی تبدیل شد نه با معجزه تا هر روز بتواند جهان را غافلگیر کند. در واقع اقتصاد سیاسیِ سیاست خارجی چین در عصر جهانی شدن اقتصاد این کشور را تا بدین جا رساند اما در ایران به عنوان یکی از شرکای استراتژیک چین چه کردیم که تولیدکننده ایرانی از هزینه کرد سرمایه خود در بخش تولید و اشتغال این چنین پشیمان است.

اقتصاد ایران یک اقتصاد ترکیبی است که بالای ۶۰ درصد آن به شیوه متمرکز و دستوری اداره می‌شود. آنچه که با نگاه به اقتصاد ایران دست‌گیرمان می‌شود اقتصاد مقاومتی در شرایط تحریم‌های بین‌المللی و انزوای جهانی نیست بلکه مقاومتی‌ست جهت‌دار و تعجب برانگیز در برابر اقتصاد داخلی که نفس تولید ملی را به شماره‌انداخته است.

چه شد که به اینجا رسیدیم تا تسهیلاتی که به تولیدکننده ایرانی تعلق می‌گیرد با سود بالای ۲۴ درصد به این سیستم بنگاه‌داری غیرقابل انعطاف و سودجو برگردد اما از شیر مرغ تا جان آدمیزات از سطل زباله گرفته تا سنگ پا با ارز ۴۲۰۰ تومانی بدون دردسر تهیه ارز و مواد اولیه و گرفتار شدن در تقابل‌های فرسایشی کارگری و کارفرمایی و مالیات و هزاران مورد دیگر وارد کشور شود.

واقعا چگونه در این وضعیت تبعیض‌آمیز هم برای قشر کارگر و هم برای فعالان اقتصادی و کارفرمایان انتظار ادامه مسیر را داریم وقتی نه انتظار کارگران به عنوان حلقه‌ای مهم در فرآیند تولید ملی از معیشت و حقوق و دستمزد پرداختی برآورده شد و نه تولیدکننده رمقی برای ادامه کار دارد. رقابت با بازارهای خارجی و رقبا که بماند که حتی طلایه‌داران برند ساخت ایران زعفران، پسته و فرش ایرانی هم از تازه نفس‌ها جا مانده‌اند.

وقتی پاسخی قانع کننده برای آشوبی که به جان اقتصاد و تولید ملی افتاده است پیدا نمی‌شود توپ در میدان بخش خصوصی و تولید کننده ایرانی است تا کارگران همه چیز را از چشم کارفرمای خود ببینند و تولیدکنندگان به بن‌بست و ورشکستگی بیاندیشند. همزمان با این فعل و انفعالات فرسایشی، بازارهای صادراتی یکی پس از دیگری برای ایران از دست می‌رود حتی در جایی که ایران مدت‌ها از آن به عنوان حیاط خلوت خود یاد می‌کرد.

تولیدکننده ایرانی و تولید ملی در کشور اَرج و قُرب ندارد. گواه آن ادامه سیاست تهاتری با کشورهای طرف معامله با ایران است. بی برو برگرد تک صدایی در اقتصاد ایران موج می‌زند و کار تیمی به رسمیت شناخته نمی‌شود. شعارهایی با بار معنایی سنگین و جذاب همچون «همراهی همه برای رونق تولید» سر داده می‌شود و از یک طرف زد و بندهای سیاسی و اقتصادی که جدیدا با اسم رمز سیاست تهاتری قد علم کرده با چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای آن هم در روز روشن به اشتیاق و انگیزه ملی برای ساختن کشور، نجات اقتصاد و تلاش برای خروج مردم از تله فقر دهن کجی می‌کند. در حالی که کشاورزان باور کرده‌اند قرار است در ازای تولید برنج، گندم و غلات و سایر محصولات از آنان حمایت شود.

 پاکستان بابت برق صادراتی ایران اعلام می‌کند که برای پرداخت بدهی خود می‌تواند بازار ایران را از برنج پاکستانی پر کند. مقامات سریلانکا هم می‌گویند بدهی ۲۵۰ میلیون دلاری خود به ایران بابت خرید نفت در سال ۲۰۱۲ را طی چهار قسط و ذیل قرارداد «چای در برابر نفت»، با موفقیت پرداخت و با ایران تسویه کرده‌اند. یا مثلا از قول زیاد علی فاضل وزیر برق عراق خبر می‌رسد وزارت برق عراق همه بدهی‌های گاز به ایران را پرداخت کرده و در حساب اختصاصی در بانک تجارت عراق قرار داده اما به دلیل تحریم‌ها، فرآیند پرداخت تکمیل نشده و اکنون گاز ایران با نفت سیاه عراق تهاتر می‌شود. اصطلاحی که معمولا برای مازوت، به عنوان آلاینده‌ترین سوخت فسیلی، به کار می‌رود. اینجا ایران است. اقتصادی که خود را تافته جدا بافته از نظام بین‌الملل می‌بیند و برای بی‌ثباتی، افزایش تورم، نوسان نرخ ارز، فساد اقتصادی، تحریم، محدودیت تأمین مالی، بهره‌وری پایین و … به غیر از ارائه آمارهایی اتو کشیده از رشد اقتصادی که مردم در زندگی خود آن را لمس نمی‌کنند پاسخی ندارد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.