فردگرایی اغراق‌شده، روایتی ناگفته در شهر

دو فیلمساز گیلانی برگزیده جشنواره داکا از چالش‌های فیلم کوتاه می‌گویند

0 583

دو فیلم «داستان ابراهیم» و «رویابین» که به ترتیب ساخته‌ی «هومن فاخته» و «مهران همت‌زاده» هستند، امسال در جشنواره‌ی داکا از منتخبین شدند. این جشنواره در یک بخش فیلم‌های بلند با عنوان مسابقه سینمای آسیا و استرالیا و همچنین بخش‌های سینمای جهان، فیلم کودک، فیلمسازان زن، بخش فیلم‌های کوتاه و مستقل و بخش فیلم‌‌های معناگرا برگزار می‌شود.

جشنواره بین‌المللی فیلم داکا یکی از معتبرترین جشنواره‌های جنوب آسیاست که از سال ۱۹۹۲ میلادی در شهر داکا پایتخت کشور بنگلادش برگزار می‌شود.

با توجه به اهمیت این موضوع و چالش‌هایی که پیش روی فیلم‌کوتاه وجود داشت با این دو فیلمساز جوان گفت و گو کردیم که در ادامه می‌آید. همت‌زاده متولد سال ۱۳۶۸ در شعر بندرانزلی است و فارغ‌التحصیل رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه گیلان. او همچنین دانش‌آموخته‌ی کارگردانی سینما از آموزشگاه کارنامه است و فیلم‌هایی چون پلاستیک (۱۳۹۲)، سرانجام می‌گذارم بروی (۱۳۹۳)، پاسپورت (۱۳۹۵)، انقلاب (۱۳۹۶) و رویابین (۱۳۹۸) را در کارنامه‌ی خود دارد.

هومن فاخته متولد ۱۳۶۹ رشت، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه گیلان و از فارغ التحصیلان انجمن سینمای جوانان ایران می باشد و در دو حوزه ی عکاسی و فیلمسازی فعالیت می‌کند.

ابتدا از فاخته پرسیدیم که ایده‌ی فیلم «داستان ابراهیم» چگونه در ذهنش شکل گرفت. او با اشاره به اینکه فردیت در جامعه‌ی امروز بسیار شایع شده است، توضیح می‌دهد: «ایده‌ی داستان ابراهیم از پاییز یا زمستان سال ۹۶ شروع شد. یکبار که در تاکسی بودم، نکته‌ای که خیلی توجه مرا جلب کرد، این بود که رانندگان تاکسی بسیار دوست دارند با ما ارتباط برقرار کنند. ویژگی زندگی امروزه همه چیز را بسیار فردی کرده است؛ این فردگرایی اغراق‌شده و بسیار، ما را در غار خودمان فرو برده است. وقتی چند نفر داخل تاکسی هستند، می‌بینید که بسیاری از این مسافران دردمند هستند و چهره‌شان نگران است و گویی گرفتاری بسیاری دارند.

آنقدر در خود فرو رفته‌اند که هندزفری در گوش می‌گذارند تا حتی صدای بیرون را نشنوند. ایده از اینجا شکل گرفت. چون داستان ابراهیم درباره‌ی راننده تاکسی‌ای در شهر رشت است که یک ضربه‌ی عاطفی را در کودکی تجربه کرده است و الان در موقعیت عجیب و غریب روانی قرار گرفته است. روزی تصمیم می‌گیرد که با یکی از مسافرانش سر صحبت را باز و داستانش را تعریف کند، داستانی که بسیار برایش مهم است و در درجه‌ی اول اهمیت قرار دارد و تا حالا این خاطره‌ی تلخ را با کسی در میان نگذاشته است و بعد از سالها تصمیم می‌گیرد بازگویش کند.»

او در ادامه با اشاره به اینکه عدم ارتباط افراد در جامعه‌ی امروز او را به ساختن این کار وادار کرد می‌گوید: «بعد از چند دقیقه که از جریان خاطره‌ی راننده می‌گذرد، مسافر از ماشین پیاده می‌شود و خاطره نیمه‌تمام باقی می‌ماند. یعنی هرکسی این کار را می‌کرد. عدم ارتباط افراد با یکدیگر مرا به ساختن این فیلم تشویق کرد. بعد از آن داستان اگر سوار تاکسی بشوم، هندزفری بر گوش نمی‌گذارم تا ارتباط شکل بگیرد، هرچند موضوعی که صحبت می‌کنند، نادرست باشد. بنابراین داستان ابراهیم درباره‌ی راننده‌ای است که نمی‌تواند داستان خود را بگوید و سر هر مسافری ناتمام می‌ماند. یک روز صبح بلند می‌شود و تصمیم می‌گیرد که تمام این داستان را توسط بلندگو در سطح شهر فریاد بزند.»

او در ادامه با اشاره به اینکه این ایده حتی بعد از چند ماه هنوز هم جذابیت خود را داشت تصریح می‌کند: «این ایده که به سراغم آمد، نوشتمش. وقتی یکی یا دو ماه بعد به متن فیلمنامه رجوع کردم، هنوز برایم جذاب بود و ایده‌ای نبود که بعد از گذشت چند مدت، تازگی‌اش را از دست داده باشد و مصر شدم آن را بسازم. تیم خودم را جمع کردم؛ کسانی که همراهم شدند، در این سالها با من بودند. بعضی‌ها در حوزه‌ی تئاتر و بازیگری، بعضی‌ها مانند مهران همت‌زاده در حوزه‌ی فیلم‌سازی، کارگردانی و فیلمنامه‌نویسی؛ به عنوان مثال مهران همت‌زاده در این فیلم دستیار من بود، یا بازیگر نقش اول و کسی که نقش راننده را بازی می‌کند، اشکان بخشنده یکی از بچه‌های تئاتر شهر رشت است و از طریق یکی از دوستانم با او آشنا شدم. بقیه‌ی کسانی هم که در فیلم حضور داشتند، در گذشته به نحوی همکارم بودند.

جشنواره‌ها به‌راحتی فیلم‌های خوب را کنار می‌گذارند، آن هم به‌دلیل یک سری خط قرمزهای عجیب که منطقی نیستند و این دلسردکننده است.

ما فیلم را در سال ۹۶ فیلمبرداری کردیم و یک سری پلان‌ها بود که خودم فیلمبرداری کردم و بسیار چریکی ساخته شد، بدون صدابردار؛ فقط من، دستیارم و بازیگر در سطح شهر راه افتادیم تا آن پلان‌هایی که ابراهیم با بلندگو در جاهای مختلف رشت فریاد می‌کند را بگیریم و هنوز هم کسی به او گوش نمی‌داد. آنها را در سال ۹۷ گرفتیم. تدوین فیلم تابستان سال ۹۷ تمام و پرونده‌اش بسته شد. بعد با انجمن سینمای جوانان انزلی قرارداد بستیم و فیلم را از من خریدند و کم‌کم کار پخش آن شروع شد و بعد به جشنواره‌ی داکا رسید.»

از او در مورد درآمدی از ساخت فیلم کوتاه کسب می‌شود پرسیدم و او می‌افزاید: «اصلا درآمدی در فیلم کوتاه نیست. مگر اینکه فیلم شما را یک سری پخش‌کننده و تهیه‌کننده بخرند و یا حداقل آنقدر اعتبار داشته باشی که فیلمت را به پلتفرم‌های خارج از ایران و داخل ایران بفروشی. ولی به طور کل شرایط برای فیلم ساختن و دیده شدن بسیار سخت است. چون می‌بینی که جشنواره‌ها به‌راحتی فیلم‌های خوب را کنار می‌گذارند، آن هم به‌دلیل یک سری خط قرمزهای عجیب که منطقی نیستند و این دلسردکننده است و چیزی جز جنون و شور ما برای ادامه‌ی راه باقی نمی‌ماند.»

فاخته در پاسخ به این سوال که شاخصه‌های ابتدایی فیلم کوتاه از نظر شما چه چیزهایی است؟ می‌گوید: اولین شاخصه زمان است. زمان و فشردگی فیلم کوتاه در بیان خودش، آن را از فیلم بلند متمایز می‌کند. تعریف دقیقی هم از فیلم کوتاه وجود ندارد که فیلمسازان روی آن توافق داشته باشند. هرکس از مسیر خودش به فیلم کوتاه نزدیک می‌شود.

بعد از فارغ‌التحصیلی، انتظار داریم که ارگان از شما حمایت کند، چون آنها ارتباطاتی با منابع قدرت برای تأمین تجهیزات فیلم کوتاه و بودجه دارند و اینها باید در اختیار استعدادهای آن شهر قرار بگیرد، وگرنه برای چه احداث شده است؟

به گفته‌ی وی، ساخت فیلم کوتاه به نحوه‌ی اجرای ایده هم مربوط است. آیا فیلمی شخصیت‌محور است. تولید و پروداکشن بزرگ‌تری دارد. فیلم کوتاه با کمترین امکانات ساخته می‌شود. مگر اینکه تهیه‌کننده‌ای پیدا کنی و فیلمت را با استاندارد بسازی. همیشه از خودم پرسیده‌ام که چطور با کمترین امکانات می‌توان ایده‌ای بکر را شکل داد.

این فیلمساز در خصوص چالش‌های ساخت فیلم کوتاه نیز، بیان می‌کند: فرصت‌های پیشرفت برای دیده شدن اینقدر در کشور محدود است که هرکس به جایی می‌رسد، گویی غیر مستقیم عرصه را بر دیگران تنگ می‌کند و این مشکل در انجمن سینمای جوانان وجود داشت. من دانش‌آموخته‌ی سینمای جوانم، نهادی که باید فیلمسازان جوان را حمایت کند. بعد از فارغ‌التحصیلی، انتظار داریم که ارگان از شما حمایت کند، چون آنها ارتباطاتی با منابع قدرت برای تأمین تجهیزات فیلم کوتاه و بودجه دارند و اینها باید در اختیار استعدادهای آن شهر قرار بگیرد، وگرنه برای چه احداث شده است؟ حتی یک سه‌پایه هم در اختیار ما نمی‌گذاشتند و در حالیکه همان تجهیزات همیشه در اختیار رییس آن انجمن بود.

در ادامه از مهران همت‌زاده خواستیم که درباره‌ی فیلم کوتاهش «رویابین» توضیحی به ما بدهد. وی می‌گوید: شش ماه پروسه‌ی نوشتن فیلم‌نامه زمان برد و بعد دو تا سه‌هفته پیش تولید: انتخاب لوکیشن، بازیگر و تمرین ادامه یافت. در شش جلسه فیلم‌برداری تمام شد. از نظر تولیدی کمی کارمان سخت بود، چون سکانس‌های خارجی داشتیم و مرتب از شب‌کاری به روزکاری می‌رفتیم و برعکس و از این نظر بسیار سخت بود.

چون بازیگر ما در فیلم باید موهایش را از ته می‌تراشید، محدودیت رکورد هم داشتیم، یعنی اگر از پلانی خوشمان نمی‌آمد، نمی‌توانستیم دوباره بگیریم. به همین دلیل سعی کردیم سریع‌تر کار را انجام بدهیم، با گروهی که بسیار همدل بودند و به این پروژه کمک کردند. بعد شش جلسه حول و حوش سه تا چهار ماه کارهای بعد از تولید داشتیم، چون کمی با صبر بیشتر رویش کار کردم و در نهایت آماده شد و کلا ده تا دوازده ماه طول کشید و بخش اعظمی از پیش تولید تمرین با بازیگر بود، مخصوصا بازیگر نقش اصلی روزبه انصاری که به نظرم در این فیلم درخشان ظاهر شد.

وی در خصوص بازگویی قصه‌ی فیلم کوتاه به صورت خلاصه هم می‌گوید: به نظر من در فیلم کوتاه زمان کمتری برای بیان قصه‌ی خود دارید. ولی زوائد حذف نمی‌شود. چون می‌توانید فیلم بلند ۲ ساعته‌ای بسازید و زوائد را از آن حذف کنید. به‌عنوان مثال به موضوعی که می‌توان در فیلمنامه‌ای یک ساعت و نیمه راحت‌تر به آن پرداخت، اگر بخواهید همان را در ۲۰ دقیقه بگویید، کار شما سخت‌تر می‌شود و خیلی اوقات همذات‌پنداری مخاطب با کاراکتر در یک فیلم کوتاه حاصل نمی‌شود. چون در فیلم بلند وقت بیشتری برای پرداختن به جزییات دارید و این باعث می‌شود مخاطب در فیلم بلند بهتر با کاراکتر ارتباط برقرار کند.

همت زاده در ادامه اضافه می‌کند: هر چیزی که خلق می‌شود، از فرم و محتوا تشکیل شده است. اگر منظور شما این است که به سمت محتوا گرایش دارم یا فرم، معتقدم فیلم‌ها با فرم‌ها به یاد می‌مانند و من به‌شخصه سعی می‌کنم قصه‌هایم را با فرمی نو بیان کنم و اعتقادم این است که این دو جدا نیستند و با هم به ذهن می‌آیند و لازم و ملزوم یکدیگر هستند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.