برای من تماشا شدن اغوا کننده است

گفت‌ وگو با حامد اریب فیلمساز گیلانی

0 550

حامد اریب فارغ‌التحصیل دوره‌ی تخصصی سینما از انجمن سینمای جوانان ایران است. وی کارگردان، نویسنده، تهیه‌کننده‌ی فیلم مستند و داستانی و روزنامه‌نگار است. اریب عضو انجمن بین‌المللی عکاسان فیاپ و عضو شورای آموزش سینمای جوانان ایران، عضو خانه‌ی عکاسان ایران و سازمان جهانی عکاسان است. از وی کتابها و مقالات چندی نیز منتشر شده است.

 فیلم‌های خانه روشن است، رشت خاطره شهر بارانی، درنگ سبز، حادثه هنوز، دوئل، خداوند کودک را آفرید، قصه همیشه، سمت خیال دوست و تازگی قدیم از وی جوایز خارجی و داخلی متعددی را کسب کرد. وی تاکنون نمایشگاه‌های عکس انفرادی و گروهی متعددی نیز داشته و جوایز بسیاری نیز برده است.

حالا «حباب»آخرین فیلم او بر اساس رای داوران جشنواره «FFTG» نامزد دریافت جوایز بخش رسمی مسابقه و جایزه اصلی بهترین فیلم فستیوال «Audience Choice Award»  انتخاب شده است. پیش از این فیلم کوتاه «حباب» برگزیده فستیوال‌های اوستیای، ایتالیا و فستیوال مردم شناسی، اینتی ‌مالنته، فرانسه شده بود.

وقتی با آنها حرف می‌زدیم می‌خواستند به جایی بروند که نمی‌دانستند کجاست، می‌خواستند بروند و حتی مقصدشان را نمی‌دانستند و همین جرقه‌ای شد که فیلم را بسازم. کسانی که در کشورهای خودشان جایی ندارند؛ با مرز دریایی به یونان فرار می‌کنند، ساحلی که پر از پلاستیک و تیوب است، تیوبی که نمی‌تواند کسی را نجات دهد. کمپ‌هایی که هیچ چیز ندارند و هر از چندگاهی با بولدوزر کمپ‌هاشان را خراب می‌کنند و وقتی سؤال می‌کنند که اهل کجایید، می‌گویند هیچ جا.

این فیلم که  با  نقش‌آفرینی  «کوروش رنجبر» شاعر، نویسنده و عکاس گیلانی ساخته شده، حکایت مردی است که کشور خود را بی وداع و بی خبر ترک می‌کند، و در غربت، مادر، پاسخ تماسهایش را نمی‌دهد. به همین مناسبت پای صحبت «حامد اریب» نشستیم تا از دغدغه‌های فیلم‌سازی‌اش سؤالاتی بپرسیم.

مختصری در مورد فیلم «حباب» توضیح دهید.

این فیلم براساس تجربیات خود من ساخته شده است. ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که از هر ده نفر، پنج تا شش نفر یا می‌خواهند از ایران بروند و یا از ایران رفته‌اند و یا آرزوی رفتن از ایران را در سر می‌پرورانند و قضیه‌ای است که هر روز با آن مواجهیم: با قصه‌ی مهاجرت. بسیاری از دوستان من از ایران رفته‌اند و آنها که مانده‌اند یا در مرحله‌ی رفتن هستند و یا نمی‌توانند بروند و این موضوع اذیتم می‌کند.» او در ادامه با اشاره به اینکه خودش در برهه‌های مختلف به این موضوع فکر کرده است، افزود: «بسیار جدی و گاهی کمترو این موضوع ناراحتم می‌کند و فکر می‌کنم که چرا باید به این مسأله فکر کنم و بعد تسلیم شده‌ام که چاره‌ای جز این ندارم. پس این موضوع، یعنی مهاجرت، موضوعی بود که من و اطرافیانم با آن زندگی می‌کنیم. فکر می‌کنم در این دوره خیلی‌ها این موضوع را تجربه کرده‌اند.

شیوه‌ی ساخت فیلم به چه صورت بوده است؟

برای ساخت مستندی درباره‌ی رشت با دوستم کوروش رنجبر که شاعر، عکاس و نویسنده است، در استانبول بودیم و آنجا از نزدیک (البته ما در پروژه بودیم که هفته‌ی بعدش قرار بود به ایران برگردیم) افراد درگیر پروسه‌ی مهاجرت را می‌دیدیم. جدا از خانواده‌هاشان در شهری غریب بودند، شهری که اتفاقا از نظر بافت فرهنگی بسیار شبیه ما است. ولی وقتی پوسته‌ی شهر را کنار می‌زنید، در پشتش غربت است که رخ می‌نماید و آدم‌ها در غربت، تنهایی اذیت‌شان می‌کند. شاید پشت میزی چند نفره بنشینند و صدای قهقهه‌ای هم بشنوند، اما لحظاتی است که احساس می‌کردم آن اتفاق برای من هم می‌افتد. نه فقط برای ما؛ برای افغان‌ها، یا مردم سوریه. وقتی با آنها حرف می‌زدیم می‌خواستند به جایی بروند که نمی‌دانستند کجاست، می‌خواستند بروند و حتی مقصدشان را نمی‌دانستند و همین جرقه‌ای شد که فیلم را بسازم. کسانی که در کشورهای خودشان جایی ندارند؛ با مرز دریایی به یونان فرار می‌کنند، ساحلی که پر از پلاستیک و تیوب است، تیوبی که نمی‌تواند کسی را نجات دهد. کمپ‌هایی که هیچ چیز ندارند و هر از چندگاهی با بولدوزر کمپ‌هاشان را خراب می‌کنند و وقتی سؤال می‌کنند که اهل کجایید، می‌گویند هیچ جا؛ چون اگر بگویند آنها را برمی‌گردانند، بنابراین افرادی بی‌مکان و بی‌زمانند و اصلا نمی‌دانند چند مدت است در اینجا زندگی می‌کنند. کسانی که در تونل زمان گیر افتاده‌اند و اکنونِ خود را فراموش کرده‌اند. برای رسیدن به جایی تلاش می‌کنند که اصلا نمی‌دانند کجاست و این درد مرا واداشت که این فیلم را بسازم و این قصه‌ی ما نبود، زندگی ما در برهه‌ای بود.

 شاخصه‌های اصلی فیلم کوتاه از نظر شما چه چیزهایی است؟

ابتدا اینکه چرا فیلم کوتاه می‌سازیم و فیلم کوتاه چه تعریفی دارد: فیلم کوتاه یک ظرفیت زبانی در سینما است که به‌دلیل نداشتن دغدغه‌ی پول، فضای تجربه کردن زبان سینما را به فیلمساز می‌دهد. چون سینما با فیلم بلند به وجود نیامد. اولین فیلم‌های سینما، از نظر زمانی فیلم‌های کوتاه هستند. اولین فیلم برادران لومیر که ورود قطار به ایستگاه راه‌آهن را نشان می‌دهد، اولین صحنه‌ی سینما و فیلمی کوتاه است. بعد وقتی ضرورت داستان‌گویی برای سینماگران به وجود آمد و ادبیات هم اضافه شد، به زمان فیلم‌ها افزوده شد. چند سالی که گذشت، استاندارد وارد سینما شد. فیلم‌های ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه فیلم بلند بودند، فیلم زیر ۹۰ دقیقه، نیمه‌بلند، فیلم‌های ۴۵ دقیقه‌ای و کمتر از آن که فیلم کوتاه است. وقتی داشتم به ادوار فستیوال کن نگاه می‌کردم، به بخش مسابقه‌ی فیلم کوتاه؛ افرادی مانند جین کمپیون قبل از آنکه فیلم بلند بسازند، در بخش مسابقه‌ی فیلم کوتاه کن اثری داشت. یا در حالیکه فیلم بلند می‌ساختند، فیلم کوتاه هم می‌ساختند و تجریبات زبان سینما را گسترده می‌کردند. فیلم کوتاه امروز هم در دنیا یک فیلم آماتور نیست، برعکس مدیومی برای تجربه کردن گونه‌های مختلف زبان سینما است.

 نخستین تفاوت میان فیلم بلند و کوتاه زمان آنهاست. دیگر چه تفاوت‌هایی در آنها برجسته است؟

در فستیوال‌های فیلم کوتاه مثالی می‌زنند: کم گوی و گزیده‌گوی چون دُر. فیلم کوتاه زمانی بسیار کوتاه نسبت به فیلم بلند دارد، باید حرف و حسی را به تماشاگر منتقل کنید تا او بتواند در زمان کم درکش کند. اگر از شما بخواهند مسأله‌ای را در پانزده دقیقه روشن کنید، بدون مشکل حرف می‌زنید، ولی اگر از شما بخواهند در عرض یک دقیقه آن را بگویی، درگیر زمان می‌شوی و بعد می‌بینی چقدر کم  و ناچیز است. یک پلان چقدر باید طول بکشد. مانند دو نفری که با هم حرف می‌زنند، یا کسی در خیابان راه می‌رود؛ اگر از تماشاگر مفهوم در مورد پلان‌ها را بپرسید، نمی‌داند و این طبیعی است. از یک تا پانزده بشمارید. به ده نرسیدیم حوصله‌تان سر می‌رود. اینجاست که ما در فیلم کوتاه درگیر زمان می‌شویم. حالا فکر کنید که می‌خواهید حرف خاصی را در عرض دو تا پانزده دقیقه بگویید، ولی فیلمساز فیلم بلند ۸۰ تا ۹۰ دقیقه زمان دارد. پس خیلی کار سخت‌تری دارید. فیلم‌تان باید بسیار فشرده‌تر و موجز باشد، نباید شاخ و بال بدهید و داستان فرعی بگویید و تماشاگر را مستقیما با کنه حرف خود روبه‌رو بسازید. این تفاوت بزرگ با فیلم بلند است.

 فیلم کوتاه باید از شخصیت‌ها و کاراکترهای کمتری استفاده کند؟

 بستکی به داستان و فرمی دارد که انتخاب می‌کنید. شاید در داستانی ۸ تا ۱۰ پرسوناژ داشته باشید ولی درست در جای خودشان قرارشان دهید. ولی به خاطر زمان، برای اینکه پرسوناژ را بشناسی، به زمان احتیاج داری. نمی‌توان چندین کاراکتر را در عرض پنج دقیقه معرفی کنی. فیلم‌های کوتاه، فیلم‌هایی مینیمال هستند، فیلم‌هایی که جهان و آدم‌هایش، فشرده‌اند. چون جهان فیلم کوتاه، مینیمال است، از زواید و حواشی پرهیز  و سعی می‌کنیم قبل و بعدش را با عنصر ایجاز، به فضایی که درست می‌کنیم، محول کنیم. برخلاف فیلم بلند که داستان می‌گوید. ما در فیلم کوتاه این فضا را نداریم.

 چطور یک فیلم کوتاه که وارد جشنواره می‌شود، مورد داوری قرار می‌گیرد و انتخاب می‌شود و معیار آنها برای انتخاب فیلم خوب چیست؟

 ما از یک فرمولی استفاده می‌کنیم: جهان شما چیست و حرفت را چطور می‌گویی. همه‌ی ما قلابی داریم. من فیلمساز اگر بتوانم  قلاب فیلمم را وارد ذهن شما کنم و آن را همانجا نگه دارم، فیلم خوبی ساخته‌ام. بعضی از این قلاب‌ها کند هستند. ما چرا فیلم می‌سازیم؟ چون قصه داریم و می‌خواهیم با افرادی دیگر در ارتباط بگذاریم. هر موقع قصه‌‌ی من برای شما جذاب باشد، فیلمم را می‌بینید. قصه‌ی من قلاب من است. اگر قصه‌هایم مردم را درگیر کند، داستان مرا می‌بینند و فرقی نمی‌کند اهل کجا باشند. اگر فیلم کوتاهم را با فرم مناسب، داستان مناسب، صدای مناسب و موسیقی خوب انتقال دهم، فیلم خوبی ساخته‌ام. همه‌ی اینها به‌واسطه‌ی کارگردان کنار هم جمع می‌شوند و کپسولی به اسم فیلم را درست می‌کنند. همه‌ی اینها باید درست کار کنند. چون تماشاچی شوخی ندارد. برای من تماشا شدن اغواکننده است. از خودم همیشه می‌پرسم که چرا باید این فیلم را ببینم. چه قصه‌ای را می‌خواهد تعریف کند؟ آیا تأثیرگذار است و به خوبی تعریفش کرده‌ام؟ در فیلم باید تصویر، صدا، موسیقی، تیتراژ، اصلاح رنگ و خروجی و… خوب باشند.

برای ارسال فیلمی به خارج از کشور از چه فیلترهایی باید عبور کنید؟

 فیلتر که خیر. باید مسیرهایی را پشت سر بگذارید. سال ۱۳۷۸ فیلم کوتاه دوئل را ساختم که در فستیوال آمینس فرانسه برگزیده و نمایش داده شد. فستیوال آمینس جشنواره‌ی بسیار معتبری است و می‌گویند خواهرزاده‌ی فستیوال کن است و همانقدر قدمت دارد. آن زمان فضا بسیار سخت بود. ابتدا باید فیلم‌ها را ارشاد می‌بردیم تا تأیید کنند و بر روی آن مهری بزنند تا در ساختار اداره‌ی پست به خارج از کشور ارسال شود. کسی در وزارت ارشاد مسوول دیدن این فیلم‌ها بود و اگر از آن فیلم خوشش نمی‌آمد، اجازه‌ی ارسال نمی‌داد و اگر آن مهر آبی بر روی بسته‌ی پستی زده نمی‌شد، هیچ اهمیتی نداشت چه فستیوالی است.

فستیوال‌های دنیا برای ایرانی‌ها بخش ویژه‌ای دارند. به عنوان مثال ۱۰ سهمیه‌ی مجانی به ایرانی‌ها می‌دهند. fftg هم اینگونه بود. تنها ۴ فیلم قادر بود از ایران برود. اگر تحریم بتواند جلوی نقل و انتقال مالی من را بگیرد، ولی نمی‌تواند مانع فیلم و حرف من شود.

الان همه چیز بر بستر اینترنت است و بسیاری از اینها آنلاین هستند. لینک فیلمت را می‌توانی بر بستر اینترنت آپلود کنی و همان لینک را برای فستیوال‌های مختلف بفرستی. بستگی به این دارد که چقدر بتوانی با آنها ارتباط برقرار کنی. بعضی از فستیوال‌ها، فیلترهای خیلی سخت‌تری دارند و باید با آنها نامه‌نگاری کنی. الان چند بستر پخش اینترنتی وجود دارد: مانند فری‌وی و فیلم دیپازیت. فستیوال‌ها ورودی دارند، بسیاری‌شان خصوصی هستند و باید برای آوردن داوران معتبر و کرایه‌ی سینما پول بدهند و با دریافت پول از من فیلمساز از پس هزینه‌ها برمی‌آید. ورودی هم بین ۱۰ تا ۱۵۰ یورو متغیر است. ولی از آنجا که ما تحریم هستیم، نمی‌توانیم نقل و انتقال مالی داشته باشیم. به این منظور فستیوال‌های دنیا برای ایرانی‌ها بخش ویژه‌ای دارند. به عنوان مثال ۱۰ سهمیه‌ی مجانی به ایرانی‌ها می‌دهند. fftg هم اینگونه بود. تنها ۴ فیلم قادر بود از ایران برود. اگر تحریم بتواند جلوی نقل و انتقال مالی من را بگیرد، ولی نمی‌تواند مانع فیلم و حرف من شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.