چوموش که به فارسی «چموش» گفته میشود، پاافزار و کفش سنتی گیلهمردی است. کفشی کاملا بومی که بیشتر ساکنان مناطق کوهستانی گیلان از آن استفاده میکردند و اکنون سالهاست کاربرد خود را از دست داده است. از جمله امتیازهای این پای افزار، سبکی و یکپارچگیاش بود، چرا که درز نداشت.
چموشدوزی در مناطق کوهستانی گیلان از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است، این اهمیت را میتوان در نام بعضی از روستاها یافت. زیرا نام بعضی از روستاها از شغل غالب در آن نشات گرفته است. روستاهایی چون: «چاموش دوزان» در ماسال و شاندرمن، «چاروقدوزی محله» در لاهیجان و «چاموش محله» در خانقاهبر ماسال، موید این مهم است.
در گذشته در ماسوله دو نوع چموش تولید میشد: چموش مخصوص شکار که به آن «شکار چوموش» میگفتند با بند چرمین به پا بسته میشد. نوع دیگر نیز فاقد بندهای چرمین بود.
در تالش نیز دو نوع چموش دوخته میشد. نوع مرغوب آن «فتنی»(Feteny) نام داشت و نوع دیگر آن که از نظر کیفیت در درجهی پایینتری قرار داشت و از پوست دباغیشده دوخته میشد، «مازرده»(mazarda) نامیده میشد.
بعضی از چموشها را از چرم خام یا «کاله چرم» میدوختند. اما چموشهای مرغوبتر، همیشه از چرمهای دباغی شده دوخته میشد. چرمها در دباغخانههای محلی دباغی میشد و برای رنگ کردن آن از رنگهای گیاهی مانند: پوست انار استفاده میکردند. در گذشته برای تولید چموش، مشاغلی مرتبط با دباغی چرم، رنگ کردن آن، آسیاب جهت تهیهی آرد از پوست انار، حمل و نقل و مانند آن وجود داشت.
مواد اولیهی مورد استفاده در چموشدوزی عبارتند از:
- چرم گاو و گوساله دباغی شده که امروزه از همدان تهیه میشود، اما در گذشته که دوخت چموش از رونق مناسبی برخوردار بود، تمامی مراحل تهیه چرم و دباغی آن در ماسوله انجام میگرفت.
- نخ مورد استفاده برای دوختن که معمولا نخ قالیبافی بوده و پس از موم کشیدن از آن استفاده میشود. این کار مانع نفوذ آب در محل دوخت شده و اصطکاک ضمن کار را از بین میبرد.
- کامواهای رنگی برای ایجاد نقش روی چموش و تزییناتی مانند: منگوله
- پارچه به عنوان کف کار
- چسب برای چسباندن آستر به کف چموش
ابزار کار چموش
- سندان چوبی که تمام کارهای تولید چموش تا قبل از دوخت بر روی آن انجام میشود.
- مشته که در قدیم برنجی ولی امروز آهنی است و در هر مرحلهای از کار که نیاز به نیروهای شدید ضربهای باشد، بهکار میرود.
چموشدوزی در مناطق کوهستانی گیلان از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است، این اهمیت را میتوان در نام بعضی از روستاها یافت. روستاهایی چون: «چاموش دوزان» در ماسال و شاندرمن، «چاروقدوزی محله» در لاهیجان و «چاموش محله» در خانقاهبر ماسال موید این مهم است.
امروزه در حفاریهای باستانشناسی، مشتههای آهنی یافت شده که در داخل آن گلولههایی فلزی برای ایجاد اصواتی موزون در هنگام کاربرد مشته تعبیه شده بود، تا موجب یکنواختی استفاده از مشته و نیز ایجاد فضایی دلنشین هنگام کاربرد چموشدوز شود.
- درفش که برای سوراخ کردن چرم استفاده میشود.
- سوزن با قوسی ملایم که جهت چیندوزی و بخیه دوزی بهکار میرود.
- انگشتانهی چرمی برای جلوگیری از پارگی دست در حین کار
- گازن از جنس فولاد که از طرف تیز و برنده آن برای برش چرم و از انتهای آن برای صاف کردن چرم استفاده میشود.
- شفره از جنس فولاد که جهت نازک کردن لبهی کار استفاده میشود.
- قالبهای چوبی در اندازه های مختلف بزرگ پا، کوچک پا، بچهگانه و تزیینیسنگ برای تیز کردن گازن.
از دلایل افول رشتهی چموشدوزی میتوان به هزینهی بالای تهیهی مواد اولیه و در نتیجه افزایش قیمت چموش، طولانی بودن فرایند تولید اشاره کرد. نداشتن جنبهی کاربردی به دلیل عدم انطباق چموش با البسهی جدید، عدم برنامهریزی مناسب و به دنبال آن عدم حمایتهای لازم توسط ارگانهای ذیربط از دیگر دلایل کمزنگ شدن این هنر بومی است.
به دلیل گرانی و هزینهی بالای تهیه چموشهای چرمی، به مرور دوخت و استفاده از چموش چرمی از رونق افتاد و نوع دیگر آن به نام «رزینی چموش» که از جنس لاستیک است، جای آنرا گرفت. این نوع از چموش را از لاستیک رویی تایرماشین تهیه میکردند و میدوختند.
بدین طریق زمانی که لاستیک رویی تایر ماشین فرسوده میشد، در کارگاهی مخصوص، قسمتهای عاجدار آنرا برمیداشتند، سپس ورقههایی نازک به ضخامت نیمسانتیمتر از آن جدا میکردند.
از این لایههای محکم و نازک به کمک نخهای قیطانی مومکشی شده، چموش لاستیکی میدوختند. چموش لاستیکی به سبب جنس آن متناسب با وضعیت اقلیمی استان بود و در برف و باران به راحتی مورد استفاده قرار میگرفت و به همین دلیل رقیبی سرسختی برای چموش چرمی محسوب شد.
از طرفی امروزه چرم مورد نیاز برای تهیه چموش برخلاف گذشته که داخل استان تهیه میشد، از همدان خریداری میشود که علاوه بر از بین رفتن مشاغلی مانند دباغی، رنگآمیزی و مانند آن، موجب بالارفتن هزینهی تهیهی چرم بوده که این امر منتج به افزایش قیمت چموش برای جبران هزینهها شده است.
امروزه در حفاریهای باستانشناسی، مشتههای آهنی یافت شده که در داخل آن گلولههایی فلزی برای ایجاد اصواتی موزون در هنگام کاربرد مشته تعبیه شده بود، تا موجب یکنواختی استفاده از مشته و نیز ایجاد فضایی دلنشین هنگام کاربرد چموشدوز شود.
امروزه چموشدوزی تقریبا در زمرهی رشتههای منسوخشدهی استان بوده و فقط تعدادی انگشتشمار که آنان نیز به ندرت فعالیت دارند، در این حرفه مشغول هستند. و این در حالیست که در گذشتهای نه چندان دور، چموشدوزی جزو رشتههای فعال استان گیلان و به ویژه ماسوله بوده و تعداد زیادی به طور مستقیم و غیرمستقیم از این هنر سنتی امرار معاش میکردند.
از دلایل افول رشتهی چموشدوزی میتوان به هزینهی بالای تهیهی مواد اولیه و در نتیجه افزایش قیمت چموش، طولانی بودن فرایند تولید اشاره کرد. نداشتن جنبهی کاربردی به دلیل عدم انطباق چموش با البسهی جدید، عدم برنامهریزی مناسب و به دنبال آن عدم حمایتهای لازم توسط ارگانهای ذیربط از دیگر دلایل کمزنگ شدن این هنر بومی است.
عدم برنامهریزی صحیح در راستای بازاریابی و نبود بازارهای مناسب برای عرضهی محصولات صنایع دستی از یک سو و همچنین وجود مشکلات شخصی و حرفهای که در زندگی روزمرهی هنرمندان پدید آمده، مانع بزرگی بر سر راه انتقال هنر و تجربهی آنان به نسل جوان شده است تا جایی که امروزه بسیاری از هنرهای دستی کاملا به دست فراموشی سپرده شدهاند.. بیتردید لازمهی بهبود این وضعیت، برنامهریزی صحیح و علمی سازمانهای ذیربط در راستای حمایت، توسعه و آموزش هنرهای دستی و سنتی به نسل جدید است.
عکسها: مریم فخرایی
نظرات بسته شده است.