آقایان ما می‌بینیم، می‌شنویم و می‌فهمیم

0 170

زمانی بود که از دیدن دانشجویانی که با یک بغل کتاب از وسط چهار راه می‌گذشتند و از لابلای ماشین‌ها به خط کشی خیابان توجه نمی‌کردند، متعجب و ناراحت می‌شدم نه از اینکه قانون و مقررات برایشان وجود نداشت نه اینکه ببینند ولی بی‌اعتناء باشند بلکه قانون برای بقیه بود، نگاه می‌کردم و می‌گفتم این همه تحصیل، این همه مدرسه رفتن، این همه معلم بالای سر ما و در انتها دانشگاه، تاثیری نداشته است؛ در یکی ازجلسه‌های عمومی دفترکارمان این مساله را مطرح کردم، جوانی از درون مجموعه دستش را بلند کرد و گفت که کسی ما را بهتر از این نمی‌خواهد، ما همین هستیم و به نظر‌ می‌آید همینجوری ما را می‌پذیرند، بهتر و بدتر ایرادی و یا ارزشی ندارد، جامعه همین‌جوری ما را می‌پذیرند و از ما تغییری نمی‌خواهد.

در مورد مساله بسیار بزرگی که اکنون در شهر و این استان پیش آمده و همه شهروندان را دچار شوک نموده یک نکته شاید بیشتر حایز اهمیت این است که ایشان همین یکی دو روز به این چنین شخصیتی تبدیل نشده، بلکه به تدریج به این مرحله از رفتار رسیده است. بنابراین چه کسانی یا چه چیزی در این پروسه تاثیرگذار بوده است؟ چرا نسبت به این نوع رفتار پیشگیری نشده؟ وقتی در دورانی که ایشان در مدیریت مجتمع فرهنگی خاتم‌الانبیاء رشت بودند و بر اساس چنین گمانه‌هایی برکنار شدند، چطور دوباره آن هم در مسند بالاتری ـ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ـ منصوب شدند؟ چطور حسینیه هنر تاسیس کردند؟ چطور عناوین را یکی پس از دیگری درنوردیدند، عمار زمانه ….

او در سازمانی بوده که اداره فرهنگ و ارشاد و اسلامی هست یعنی شما را در بن‌بست قرار دادیم به فرهنگی‌ها بر نمی‌خورد؟ به اداره آموزش و پرورش که او را پرورانده؟ به دانشگاه؟ به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر نمی‌خورد که همچنین اتفاقی افتاده است؟ به آن‌هایی که با ایمان و اعتقاد و راستی ارشاد می‌کنند! به فرهنگیانی که در کشور پرچم ادب و فرهنگ را بالای سر می گردانند! و بزرگانی که به گفته‌های خود ایمان دارند و عمل می‌کنند! در هر کلاه و لباسی که بر سر دارند، هیچ قاضی دستش را به علامت اعتراض بالا نبرد!

چه بر همه ما گذشته است که چنین بی‌عمل شده‌ایم. آیا همه آن‌چه ما برای این سرزمین می‌خواهیم در معدودی از افراد خلاصه می‌شود، تمام کسانی که در باقی ماندن این اشخاص و حتی ترفیع دادن به او تلاش کردند چرا نبایستی  عذرخواه جامعه باشند؟! چرا نباید بگویند که ما دیدیم یا ندیدیم یا چه کاری کردیم؟

آیا بشریت به این سمت می‌رود یا ما ایرانی‌ها راه را گم کرده‌ایم؟

خطایی در علم ارتباطات تعریف می‌شود با عنوان “همدلی محدود” که می‌گوید ما به صورت ناخودآگاه حد تعیین می‌کنیم و مرز می‌کشیم، این سوی مرز می‌شود افراد درون گروه ما و آن سوی مرز می‌شود افراد بیرون (آن‌ها)، وقتی مساله ایجاد می‌شود که ما نسبت به ان سوی مرز ذهنی غیرواقعی، غیرت، دوگانگی و دوری ایجاد می‌کنیم و دچار همدلی محدود می‌شویم. برای رهایی از این همدلی محدود باید استراتژی “یافتن یا ساختن وجه مشترک گسترده” را انتخاب کنیم.

در داستان این روزهای ما در هر دو طرف ماجرا این درگیری در یک همدلی محدود را می‌بینیم که چتر انداخته روی همه قضاوت ما درباره آن چه روی داده است و آنقدر خودی و ناخودی کردن که برای اغلب ما جا افتاده که “همه در برابر قانون برابرند اما برخی برابرترند.”

دست بردارید از این خود “دانا پنداری” و دگر “خنگ پنداری” که بر زندگی فردی و جمعی همه ما تاثیرات دردناکی مانند خشونت کلامی و حتی فیزیکی، استبداد و عقب ماندگی گذاشته است و حرکت کنیم برای یافتن یا ساختن وجه مشترک گسترده.

چه اتفاقی چه سیلی دردناک‌تر از این تزویر باید روی دهد تا همه به هوش آییم و ببینیم و اقدام کنیم؛ هر کسی می‌تواند یک معلم/مبارز/خط‌شکن باشد، آنچه خوب و منطقی است را دیگران بیاموزیم و خسته نشویم. فرهنگ در طول سال‌ها شکل گرفته و با یک بار گفتن و نشان دادن تغییر نمی‌کند، اگر اولین نبودیم، از پیشروها حمایت کنیم، ظرفیت رشد یک جامعه مرتبط با دادن امکان متفاوت بودن، است.

اخلاقی زیستن صرف اجتناب از رفتارها و گفتارهای غیراخلاقی نیست (اخلاق منفی گریز) بلکه باید تا جای ممکن به دیگران خیر رساند (اخلاق مثبت‌گرا)

نا امید نشویم، اگر خشمگین، متاسف و ناراحت شویم، ایرادی ندارد اما ناامید نباید شد؛ ناامیدی سرآغاز رها کردن، تسلیم شدن و فروپاشی است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.