اگر از سد سازیها و جادهسازیهایی که بصورت مجاز و غیرمجاز هیرکانی را شخم میزنند، بگذریم و بخواهیم آینده هیرکانی را با این شکل و رفتار و عملکرد مدیریت کنیم و به آن امیدوارم باشیم، بدون شک یک توهم واهی و یک عوام فریبی و خود فریبی بیش نخواهد بود.
در مورد هر یک از این موارد میتوان ساعتها صحبت کرد و دلایل منطقی را چه روی کاغذ چه در صحنه میدان به همگان نشان داد. آیا تعهد و اراده و یک قانون با ضمانت اجرایی برای متوقف شدن این آسیبها وجود دارد یا خیر ؟! این سوالی است که اول باید از خودمان به عنوان یک شهروند به عنوان یک مسئول بپرسیم .
قاچاق چوب به حدی زیاد شده است که عملا بعضی روستاها به صورت خانوادگی و بصورت یک تیم واحد به اینکار مشغول هستند و متاسفانه با طرحهای زراعت چوبهای باغی و هیزمی، شاهد قاچاق بیرویه هستیم.
متاسفانه در بعضی از نقاط، ایستگاه جمعآوری چوب های هیزمی و آب آورده وجود دارد که خود یک ایستگاه قانونی برای قطع و قاچاق درختان هیرکانی است. در این مورد شاهد بودیم که درختان بالا دست بریده میشوند، در بارشهای سیل آسای باران تنه درختان را درآب می اندازند و در چندین کیلومتر پایینتر همه را از آب بیرون میکشند تحت عنوان چوبهای آب آورد به همین ایستگاههای جمعآوری چوبها باغی و هیزمی آب آورد تحویل میدهند و میفروشند.
گزارشات بررسیهای میدانی حاکی از آن است که با هر بارش سیل آسا که داشته باشیم به بهانه جمعآوری سرشاخههایی که در بارش به زمین میافتد کلی از درختان به بهانه اینکه هیزمی است از جنگل خارج میشوند.
این روند نشان از آن دارد که تقاضا برای دریافت چوب جنگلی وجود دارد و این تقاضا چیزی جز همین کارخانجات نئوپان نیست که طی یکی دو دهه در استانهای شمالی به تعداد زیاد افتتاح شد و متاسفانه مدیریت درستی بر تهیه مواد اولیه آنها وجود ندارد. این بزرگترین خیانت به نسلهای آینده این سرزمین است.
مورد دوم- تا زمانی که زمین و خانه در ایران به عنوان یک کالای تجملاتی محسوب میشود همه قصد دارند خودشان خانه باغ و ویلا در شمال داشته باشند و همین امر باعث میشود تقاضا برای زمین در استانهای شمالی به حدی برسد که شما در دورترین روستاها که از آب و برق و گاز درست و حسابی برخوردار نیست؛ اما دفتر فروش ملک و زمینی مجلل در آنجا مستقر است که اصلا با هیچ یک از المانهای آن روستا سازگاری ندارد.
بنگاه های فروش ملک و زمین، برای فروشنده بومی که از حداقلترین امکانات زندگی محروم است و محبور به فروش زمین اجدادی خود میشود فعالیت نمیکنند. از طرفی با خرید و فروشهای انجام شده شاهد ساخت و سازهای غیرمجاز و غیرمتعارف و همچنین سازهایی که تمام ساختار طبیعی و بومی منطقه روستایی را بهم میزند هستیم.
این امر باعث میشود که گسترش زیست به اراضی جنگلی به شکل بیحساب و کتاب اتفاق بیافتد و اولین جایی هم که مورد تعرض قرار میگیرد جنگلهای هیرکانی است.
متاسفانه هر روز شاهد قطع درختان و تعرض به اراضی جنگلی، باغ، گندم زار اجدادی و … به بهانههای مختلف هستیم و در نهایت فروش اراضی برای ویلاسازی که بعد چند سال همان ویلا همواره از ساکنین خالی است و به همین راحتی ما بستر هیرکانی را از دست میدهیم و بجای درختان، بتنها و ویلا سبز میشوند. اگر چه این موضوع ربطی به بومی و غیربومی هم ندارد. حتی دیده شده غیربومی بیشتر تعرض کرده است.
این موضوع کمی نیست. چراکه خط جنگل از سمت جلگه به سمت ارتفاعات در حرکت است و هر کسی در هرکجا که در حریم اراضی ملی ساکن باشد، چشم طمعی به این جنگل دارد و شاهدیم از یک متر ده متر تا هزاران متر تعرض به اراضی جنگلی و ملی انجام میشود.
مورد سوم – چرای بی رویه دام است که به حدی رسیده که هیچ نهالی فرصت رویش ندارد. چندین عامل را میتوان به عنوان علت چرای بی رویه دام در نظر گرفت. اولین مورد تقسیم شدن اراضی جنگلی بین وراث است. این امر باعث شده که اراضی جنگلی در بسیاری از مناطق تبدیل به باغ شوند.
در این حالت با بستن سیم و مشخص کردن حریم، اراضی جنگلی از حالت مشاع به حالت بسته در آمده و این روند باعث میشود که در آینده وراث به تقسیم کردن آنچه به آنان به ارث رسیده اقدام کنند.
نهایتا همه هم قصد دارند سازهای در آن بسازند و عملا در این پروسه جنگل تبدیل به باغ و خانه میشود.
مورد بعدی این است کمتر کسی در حال حاضر پروانه چرای دام در اختیار دارد. این امر باعث شد هر کسی گلهای جمع کند و در مراتع بدون حساب و کتاب دام خود را چرا دهد. اتفاقی که باعث شده هیچ نهالی فرصت رویش نداشته باشد.
نظرات بسته شده است.