نهادهای دولتی و بینالمللی محیطزیستی، برگزاری رویدادهای محیطزیستی را یکی از محورهای اصلی افزایش آگاهی عمومی نسبت به ضرورت توجه بیشتر به منابع زمین قلمداد میکنند. رویدادهایی که در آن صدها و هزاران فعال حقیقی و حقوقی محیطزیست گرد هم جمع میآیند، تا به افکار عمومی و سیاستمداران نشان دهند که این موضوعات چقدر اهمیت دارد.
در کنار هدف اصلی، این رویدادها معمولا محملی برای شبکهسازی و تبادل افکار، دانش و تجربیات، بستری برای تدوین قوانین و مقررات ملی و بینالمللی محیطزیستی، بازاری برای ارائه خدمات مرتبط با حفظ و مدیریت و احیای اکوسیستمها و تنوع زیستی، محلی برای نمایش تعهدات بخش خصوصی و دولتی به محیطزیست، و خواستگاهی برای کمپینهای مختلف اجتماعی در حمایت از طبیعت نیز هستند.
فواید مذکور اگرچه برای بسیاری از علاقمندان محیطزیست جذاب و توجیه کننده است، اما افزایش این رویدادها در سطوح ملی و بینالمللی و تعداد شرکتکنندگان شان، آنها را با سوالات و انتقادات مبنایی از طرف طیف اصولگرای فعالان محیطزیست (که وفادار به دیدگاههای سنتی و پایهای در مساله حفاظت هستند) مواجه کرده است:
در سال 2012 اتفاقی کم سابقه جهان حفاظت از محیطزیست را شگفت زده کرد: حدود هشت هزار نفر از سراسر دنیا برای شرکت در بیست و چهارمین کنگره جهانی حفاظت که توسط اتحادیه جهانی حفاظت (IUC) برگزار میشود به جزیره ججو( Jeju) در کره جنوبی سفر کردند1.
شگفتی و اعتراضات بسیاری از فعالان محیطزیست به این گردهمایی از آن رو بود که چنین حجم از حضور هزاران نفری از اطراف و اکناف دنیا در یک اجتماع در حمایت از محیطزیست، اصولا خود، ناقض نیت و هدف خود اجتماع بود: شاید میزان آلایندگی و صرف هزینه و تخریب محیطزیست صورت گرفته برای برگزاری این کنگره، چندین برابر نفع احتمالیای بود که از آن حاصل میشد .بطور مثال، تنها میزان انتشار گاز دی اکسید کربن برای برگزاری این رویداد بالغ بر 6847 تن بوده است2.
کنگرهها و گردهماییهای چند هزار نفره و …. نه تنها تاکنون کمک قابل اعتنایی به محیط زیست نکردهاند بلکه همچون اسب تروایی سبب انحراف سبزها از اصول و مبانی حفاظت و به حاشیه رفتن اصل مساله حفاظت شدهاند.
این مقدار انتشار، معادل از دست دادن سالانه 9100 هکتار جنگل در مناطق معتدل است3. گو اینکه، شواهد و قراین نشان میدهد که برگزاری چنین رویدادهایی نه عملا کمک چندانی به محیطزیست کرده است، نه معمولا گزارشی در مورد دستاوردهای میان مدت و بلند مدت آنها منتشر میشود و بدین ترتیب سازمانهای بینالمللی نیز معمولا از ورود به مباحث انتقادی در این خصوص استنکاف میکنند[1].
از سوی دیگر، این فعالان محیطزیست -که نگاهی اصولگرایانه به مساله حفاظت دارند- معتقد هستند که اساسا برای اینکه بتوان از محیطزیست حفاظت کرد، بایستی حتیالامکان از روشها و دیدگاههایی که خود، عامل بوجود آورنده شرایط کنونی (تخریب) هستند فاصله گرفت.
از نظر آنان، امکان حفاظت از طبیعت با بهرهگیری از دیدگاههای مبتنی بر سرمایهداری و روشهای متداول در بخش خصوصی وجود ندارد. آنان میگویند که کالا دیدن طبیعت (خدمات اکوسیستمی)، تکیه بر حمایتهای بخش خصوصی برای تامین هزینههای حفاظت در قالبهای مختلفی چون مشارکت بخش خصوصی و عمومی و یا مسئولیت اجتماعی بخش خصوصی، تجاری-نمایی محیطزیست از طریق برگزاری نمایشگاهها و
________________________
1 IUCN World Conservation Congress celebrates the 40th anniversary of the World Heritage Convention and calls for maintaining
_______________________
[1] iucn.org/sites/default/files/2022–05/global–evaluation–of–the–2012–iucn–world–conservation–congress–final–report–2013.pdf
the highest standards for World Heritage – UNESCO World Heritage Centre 2 https://iucn.org/sites/default/files/2022–05/keiti_ghg_assessment_report_iucn_congress_final.pdf
3 STATE OF THE WORLD’S FORESTS 2001
کنگرهها و گردهماییهای چند هزار نفره و …. نه تنها تاکنون کمک قابل اعتنایی به محیط زیست نکردهاند بلکه همچون اسب تروایی سبب انحراف سبزها از اصول و مبانی حفاظت و به حاشیه رفتن اصل مساله حفاظت شدهاند.
از نظر آنان، یکی از دلایل این نابسامانی، تعارض و تضاد مناقع شخصی طیفی از سبزها با منافع طبیعت است که سبب شده است که یک جریان بسیار قدرتمند در جهان محیطزیستیها شکل بگیرد که حفاظت از محیطزیست را یک “بیزینس” همانند دیگر کسب و کارها میداند.
این طیف که کم کم دارد جای پای خود را در سازمانهای بینالمللی و نهادهای دولتی محکم میکند، اعتقاد دارد که نظام و سازمان مدیریت حفاظت می تواند (یا باید) از نوع نظام و فرهنگ حاکم بر بخش خصوصی گرتهبرداری نماید. بدین ترتیب برخی از نهادهای محیطزیستی در سطوح ملی و جهانی به بنگاههای تجاری با محوریت منافع و سود تبدیل شدهاند.
در این بنگاهها اولویت استخدام مدیران ارشد به مدیران بخش خصوصی (از بانکها گرفته تا شرکتهای تجاری) داده میشود با این توجیه که نیاز امروزه محیطزیست، تعامل با بخش خصوصی است و این افراد ظرفیت بهتری در برقراری ارتباط موثر با آن بخش را دارا هستند و همچنین میتوانند منابع بیشتر مالی برای سازمان تامین نمایند.
اگرچه این رویکرد درخصوص تامین منابع مالی برای سازمانها تاحدود زیادی موفق عمل کرده اما در کنار آن سبب شده است که فرهنگی مبتنی بر رقابت ناسالم برای دستیابی به منابع بیشتر مالی، شوآف (خودنمایی) و سروصدا کردن، قلب حقایق و دستیازی به روشها و تبلیغات مختلف (گاه غیرواقعی) برای تحریک احساسات و جلب حمایتهای مالی عمومی اما بدون ارائه دستاورد مثبت در حفاظت از محیطزیست، اخلاقزدایی از حفاظت از محیطزیست، تبدیل طبیعت به کالایی برای عرضه و … در این سازمانها رایج شود[2].
بدین ترتیب، یک حافظ محیطزیست خوب، دیگر کسی نیست که از زیستگاهها و تنوع زیستی به خوبی حفاظت میکند بلکه کسی است به روشهای اخلاقی و غیراخلاقی برای تجاریسازی محیطزیست و خودنمایی بهتر مسلط باشد[3].
_________________________
[1] Has big conservation gone astray?
[1] Bad NGOs? Competition in the market for donations and workers’ misconduct
چنین رویکردی البته ناکارآمدی خود را به خوبی نشان داده است: علیرغم هزینه کرد میلیارد دلاری سازمانهای بینالمللی حفاظت از محیطزیست، پیدا کردن نتایج موفق و موثر حفاظتی عملکرد آنان همچون یافتن سوزن در انبار کاه است[4]. بویژه که برخی از سازمانهای مطرح بینالمللی، بودجههای قابل توجهی را برای پرداخت حقوق و مزایای مدیران ارشد خود (به جای ترویج روش زیست متواضعانه) اختصاص میدهند.
بطور مثال، اگرچه کارتر روبرتز، مدیر ارشد اجرایی صندوق جهانی حیات وحش(WWF)حقوقی بالغ بر 1 میلیون و 200 هزار دلار سالانه دریافت میکند[5] که قابل مقایسه با حقوق پرداختی به مدیران عامل بنگاههای تجاری در ایالات متحده است، اما آنگاه که به موفقیت این سازمان و سازمانهای مشابه در حفظ حیات وحش و اکوسیستمها بنگریم، با اطلاعات ناامیدکنندهای مواجه خواهیم شد[6].
بدین ترتیب، مشاهده میشود که مساله حفاظت از محیطزیست حتی در سطح جهانی، به جای تمرکز اخلاقی بر حفظ گونهها و زیستگاهها و دوری از نگاه مادی به فعالیت در زمینه محیطزیست (که رویکرد سنتی سبزها بوده است)، در حال تبدیل به یک کسب و کار است و این خود، امیدها
_______________________________
[1] Civil society conflict: The negative impact of International NGOs on grassroots and social movements – Community Mobilization in Crisis
[1] Meet the top–paid green group bosses – E&E News by POLITICO
[1] The right to fail? Problematizing failure discourse in international conservation – ScienceDirect
را برای بهبود شرایط محیطزیست، به مقدار زیادی کاهش داده است: وای به روزی که بگندد نمک!
با مقدمهای که ذکر شد، آنچه در مورد برگزاری نمایشگاه محیط زیست ایران به نظر میرسد، عدم توجه به ماهیت فلسفی و ضرورت استراتژیک چنین رویدادی است. گو اینکه، سنتی که چندسال است اجرا میشود بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی و موقعیتی، صرفا بدلیل اینکه در برنامه یکی از زیرمجموعههای سازمان محیط زیست قرار دارد بایستی به هر ترتیب برگزار شود بدون آن که اثرات و پیامهای آن چندان مورد مداقه واقع شده باشد.
این رویکرد نه تنها سوالات و انتقاداتی از جنس موارد زیر را در ذهن شهروندان ایرانی که با شرایط نابسامان حکمرانی، اقتصادی، فرهنگی ومحیط زیستی هستند بر میانگیزد، بلکه نشان میدهد که برنامهریزیها و فعالیتهای محیطزیستی در ایران، سمت و سوی مشخص و استراتژیکی ندارند و در اکثر اوقات گرتهبرداریهایی چشم بسته از جریانهای جهانی و روشهای بخش خصوصی هستند:
- اصولا -چه در سطح ملی و چه بینالمللی- فلسفه، ضرورت و فایده استراتژیک برگزاری نمایشگاه محیطزیست چیست؟ آیا فایده چنین رویدادهایی بر هزینههای مادی، معنوی، سیاسی و محیطزیستی آن میچربد؟ آیا چنین گرتهبرداری از یک روش بنگاههای اقتصادی برای عرضه کالا و خدمات خود، روش مناسبی برای حفاظت از محیطزیست و افزایش آگاهی است؟ آیا در زمانی که به دلیل بحرانهای عمیق اقتصادی-سیاسی و کاهش قدرت اخلاقی ملی و بیاعتمادی به مدیریتهای ناکارآمد، محیطزیست ما تحت فشار مضاعف قرار گرفته است، برگزاری نمایشگاه میتواند این بحرانها را بر طرف نماید؟
- در شرایطی که کشور بدلیل تحریمهای خودخواسته طاقت فرسا، از هرگونه ارتباط و تبادل با بنگاههای تجاری خارجی و همچنین سازمانهای بزرگ بینالملل حفاظت از محیطزیست محروم است، چه دلیل یا نیازی به صرف هزینههای میلیاردی برای برگزاری این نمایشگاه بود؟ این مساله بایستی هم از منظر خرید و هم فروش تکنولوژیها و تجربیات (بازار داخلی و بینالمللی) مورد توجه قرار گیرد.
- در شرایطی که تبادل تکنولوژی و دانش هم به دلیل تحریمها با مشکلات عدیدهای مواجه است، چند شرکت و سازمان بینالمللی در این نمایشگاه شرکت داشتند؟ و برای اطمینان از ایجاد و تامین منافع بینالمللی و منطقهای برای محیطزیست کشور، برنامهریزان این نمایشگاه چه تدابیری به کار برده بودند؟
- در شرایطی که کارشناسان محیطزیست هرروز بحرانهای غیرقابل حل کشور را فریاد میزنند، این نمایشگاه، محل نمایش و عرض کدام تجربه موفق حفاظتی بود؟ آیا ما در شرایطی هستیم که چیزی برای عرضه به عموم مردم داشته باشیم؟
- باوجود ضعفهای سازمانی و بودجهای که سازمان حفاظت از محیطزیست بصورت سنتی از آنها رنج میبرد، آیا از منظر هزینه و فایده بهتر نبود که این بودجه برای تقویت عملکرد صف (تجهیز محیطبانها، تقویت پایش محیط انسانی، ترابری و… ) مورد استفاده قرار میگرفت؟
- دیدگاهی در بین اهالی محیطزیست رایج است که جامعه را نسبت به محیطزیست کم-آگاه یا کم-حساس میدانند. حتی با فرض قبولی این دیدگاه، آیا نمایشگاه محیطزیست -به نسبت هزینه مادی و معنوی صورت گرفته- تاثیر قابل توجهی در بهبود این وضعیت دارد؟ آیا نظرسنجیهای عمومی انجام شده چنین تاثیری را تایید میکنند؟
- آنچنان که شنیده شده است، هزینه حضور -دست کم- بخشی از شرکتکنندگان (بویژه زیرمجموعههای سازمان محیطزیست) در نمایشگاه سفر، اسکان، غرفه و … توسط بخش خصوصی و تحت عنوان مسئولیت اجتماعی تقبل شده است. ضمن اینکه اصل توجه بخش خصوصی به مسئولیت اجتماعی را بایستی تشویق کرد، اما چه مکانیزم و چارچوب نظارت و انتخابی توسط سازمان به کار گرفته شد که از “سبزشویی” احتمالی جلوگیری شود؟ همچنین، اصولا برمبنای چه استدلالی بایستی تامین هزینههای شرکت سازمان محیطزیست در این نمایشگاه را مسئولیت اجتماعی بخش خصوصی قلمداد کرد؟
- چه مکانیزمی و سیستم پایشی برای بازتاب نتایج و اثرات میان مدت و بلندمدت این نمایشگاه (بصورت کمی و کیفی) ایجاد شده است؟ اگر چنین سیستمی هنوز ایجاد نشده است، چگونه اجازه تخصیص بودجه برای آن داده شده است؟
- نمایشگاه محیطزیست در محاصره آلودگیهای شدید هوایی و خاکی و آبی تهران برگزار شد. از یک سو، تهران به لطف سیاستگذاریهای نادرست، غرق در آلودگی هوا بود. از سوی دیگر، اگر دستاندرکاران و شرکتکنندگان محترم از چند روستای اطراف نمایشگاه بازدید میکردند، احتمالا از حجم آلودگی این مناطق به انواع زباله و فاضلاب، انگشت حیرت به دهان میگزیدند. العاقل یکفیه الاشاره! شاید بهتر بود این نمایشگاه در تهران برگزار نمیشد. یا یک فکر بهتر این بود که هزینه نمایشگاه به یک کمپین کوچک برای پاکسازی چند منطقه در بخشهای مختلف کشور اختصاص مییافت. بدین ترتیب، میشد افکار عمومی را مجاب نمود که واقعا کار مفیدی صورت گرفته است.
- حقیقت این است که منابع لجستیکی و انسانی دفتر مرکزی و نیز چندین اداره، تشکلهای غیردولتی و افراد شاخص در محیطزیست، برای چند هفته برای برگزاری این نمایشگاه مصروف شد. بطوری که حتی چند مدیر ارشد و میانی سازمان بیشتر طول نمایشگاه را در آن حضور داشتند. در شرایطی که بدنه سازمان از کمبودهای بسیاری در انجام وظایف روزمره رنج میبرد و نیز کشور با چالشهای بزرگ محیطزیستی مواجه است، توجیه ضرورت چنین نمایشگاهی برای شهروندان کشور احتمالا دشوار خواهد بود.
- فایده حداقلی مورد انتظار از این نمایشگاه شامل معرفی آن بعنوان یک الگو به دیگران (بخش خصوصی و دولتی) با رعایت حداکثری ملاحظات محیطزیستی در نصب غرفهها، پذیرایی با ظروف قابل بازیافت، عدم استفاده از بنرها، و بهرهمندی نوجوانان و جوانان از آن بود که بنابر شنیدهها چنان محقق نشده است.
نهایتا به نظر نمیرسد که بتوان برگزاری این نمایشگاه را گامی موثر در بهبود شرایط محیطزیست کشور دانست. برگزاری اینگونه رویدادها بدون توجیه استراتژیک و بدون معیار و سنجه برای ارزیابی اثرات، نشان میدهد که سازمان محیطزیست به چه میزان از ایدهآل یک سازمان حرکت آفرین که بر جریان توسعه متوازن کشور تاثیری تعیین کننده می ذارد، فاصله دارد.
همچنین ممکن است این ذهنیت را در شهروندان ایجاد کند که سازمان متولی محیطزیست کشور (محیطزیستی که دست به گریبان انواع و اقسام بلایا و تخریبهاست)، در درک درست اولویتهای خود عملکرد قابل قبولی ندارد و بدین ترتیب اعتماد عمومی به این سازمان کاهش یابد.
مسئولان محترم سازمان حفاظت محیطزیست و دیگر مسئولین ارشد کشور، با توجه به بحران جدی کمبود منابع مادی و معنوی و پایین بودن هراسناک قدرت اخلاقی ملی و اعتماد به سیستم اجرایی، در هزینه کرد منابع اندک باقیمانده برای حفظ و احیای محیطزیست کشور با وسواس و حساسیت بیشتری عمل نمایند.
جالب آن است که مدیران ارشد دولت همچون معاون اول و معاون راهبردی رئیس قوه مجریه نیز بدون آنکه چرایی و ضرورت برگزاری چنین رویدادی را به نقد بکشند از آن بازدید به عمل آوردند. اگرچه قطعا نیت آنان، نشان دادن علاقه و حمایتشان از محیطزیست کشور بوده است اما در واقعیت امر به نظر میرسد مقام مسئولی که با آگاهی از وضعیت بحرانی محیطزیست کشور، وقت ارزشمند خود را به جای حل مشکلات اقتصادی صرف بازدید از یک رویداد نه چندان ضروری میکند، عملا نه آگاهی و اهتمامی به محیطزیست دارد و نه غیر از توجه رسانهای به دنبال مقصد دیگری است.
در شرایطی که تیم مدیریت جدید بصورت کامل در سازمان مستقر نشدهاند و ظرفیت راهبری آنها در حل یا کاهش بحرانهای عظیم محیطزیستی کشور هنوز به اثبات نرسیده است و از سوی دیگر در سطوح بالای مدیریتی کشور، نگرانی از معطلی و متوقف شدن بخشی از مسئولیتهای کلان سازمان همچون پروندههای ارزیابی محیطزیستی پروژههای بزرگ پس از روی کار آمدن تیم جدید مطرح شده است، جای آن داشت که مسئولین ارشد کابینه، ضرورت برگزاری این نمایشگاه را مورد پرسش جدی قرار دهند.
بطور خلاصه، پیشنهاد نویسنده به مسئولان محترم سازمان حفاظت محیطزیست و دیگر مسئولین ارشد کشور این است، که با توجه به بحران جدی کمبود منابع مادی و معنوی و پایین بودن هراسناک قدرت اخلاقی ملی و اعتماد به سیستم اجرایی، در هزینه کرد منابع اندک باقیمانده برای حفظ و احیای محیطزیست کشور با وسواس و حساسیت بیشتری عمل نمایند.
«متخصص امنیت آب و فعال بینالمللی محیطزیست »
نظرات بسته شده است.