غم همیشه خواهد ماند

نگاهی به زندگی ونسان وان‌گوگ و کارگرانی که او در نقاشی‌هایش تصویر کرده است

0 615

ونسان وان‌گوگ (۱۸۵۳-۱۸۹۰) یکی از نمایندگان قدرتمند پست امپرسیون فرانسه، تاثیرگزارترین هنرمند بر هنر سده‌ی ۲۰ و زاده‌ی هلند است که با کشف ارزش‌های بیانی و نمادین رنگ و شکل، مفهومی نو برای نقاشی آفرید.

در این دوره او از زندگی مردم فقیر طرح‌هایی ترسیم کرده است. این طراحی‌های ابتدایی بسیار خام‌دستانه و گاها به دور از اصول و قواعد طراحی، نور و سایه‌ها هستند ولی می‌توان گفت پرداختن به مردم عادی از ابتدای کار این هنرمند جزء علایق و دغدغه‌های او بود.

او قبل از شروع کار نقاشی به صورت جدی، مدتی به کار دلالی آثار هنری مشغول بود، سپس به دانشگاه الهیأت رفت و از آن دوره به عنوان بدترین دوران زندگی‌اش یاد می‌کرد، به همین دلیل خیلی زود از دانشگاه انصراف داد و در یک کتاب فروشی مشغول به کار شد ولی اکثر زمان خود در کتاب‌ فروشی را صرف طراحی و برگردان انجیل به زبان‌های دیگر می-کرد. شاید وجود پدر و پدربزرگی که کشیش بودند سبب این شد که ونسان گمان کند انگیزه‌ای مذهبی دارد و برای مدتی در محلات فقیرنشین لندن و مناطق معدنی بلژیک به تبلیغ دین بپردازد.

در این دوره او از زندگی مردم فقیر طرح‌هایی ترسیم کرده است. این طراحی‌های ابتدایی بسیار خام‌دستانه و گاها به دور از اصول و قواعد طراحی، نور و سایه‌ها هستند ولی می‌توان گفت پرداختن به مردم عادی از ابتدای کار این هنرمند جزء علایق و دغدغه‌های او بود.

وان‌گوگ سرانجام بعد از سال‌ها سرگردانی، ناامیدی و شکست به نقاشی روی آورد. او در ابتدا نکاتی را در رابطه با نقاشی آبرنگ از «مئووه» که هنرمند مکتب لاهه و نیز از خویشاوندان او بود آموخت و سپس در آکادمی آنتورپ‌اندکی طراحی آموخت. هنرمند جوان که حالا تنها ۲۷ سال دارد، ده سال زندگی پرفراز و نشیب هنری خود را آغاز می‌کند.

موضوعات مورد علاقه‌ ون گوگ کافه‌های شبانه، زندگی مردم طبقه کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گل‌های آفتابگردان بود. البته سلف پرتره و پرتره‌هایی هم از این هنرمند به جای مانده است. اغلب ما ونسان وان گوگ را با نقاشی «شب پرستاره» و آن آسمان بیکران سرشار از ستارگان پیچان که در زیرشان زمین، سکونتگاه آدمیان که انگار منتظر فاجعه‌ای کیهانی نشسته و درخت سروی درحال رشد سریع که انگار تا دقایقی دیگر به کوره‌ی آسمان می‌رسد، می‌شناسیم. اما متأسفانه وان‌گوگ در طول زندگی خویش هیچوقت توسط مردم شناخته نشد.

به صورت زنی که در حال ریختن نوشیدنی­هاست دقت کنید؛ خستگی از کار روزانه و ناامیدی برآن حکم­فرماست، دست­های استخوانی مرد سمت چپ تصویر که به زن ناامید چشم دوخته است نشانگر سالیان دراز کار سخت است.

زندگی هنری او به دو بخش قبل و بعد از آشنایی با امپرسیونیست‌ها تقسیم می‌شود. ونسان در سال ۱۹۸۶ توسط برادرش تئو که دلال هنری بود با آثار امپرسیونیست‌ها آشنا و رهسپار پاریس می‌شود و تا آن زمان یعنی از حدود سالهای ۱۹۸۰ تحت تاثیر نقاشی‌های هلند انسان‌دوستی او در قالب نوعی واقع‌گرایی اجتماعی بروز می‌کند. او با استفاده از رنگ‌های تیره و‌اندوه‌ناک، اشکال‌ زمخت، اغراق در صور و تناسبات طبیعی بیشتر به بیان حالت‌ها می‌پردازد تا نمایش ظاهر واقعیت. ونسان بعدها در پاریس نامه‌ای به تئو می‌نویسد: از دید هنرمند رئالیست قالبی رنگ‌های آثار من در جای درستی به کار نرفته‌اند ولی رنگ‌ها برای القای هرگونه عاطفه‌ی یک روح سرسخت مناسب است. ونسان این ویژگی را در تمام آثار خود چه در دوره هلند و چه در دوره پاریس حفظ کرده است.

یک شامِ ساده‌ی ساده

تابلوی «سیب‌زمینی خوران» اثر دوره‌ی هلند اوست. این تابلو اولین اثر رسمی، برجسته و جدی وان‌گوگ است که بعد از سال‌ها تلاش و اتود زدن‌های مداوم و کارهای نیمه تمام و ناقص در سال ۱۸۸۵ کشیده شد. در تابلو شاهد مراسم شام یک خانواده کارگر روستایی هستیم. این‌ها را از لباس‌های ساده، پوست‌های آفتاب‌سوخته براثر کار زیاد در مزرعه یا شاید کارخانه، فرم دست‌ها که همیشه برای کارگران عضوی پرکاربرد بوده‌اند و اتاق کوچک و تاریکی که جز لوازم اولیه‌ی زندگی هیچ چیز دیگری در آن نیست و البته مهم‌تر از همه میز غذا که ساده و بی‌تجمل است و روی آن خبری از گوشت و میوه و انواع نوشیدنی‌های تزیین‌شده با رومیزی و گل و شمع نیست ـ بلکه با چند فنجان نوشیدنی و البته سیب‌زمینی‌های پخته شده‌ای که همیشه غذای طبقه‌ی ضعیف جامعه بوده پر شده ـ می‌شود فهمید.

من تلاشم را کرده­ام که تاکید کنم، این آدم­هایی که در نور چراغ مشغول خوردن سیب­زمینی هستند، با همان دستانی که در ظرف­ها گذاشته­اند، زمین را کنده­اند و بنابراین، این تابلو از کار سخت و اینکه چگونه غذایشان را به دست می­آورند سخن می­گوید. قصد من این بود که تاثیری از یک روش زندگی کاملا متفاوت با زندگی ما انسان­های متمدن را نشان بدهم

به صورت زنی که در حال ریختن نوشیدنی‌هاست دقت کنید؛ خستگی از کار روزانه و ناامیدی برآن حکم‌فرماست، دست‌های استخوانی مرد سمت چپ تصویر که به زن ناامید چشم دوخته است نشانگر سالیان دراز کار سخت است، دو فرد نشسته در بین زن و مرد انگار با بهت و انتظار به آنها چشم دوخته‌اند و اما دختر جوان‌تر میان تصویر که صورتش مشخص نیست، هاله‌ای دور سرش را فرا گرفته که به چهره‌اش قداستی عجیب و مبهم بخشیده است. این ابهام چرا ایجاد شده است؟ شاید این ابهام به دلیل سرنوشت نامعلوم دخترک جوان باشد. دخترکی که انتظار آینده‌ای را می‌کشد که احتمالا در آن حتی غذا که از اولیه‌ترین نیازهای انسانی است برای او دور از دسترس‌تر خواهد بود آن هم برای او که از میان کسانی است که خود تولید کننده غذا هستند. شاید هم هاله‌ی نور دور سر دخترک بدین معناست که چه کسی جز جوانترین فرد خانواده امکان دارد راه نجاتی برای خانواده پیدا کند؟ شاید این قداست به خاطر امیدیست که یک خانواده‌ی کارگری به دختر جوان خود بسته است.

به سراغ میزغذا می‌رویم؛ سیب‌زمینی‌های پخته شده که بخاری گرم از آنها بلند می‌‌شود نقطه‌ی عطفی در این اثر است. نقاش آنقدر در نشان دادن بخار‌ها مهارت داشته که به هنگام تماشای تصویر گرمای منتشرشده از بخارها را حس می‌کنیم و از این جا می‌فهمیم انگار اتاق بسیار سرد است. نوری که از بالا می‌تابد بیشترین روشنی خود را به سیب‌زمینی‌ها می‌دهد و نقاش قصد دارد تقدس غذا به عنوان دغدغه اصلی این قشر را نشان دهد. برای من دو دست زن و مرد سمت چپ تصویر که درحال برداشتن سیب‌زمینی‌ها هستند یادآور دستانی در نقاشی دیواری «دمیدن روح بر انسان» اثر میکل آنژ است؛ دستانی که خود دانه می‌کارد، پرورش می‌دهد، درو می‌کند و در واقع خالق غذاست اما کمترین سهم را از آن می‌برد. نگرانی چهره‌ها و قداستی که نقاش به سیب‌زمینی‌ها داده است شاید خبر از این دهد که به زودی سهم آن‌ها کمتر می‌شود و حتی شاید دیگر هیچ سهمی نداشت از غذای روی میز نداشته باشند.

نقاش این تابلو را به برادرش تقدیم کرد. این تابلو در زمان حیات او در هیچ‌ کجا به نمایش در نیامد و علی‌رغم اصرار‌های ونسان برای نشان دادن آن به دوراند روئل، دلال هنری که دوست تئو بود، تئو هیچوقت حاضر به انجام این کار نشد. ونسان در نامه‌ای به تئو در رابطه با آن می‌نویسد: من تلاشم را کرده‌ام که تأکید کنم، این آدم‌هایی که در نور چراغ مشغول خوردن سیب‌زمینی هستند، با همان دستانی که در ظرف‌ها گذاشته‌اند، زمین را کنده‌اند و بنابراین، این تابلو از کار سخت و اینکه چگونه غذایشان را به دست می‌آورند سخن می-گوید. قصد من این بود که تاثیری از یک روش زندگی کاملا متفاوت با زندگی ما انسان‌های متمدن را نشان بدهم.

در دوره پاریس او به واسطه‌ی آشنایی با امپرسیونیست‌ها و باسمه‌های ژاپنی دست از نقاشی خاکستری می‌کشد اما هرگز مانند امپرسیونیست‌ها دل به بازنمایی نمود‌های بصری و جلوه‌های جو و نور نمی‌بندد و در پی کشف حقایق فراسوی دریافت‌های بصری و کشمکش‌های درونی است. گویا شوریدگی و مرثیه شخصی رمبرانت (نقاش هلندی) در او جلوه‌ای تازه می‌یابد.

وان‌گوگ در پاریس با هنرمندانی چون پیسارو، گوگن و سرا آشنا می‌شود. و تحت تاثیر جو هنری پاریس به فکر برپایی کارگاهی برای هنرمندان پیشرو می‌افتد. به شهر آرل در جنوب فرانسه می‌رود و هنرمندان را به آنجا فرا می‌خواند. گوگن تنها کسی بود که به درخواست او پاسخ مثبت داد اما همکاری آن‌ها تنها دو ماه به طول انجامید.

و حالاست که پربارترین دوره‌ی زندگی هنری او شروع می‌شود؛ در اینجا بود که با مطالعه‌ی چرخه‌ی رنگ به این نتیجه رسید که رنگ به خودی خود چیزی را بیان می‌کند و البته خطِ بیانگر.

از دیگر دستاوردهای او بازنمایی نوین فضاست او در دوره پاریس از ژرف‌نمایی جوی عدول کرد و توانست با رنگ گزینی خاص فضا را به طریقی خاص القا کند.

این هنرمند در این دوره نیز دست از تصویر کردن مردم عادی و رنجدیده نکشید. تصاویر زیادی از کشتزارها، تاکستان‌ها، خوشه‌چینان و کشاورزانی که درحال کشت و درو هستند به دست ونسان تصویر شده‌اند اما این بار با درک و فهمی متفاوت از رنگ و نور و فرم.

کارگران در تاکستانِ سرخ

از نمونه آثار قوی این دوره او می‌توان به «تاکستان سرخ» اشاره کرد که تصویر تاکستانی در منطقه‌ی آرل را به وقت غروب خورشید نشان می‌دهد. این تابلو که در سال ۱۸۸۸ کشیده شد تنها اثر نقاش بوده که در دوران حیات او به فروش رسید.

در این تصویر کارگران مشغول برداشت انگورها هستند. نقاش در این اثر قصد بازنمایی یک منظره‌ی طبیعی را نداشته او سعی در نشان دادن یک زندگی تجربی از یک قشر مورد ستم واقع شده را داشته است. زنان و مردانی که تمام روز مشغول کار بودند و حالا در پایان روزِ کاری خود به سر می‌برند اما این به معنی پایان کار آن‌ها نیست و آن‌ها همانطور که روزهای قبل به کارگری مشغول بوده‌اند، روزهای بعدی عمر خود را نیز همواره به کارگری مشغول خواهند بود. تلاش وان‌گوگ در این اثر نمایش همدلی و همکاری بین کارگران بوده است.

پالت رنگی هنرمند در این اثر بسیار پربار است. استفاده از رنگ‌های متنوع و تابناک به هنرمند این امکان را داده که از رنگ برای ساخت فرم استفاده کند و همزمان یک احساس پویا به زندگی و کار کارگران بدهد. افق رفیع، رودخانه در حال عبور، خورشید درحال غروب، کارگران، مزرعه و درختان در این اثر همگی با استفاده از لکه‌های رنگ ساخته و پرداخته شده‌اند و درکنار رنگ‌های مکمل این اثر را به نمونه‌ی کامل یک اثر پست-امپرسیونیستی بدل کرده است.

ونسان هنرمندی بسیار پرکار اما با ذهنی آشفته بود. شکست‌های مکرر جسم او را از پای‌انداخت و او را تا حد مرگ کشاند. تجربه شکست‌های عشقی، شکست در زندگی کاری به نحوی که او در تمام سال‌های فعالیتش تنها توانست یکی از آثارش را به فروش برساند، تجربه‌ی بیماری‌های روحی و بستری شدن در بیمارستان و… همه‌ی این‌ها باعث شد تا او سرانجام در سال ۱۸۹۰ با شلیک گلوله به شکمش به زندگی خود پایان دهد. او در واپسین ساعات عمر به برادرش تئو می‌گوید: غم برای همیشه خواهد ماند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.