سیل‌های گیلان و بحرانی که نمی‌بینیم!

0 381

سیل هفته‌ی گذشته در مناطق غرب گیلان و خصوصا تالش هشداری تکان دهنده برای مدیریت استان بود. مدیریت نه مشخصا از نوع بحران بلکه بیشتر معطوف به مدیریت پیشگیری. سیلی که تالش را در نوردید و در چند ساعت حجم خیره‌کننده‌ای از درخت را به پایین کوهها و جنگل کشید، زنگ خطری بود که دیر کرده‌ایم. هر چند که ما در سالهای اخیر به این مصائب عادت کرده‌ و سیل‌های بسیاری را در این چند ساله گذرانده‌ایم اما هیچ وقت از این آزمون سربلند بیرون نیامده‌ایم.

در اردیبهشت ماه امسال به دلایلی قیمت چوب جنگلی از جمله راش از کیلویی ۲۲۰۰ تومان به ۲۵۰۰ تومان و توسکا از کیلویی ۲۰۰۰ تومان به ۲۲۰۰ تومان رسید؛ شخصی در امام‌زاده اسحاق و حوالی آن شب‌ها ۲ تن چوب خام و به اصطلاح “چوب گرد” (چوب‌های تهیه شده به‌وسیله برش‌های عرضی تنه یا شاخه درخت) معادل ۴ درخت جنگلی قطع می‌کند و به کمک کارگرانش که اکثرا از فرزندان و هم‌محلی‌هایش هستند بار نیسان می‌کنند و صبح‌ها تحویل کارخانه‌های چوب‌بری می‌دهند.

شخص یاد شده، چوب‌ها را به دلیل قاچاق بودن نمی‌تواند نگه دارد و به صورت خیس به مشتری می‌فروشد؛ چوب هم سر دستش نمی‌ماند و خیلی سریع به هر چوب‌بری که قیمت بالاتری پیشنهاد دهد، عرضه می‌کند.

پای صحبت‌هایش که بنشینیم متوجه می‌شویم؛ مو لای درز کارش نمی‌رود، چوب‌های جوان و مولد جنگل را با قطر ۳۰ تا ۴۵ سانتیمتر قطع می‌کند و به مشتری پیشنهاد می‌دهد.  مسوولیت حمل بار به هر شهری از ایران در صورتی که ماشین‌های مورد استفاده همچون کامیون و نیسان توسط مشتری کرایه شده باشد با خود مشتری است و البته پیشنهاد می‌دهد که حتی می‌تواند با نیسان خودش بار را حمل کند و بدون مشکل و ترس از ایست بازرسی‌ها بار چوب قاچاق را تحویل دهد.

به گفته‌ی فرمانده یگان حفاظت از ابتدای امسال تا پایان شهریور ‌ماه حدود ۲۰۰۰ نفر از این اشخاص دستگیر شده‌اند اما مانند دیگر موارد محیط‌زیستی، با پرداخت جریمه و احیانا گذراندن دوران حبس دوباره فعالیت خود را از سر می‌گیرند. براساس اطلاعاتی که سازمان جنگل‌ها در اختیار قرار داده است، از مجموع ۴۰۰۰ فقره پرونده تشکیل شده در قاچاق چوب در ۶ ماهه سال‌جاری، ۶۵درصد متعلق به جنگل‌های شمال، ۲۵درصد متعلق به جنگل‌های زاگرسی و ۱۰درصد دیگر نیز متعلق به دیگر مناطق جنگلی بوده است.

استان گیلان نیز با اختصاص ۲۵درصد از سهم قاچاق و پرونده‌های کشف شده در این خصوص، رشد قابل‌توجهی نسبت به سال قبل داشته است.

این ایام هم مدل دیگری از قاچاق نیز وارد شده، تفریح خانوادگی دلیلی شده تا جنگل‌های هیرکانی از درون تهی شود. به گفته‌ی یکی از قاچاقچیان خاک ، “خاک اطراف درختان موجود در جنگل هیرکانی، به شدت خریدار دارد و به همین منظور، هر فردی به هر نحوی می‌خواهد این خاک را جمع‌آوری کرده و به فروش برساند، خاک جنگل برای مصارف مختلفی به ویژه در حیاط منازل و استفاده در باغ‌ها و باغچه‌ها کاربرد دارد اما باید مواظب بود که به دلیل هوموس بالا، بیش از حد استفاده نشود. خاک پای درختان گران‌تر است البته مشتری نمی‌داند که چه خاکی به آن‌ها می‌دهیم اما همین که نام خاک جنگلی بر روی آن است، کافی است!”

بررسی‌ها نشان می‌دهد: قیمت خاک جنگل بسته به شرایط آن متغییر است، به عنوان مثال مشتری به دنبال خاک بسیار تیره اراضی جنگلی است که این خاک برای هر ۱۰ کیلوگرم تا ۴۰ هزار تومان به فروش می‌رسد اما اگر مشتری خاک جنگل بدون هیچ شرایط خاصی را بخواهد، می‌تواند تا هر ۱۰ کیلوگرم ۲۰ هزار تومان نیز خریداری کند. متاسفانه خرید و فروش خاک‌های جنگلی در چند ماه اخیر رونق مناسبی پیدا کرده، البته این موضوع در بهار و تابستان هر سال بهتر از نیمه دوم سال است.

به جز معضل قاچاق خاک جنگل، صدها مورد آتش‌سوزی انسان‌ساخت که نقش مستقیم در پراکنش آتش دارند، از عواملی است که دوستداران محیط زیست را نگران می‌کند. بسیاری از گونه‌های گیاهی و جانوری در اثر این واقعه از دست می‌روند و این به جز پروژه‌های عمرانی راهسازی و سدسازی است که برای ساخت آنها “باید”ی برای از بین بردن جنگل وجود دارد.

کل پرسنل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری در سراسر ایران حدود ۱۴ هزار نفر هستند که از این تعداد حدود ۴۰۰۰ نفر جنگلبان و قرقبان در جنگل‌های سراسر ایران مامور حفاظت از جنگل‌ها هستند؛ از این تعداد حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد در جنگل‌های شمال فعالیت می‌کنند که این تعداد کم است و برای حفاظت کفاف نمی‌دهد. حالا روشن است که نگارنده از چه چیزی حرف می‌زند. در واقع این بحران از دو زاویه قابل بررسی و تعمق بیش‌تر است.

اول بحران اقتصادی؛ ناشی از تحریم، مدیریت غلط، بیماری کویید ۱۹ که منجر به افزایش حمله به در دسترس‌ترین منبع جنگلی به عنوان ظرفیت قابل استفاده، دوم مسوولین گرفتار در انبوهی از بروکراسی اداری و آمارسازی و گزارش، که نهایتا اقشار مختلف جامعه نسبت به حجم انبوه اتفاقات سر شده‌اند و انگاری نمی‌بیند.

با اینحال تغییرات آب و هوایی با سرعتی بیش‌تر از آن‌چه تصور داشتیم، خودش را نشان می‌دهد، باران‌های سیل‌آسا، خشکی‌های بی‌سابقه، تکرر بارش‌های غیر فصلی نشان می‌دهد که ما نیز باید تغییر کنیم. داستان تغییر رویکرد غذایی یادتان هست و شنبه‌هایی که هرگز نمی‌آیند؟، بنابراین باید از همین لحظه باید تغییرات را ایجاد کنیم و با تهیج جامعه، خواست اجتماعی را بیدار کنیم که مردم ببینند و بشنوند و منابع طبیعی را نخرند و اجازه فروش ندهند. در غیر این صورت اگر نجنبیم سیل‌های اخیر هر هفته تکرار می‌شود و در اندک زمانی همه گیلان را در خود فرو می‌برد به طوری که حتی جلگه نیز دیگر امن نخواهد بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.