«وحشت‌آفرینی» و فرآیند «دشمن‌ سازی»

0 357

در اصطلاح علوم سیاسی رژیم‌های توتالیتر به رژیم‌هایی اطلاق می‌گردد که خواهان نظارت تام بر کلیه امور اجتماعی، اقتصادی و برکناری کلیه رقبا و مخالفان از طریق ترور، خفقان و انحصارگری در حوزه قدرت سیاسی می‌باشند. در این گونه رژیم‌ها دولت آنچنان کلیه عرصه‌های زندگی انسانی را تحت نفوذ و سیطره خویش قرار می‌دهد که جایی برای حریم شخصی و خصوصی افراد باقی نمی‌ماند.

وجود استبداد و دیکتاتوری از مشخصه‌های توتالیتاریسم است، اما هر نظام استبدادی و دیکتاتوری، لزوماً توتالیتر نیست. چراکه استبداد و دیکتاتوری تنها به امور سیاسی و حکومتی مربوط می‌شوند، حال‌آنکه توتالیتاریسم تمام شئون جامعه و فرد را در اختیار می‌گیرد؛ به همین خاطر است که توتالیتاریسم را «دیکتاتوری فراگیر» هم نام نهاده‌اند. آرنت یکی از بزرگترین پژوهشگران توتالیتاریسم معتقد است ترس در جوامع مستبد به شکل عمودی اتفاق می‌افتد و مردم از حاکم خود به‌طور مستقیم می‌ترسند؛ اما وحشت مدنظر در جوامع اقتدارگرا هم عمودی و هم افقی است. زیرا مردم نه فقط از رهبریت مرکزی، بلکه از یکدیگر نیز می‌ترسند. یکی از مهم‌ترین نکاتی که آرنت در توصیف حکومت‌های تمامیت‌خواه شرح می‌دهد این است که خشونت‌های توتالیتاریسم فقط با رجوع به خصلت قانونی و ایدئولوژیک آن‌ها فهمیدنی است. در چهارچوب ایدئولوژی توتالیتر هر عملی، هرقدر غیرانسانی و نفرت‌انگیز، تابع اصول کلی مقبول است. این مسئله حکایت از اهمیت ایدئولوژی در بستر توتالیتاریسم دارد. ایدئولوژی در این گونه نظام‌ها به مثابه‌ی چتری برای محافظت از تداوم یافتن مشروعیت یک حکومت توتالیتر به کار می‌رود.

تبلیغات و ارعاب از اهمیت قابل توجهی در نظام‌های توتالیتر برخوردارند. بدین معنا که ایجاد هراس و تبلیغات، لازمه ایدئولوژی چنین حکومت‌هایی هستند. نیروی تبلیغات توان خود را در نگه‌داشتن واقعیت موجود و نشان دادن واقعیتی جعلی به روی توده‌ها به کار می‌گیرد و هراس و ارعاب نیز دو کار عمده انجام می‌دهند: یکی اینکه فضای رابطه میان انسان‌ها را نابود می‌کند و دوم با استفاده از ایدئولوژی و بسیج اراده‌های فردی، برای تحمیل ایدئولوژی بر خرد توده، رابطه انسان با واقعیت را ویران می‌سازد. از شاخص‌های دیگر حکومت‌های توتالیتر دشمن‌تراشی و وجود همیشگی دشمن است. به‌طوری‌که لازمه سرزندگی و حیات این حکومت‌ها وجود دشمن است. همین اصل ثابت می‌کند که ایجاد تنگناهای خارجی مانند تحریم و تهدید به جنگ نظامی باعث عقب‌نشینی این حکومت‌ها چه در عرصه‌ی داخلی چه در مجامع بین‌المللی نخواهد شد. نظام‌های توتالیتر برای بقای خود نیاز به دشمنانی دائمی دارند تا در بزنگاه‌ها با چنگ زدن به آنها سیاست‌های تمامیت‌خواهانه‌ی خود در کشورداری را توجیه و مخالفان خود را سرکوب کنند.

از طرف دیگر حکومت‌های توتالیتر می‌کوشند کل تنوعات انسانی را از میان ببرند و انسان را به قالب فکری واحد تبدیل کنند. مهم‌ترین وسیله برای چنین هدفی ایجاد هراس و ارعاب است. براساس دیدگاه آرنت تمامیت‌خواهی صورتی از رژیم‌های سیاسی است که ایجاد وحشت اصل راهنمای آن است.

می‌توان به‌طور خلاصه شاخص‌های حکومت‌های توتالیتر را اینگونه بیان کرد که حکومت‌های توتالیتر بیش از هر چیز دارای یک ایدئولوژی رسمی و انحصاری می‌باشند. وجه اشتراک دیگر حکومت‌های توتالیتاریستی دارا بودن سیستم تک‌حزبی است. حکومت‌های توتالیتر اجازه فعالیت به هیچ حزب و مخالف دیگر را در کشور نمی‌دهند. حزب حاکم تمام مراکز قدرت – ملی و محلی – و همچنین تمام قسمت‌های حکومت یعنی قوه مجریه، مقننه، قضائیه را کنترل کرده و در انحصار خود دارد. پدیده مشترک دیگر این رژیم‌ها، کنترل تمام وسایل تبلیغاتی و فرهنگی توسط دولت است.

وسایل ارتباط‌ جمعی در انحصار دولت است و فرهنگ به خاطر توسعه و ترویج ایدئولوژی در خدمت رهبران آن است. تبلیغات با تکرار دائمی یک‌چیز در طول زمان تداوم را القا می‌کند و حکومت توتالیتر جهان جعلی که ساخته‌ی ذهن خود است و شکلی بیرونی ندارد را به‌وسیله‌ی تبلیغات به جای جهان واقعی و حقیقت ارائه می‌کند. وجود توطئه و دسیسه علیه حاکمیت مدام در تبلیغات توتالیتر گوشزد می‌شود. این‌یکی از خصلت‌های اصلی تبلیغات است. اینجاست که حاکمان توتالیتر از تبلیغات استفاده می‌کنند و توطئه‌ علیه ایدئولوژی را اعلام می‌کنند؛ چیزی که گروه‌های مردمی در انحصار حکومت، حالا نسبت به آن تعصب‌دارند و برای نگهداری و حفظ آن حتی از جان خود هم مایه می‌گذارند؛ اینکه نژاد، حزب، مذهب یا تمامیت عرضی درخطر است و دشمن قصد تصاحب خاک را دارد. به عبارتی می‌توان گفت تمام نیروهای تبلیغاتی در حکومت‌های توتالیتر صرف بستن درهای واقعیت به مردم می‌شود. در حقیقت کلیه وسایل ارتباط‌‌‌ جمعی از قبیل روزنامه، اینترنت و رادیو و تلویزیون در کنترل مطلق حاکمیت قرار می‌گیرد.

خصوصیات دیگر توتالیتاریسم، تخریب و تحت انقیاد درآوردن تمام گروه‌های حاضر دیگر است. گروهی از مفسرین خصوصیت دیگری را نیز برای این رژیم‌ها عنوان می‌کنند و آن عبارت از استفاده سیستماتیک از وحشت و ترس به‌عنوان یک سلاح سیاسی می‌باشد. پس نظام‌های توتالیتر ابایی از وحشت زده کردن مردم ندارند و حتی از این ابزار برای به تحت امر در آوردن افراد یک جامعه استفاده می‌کنند.

فعالیت‌های نظامی مانند جنگ‌های داخلی و خارجی یکی از مهم‌ترین اهرم‌ها برای حکومت در راستای ایجاد ترس و وحشت بیشتر در جامعه است. این حکومت‌ها جنگ نظامی را فرصتی برای ایجاد حاکمیت نظامی و در راستان آن ایجاد خفقان بیشتر در جامعه می‌بینند.

علاوه بر تثبیت یک ایدئولوژی واحد و سیستم تک حزبی که قدرت را در انحصار خود دارد و اقدام به حذف همه اشکال نظارت‌های مردمی می‌کند، فاکتورهای دیگری نیز در برقراری یک حکومت توتالیتر نقش دارد. برای مثال پلیس مخفی که قدرت آن بر پایه‌ی ترور و خشونت است. انجمن‌های سری با پلیس مخفی درواقع برای کنترل کردن اوضاع و از بین بردن دشمنان داخلی استفاده می‌شود. از آنجایی‌که در حکومت توتالیتر، تک‌حزبی وجود دارد و حزب متعلق به حاکمیت است این حزب نیازمند شاخه اجرایی است. اینجاست که پلیس مخفی ظاهر می‌شود. درواقع پلیس مخفی شاخه اجرایی حزب است و ازآنجایی‌که این گروه سری دارای قدرت بسیار است اعمال قدرت زیاد و نامحدود منجر به اعمال خودسرانه‌ای می‌شود که نتیجه‌اش ناامنی و وحشت است. یکی از اقدامات مهم پلیس مخفی تربیت خبرچین است طوری که آن‌ها حتی افراد خانواده را تشویق به خبر چینی می‌کند نتیجه این اقدام بی‌اعتمادی در جامعه است طوری که فضای جامعه را اضطراب دربرمی گیرد و همانطور که اشاره شد، به گفته‌ی آرنت، وحشت شکلی افقی پیدا می‌کند.

نظام‌های توتالیتر یا تمامیت‌خواه مشمول رهبری فردی می‌باشند. از مشخصات این رهبران خطاناپذیری آن‌هاست. هسته مرکزی توتالیتاریسم وجود رهبری است که هدفش سرکوب هرگونه نهادی است که در برابر او قد برافرازد. ازاین‌رو هیچ‌گاه خود را به نهاد قانون وابسته نمی‌داند. می‌توان نتیجه گرفت اساس نظام توتالیتر بی‌قانونی است.

خوان لینز دانشور اسپانیایی معتقد است توتالیتاریسم واجد سه بعد اساسی است. این ابعاد سه‌گانه عبارتند از: ۱) مرکزیت رهبری ۲) وجود یک ایدئولوژی انحصاری با تبعات آن ۳) تهییج حزب واحد و گروه‌های انحصارطلب به مشارکت مردمی. اگر خوانش وی در باب توتالیتاریسم را مورد کاوش قرار دهیم متوجه آن خواهیم شد که سه بعد تمامیت‌خواهی از منظر او، ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر دارند و در صورت از بین رفتن یکی از حلقه‌های این زنجیر، دو حلقه‌ی دیگر کفایت لازم برای بنیان نهادن یک حکومت توتالیتر را ندارند. گرچه ممکن است اولویت کارکرد این حلقه‌ها در جوامع گوناگون شکل متفاوتی داشته باشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.