کشاورزی و دردسر از تولید تا بازار

جذابیتی که در بحران‌های اقتصادی از دست می‌رود؛

0 15

اساسا در شرایط بحرانی و مشکلات اقتصادی کشور، بخش تولید (بویژه تولیدات کشاورزی بدلیل سروکار داشتن با موجود زنده و آسیب‌پذیری محصولات تولیدی)، بیشترین فشار را در اقتصاد ناپایدار تحمل می‌کند.

بعنوان مثال، یک تولیدکننده حوزه کشاورزی همواره باید به فکر تأمین مواد اولیه و ملزومات تولیدش باشد، در عین حال نگرانی دائمی فرآیند تولید هم که وجود دارد و از همه‌ی این معضلات هم که با تلاش شبانه‌روزی و هزینه‌های فراوان عبور کند تازه با مهم‌ترین چالش اقتصاد کشاورزی یعنی عرضه محصول مواجه می‌شود که بدلیل خام فروشی و تره‌بار بودن تولیدات این بخش، عموما قدرت چانه‌زنی چندانی برای تولیدکننده وجود ندارد.

با چنین شرایط سخت و غیرقابل کنترلی، فعالیت‌ کشاورزی در زمان بحران‌های اقتصادی سریع‌تر از دیگر مشاغل جذابیتش را از دست می‌دهد. در بخش کشاورزی ما، بدلیل عدم توجه تاریخی به توسعه، تکمیل و بطورکلی مدیریت زنجیره ارزش محصولات، شاهد مشکلات قابل‌توجهی برای تولیدکنندگان این بخش هستیم و همین مسئله باعث شده که بسیاری از فعالان، علاقه‌ای به ادامه فعالیت در این حوزه نداشته باشند.

اگر امروز از هر کشاورزی بپرسید کدام شاخه کشاورزی برای ورود بهتر است، به شما می‌گوید که سراغ حلقه‌ی تولید نروید؛ چون علاوه بر این که کار طاقت‌فرسا و پرمخاطره‌ای است، مجبورید همیشه با مشکلات بسیار جدی پیش و پس از تولید هم دست و پنجه نرم کنید.

 

راه اصلی توسعه اقتصاد کشاورزی

قاعدتا اگر بخواهیم براساس اصول اولیه اقتصاد کشاورزی به فعالیت موفق در این زمینه بپردازیم، به زنجیره‌ای که از قبل از تولید تا بعد از آن و در مرحله بازار بصورت به‌هم پیوسته وجود دارد می‌بایست توجه کنیم. چرا که بدون درنظر گرفتن حلقه‌های سه‌گانه تأمین، تولید و عرضه، علی‌الخصوص حلقه‌های بعدازتولید، چه در زمینه کاهش قیمت تمام شده و چه بازاررسانی مناسب و سودآور محصولات با مشکلات عدیده سروکار خواهیم داشت.

گره اصلی کشاورزی ما این است که متولی بخش کشاورزی به اصل توسعه متوازن و مدیریت یکپارچه زنجیره ارزش کشاورزی توجهی ندارد و علیرغم قوانین الزام‌آور و مترقی (در رأس آنها قانون افزایش بهره‌وری و قانون تمرکز وظایف و اختیارات بخش کشاورزی)، تنها خود را مسئول تولید محصول پایه می‌داند! این معضل در این حوزه بسیار مزمن و ریشه‌دار است و از همان ابتدا برنامه‌ریزی و مدیریت درستی روی آن صورت نگرفته است.

مثلاً محصول چغندر را در نظر بگیرید؛ تولید این محصول در کشور ما ظرفیت بالایی دارد، اما کارخانجات فرآوری کافی برای تبدیل آن به قند و شکر نداریم. به همین خاطر، همه‌ساله بخش قابل‌توجهی از این محصول در مزارع تلف می‌شود و از آن طرف می‌گویند مجبوریم مقدار معتنابهی شکر را از خارج وارد کنیم!!

واقعیت این است که با این روند، کشاورزی در کشور رو به افول می‌رود. به مرور علاقه‌مندان به این بخش کمتر می‌شوند و مشاغل خدماتی و غیرتولیدی جای آن را می‌گیرند. باید دیدگاه‌های مدیریتی در کشور متحول شود و نظام اقتصادی توسعه‌نگر را جایگزین نگاه‌های سنتی کرد وگرنه با سیستم‌های ناکارآمد اقتصادی موجود، هرگز تحول واقعی و ملموس در نظام تولید کشاورزی رقم نخواهد خورد.

 

بخش کشاورزی بهشتی برای واسطه‌ها

در بازار محصولات کشاورزی ما، حد فاصل بین تولیدکننده و مصرف‌کننده پر از واسطه‌های غیرضرور است. مشکل اصلی در این مورد اینجاست که نظام مالیاتی بدرستی طراحی نشده و دست واسطه‌ها و دلالان را کوتاه نمی‌کند، لذا واسطه‌گری مانند آفت به جان اقتصاد کشاورزی افتاده است. درحقیقت چنانچه سیستم مالیاتی به درستی عمل کند این دست از حلقه‌های سربار از زنجیره حذف خواهند شد و چون چنین مسئله مهمی رقم نخورده همین می‌شود که واسطه‌گری به راحت‌ترین و پر طرفدارترین شغل در زنجیره بخش کشاورزی تبدیل می‌شود!

محصولی که به ثمن بخس از کشاورز خریداری می‌شود، چندین بار دست به دست می‌شود و هر بار قیمت آن بالاتر می‌رود تا به بازار نهایی برسد. اگر این موارد زیر کلید سیستم مالیاتی قرار گیرد، مانند اکثر کشورهای دنیا واسطه‌ها فرصتی برای جولان‌دهی در فضای اقتصاد کشاورزی پیدا نمی‌کنند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.