در ساحت دگرمکانی

0 222

اگر در نظر بگیریم که تفرجگاه‌ها مکانی فرای مکان اول «خانه» و مکان دوم «محل کار» هستند. آنگاه به زعم «ری اولدنبرگ» می‌توانیم به تفرجگاه‌ها مکان سوم یا «دگر مکان» اطلاق کنیم. حال موضوع بحث، انتقال تفرجگاه از متن شهر به بیرون شهر است. یعنی راندن «دگر مکان» به خارج از شهر. مایلم این راندن و طرد را بر ماجرای کشتی دیوانگان تا بزنم. ماجرا چُنین است: پس از اِتمام بیماری جذام در قرون وسطی، تقریبا تا قرن پانزده، جذامخانه‌ها که محل حبس، طرد و فاصله‌مند کردن جذامیان از مردمان دیگر بودند، اکنون خالی از سکنه شده بودند. گرچه جذام ریشه کن شده بود اما ساختار آن باقی مانده بود. و این مکان‌ها بدل به محل طرد و تحریمِ فقرا، خلافکاران و دیوانگان شد. کم کم این رویه‌ی مرزبندی با امری در ابتدا تخیلی و اسطوره‌ای و سپس واقعی به نام «کشتیِ جنون» آمیخته شد. از قرن پانزدهم به بعد دیوانگان را به سان «دیگریِ ناهنجار/فاقدعقل» سوار برکشتی، در دریاها رها می‌کردند. به معنی روشن آنان را از درون شهر «از متن» به بیرون شهر «خارج از متن» می‌راندند.

اگر بنا باشد تفرجگاه‌ها را برشماریم، آنها شامل: «باغچه‌رستوران‌های مسقف و غیر مسقف، باغ‌رستوران‌های آلاچیقی، سفره‌خانه‌ها، کافه‌رستوران‌ها، کافه‌سنتی‌ها، کانکس‌های تفریحی، مجتمع‌های تفریحی گردشگری در کنار رود، دریا، جنگل و..» هستند که بر اصل فراغتی بودن استوارند. افراد جامعه پس از خستگی‌های حاصل از کار روزانه و رخوت حاصل از روزمرگی در خانه‌نشینی، به چنین فضامکان‌هایی می‌روند که  مانند خانه و محل کار محیطی رسمی/نیمه رسمی نیستند و از آن‌ها فارغند. هدف حضورشان دستیابی به آسایش است تا از این هیاهوها فارغ شوند. در این مکان‌ها افراد با هم آشنا می‌شوند و با هم گفتگو می‌کنند.  از این حیث افراد در پی تشکیل زیست‌جهانی هستند تا در آن بیاسایند، در آن آزادانه به تعامل بپردازند. و سیستم «سیستم به زعم یورگن هابرماس: شامل ساختارها و نهادهایی می‌شود که به واسطه پول و قدرت و نفوذ، جهانِ زندگی را تحت کنترل خود در می‌آورد.» که از چیدمان غیررسمی این مکان‌ها خرسند نیست، سعی دارد آن را از شهر به عقب براند. یعنی زیست‌جهان «همین مکان‌های فراغتی/دیگریِ ناهنجار» را همچون دیوانگان قلمداد می‌کند و آن را سوار کشتی جنون می‌کند و به بیرون از شهر می‌برد.

 البته که وجود تفرجگاه‌هایی در کنار فضای جنگلی  و یا ساحلی امری حیاتی است. اما وقتی موضوعی به فراوانی می‌رسد آنگاه می‌توان گفت که با مسئله یا به تعبیری دیگر با خللی روبرو هستیم. چراکه اگر به کمربند بیرونی شهر بنگریم فراوانی به وجود آمدن مکان‌های تفرجگاهی و تفریحی را می‌بینیم که یکی پس از دیگری کنار یکدیگر سر بر می‌آورند. حال می‌توان بیشتر غور کرد و  مبسوط پرسید و پاسخ داد که:

 ۱- چرا این مکان‌ها به بیرون تارانده شدند و نتوانستند در متن شهر قرار بگیرند؟ ۲-وقتی این تفرجگاه‌ها به پیرامون شهر رانده می‌شوند چه چیزی را به دست می‌آورند و چه چیزی را از دست می‌دهند؟ یا چه کسانی آن‌ها را به دست می‌آورند و چه کسانی از دست می‌دهند؟

در مورد پرسش اول می‌توان چنین پاسخ گفت که: چنین مکان‌هایی به دلیل اینکه فضایی جدی نیستند. بر اصل فراغت استوارند. کم و بیش مسطح کننده‌اند و ویژگی سلسله مراتبی ندارند. امکان به وجود آمدن گفتگو و تعامل غیررسمی را ذیل فراغت میان افراد فراهم می‌کنند؛ پشت بند آن احتمال به وجود آمدن نگرش انتقادی به سیستم ذیل دگربودگی و دگرخواهی در آن مطرح است. خرده‌فرهنگ‌هایی شکل می‌گیرند که ضدفرهنگ سیستم محسوب می‌شوند. با این اوصاف مشخص است که چنین «دگر مکانی» در متن شهر و در جلوی منظر عمومی امکان ایجاد ندارند و بهتر است به بیرون و دور از چشم عموم و سیستم قرار گیرند.

در پاسخ به پرسش دوم اولین چیزی را که تفرجگاه‌ها از دست می‌دهند چشم‌انداز شهری است. اگر این تفرجگاه‌ها در کنار جنگل و دریا شکل نگیرند چشم‌انداز آنها اتوبان، آسفالت، خودرو، سنگ، زباله و دیگر چیزهای کرخت است. مورد دیگر اصل در دسترس بودن است. وقتی یک تفرجگاه در متن شهر قرار دارد امکان دسترسی همگان به آن تا حدود زیادی فراهم است. همین که به کمربند بیرونی شهر منتقل می‌شود دیگر به راحتی در دسترس همگان نیست، تنها کسانی که وسیله‌ی نقیله‌ی شخصی دارند می‌توانند به آنجا بروند و همین خود زمینه‌ساز لوکس شدن آن مکان‌هاست و بلافاصله خارج شدن آن از حیطه‌ی دگرمکانی.

وجود چنین تفرجگاه‌هایی در متن شهر برای پویایی شهر حیاتی است. هرجامعه ساحت خود را می‌سازد. در ادوار گذشته آنطور که اکنون می‌بینیم چنین نبوده که تفرجگاه‌هایی به فراوانی در کمربند بیرونی شهر بسط پیدا کنند. چنین مکان‌هایی در شهر وجود داشتند و  در ارتباط با متن شهر معنا می‌‌گرفتند و منفصل از آن نبودند. به آن می‌افزودند و افزوده می‌شدند. به طور مثال  «ملگونوف» در سفرنامه‌ی خود «حدود بیش از ۱۴۷ سال پیش در گیلان» به گردشگاهی با عنوان «باغشاه» حوالی محله‌ی قدیمی ساغریسازان اشاره می‌کند: «در سمت شمال پل‌عراق…پس از یک خمیدگی در جهت شمال غربی به «مرغانه پورد» می‌رسید. مرغانه پورد به معنی پل تخم‌مرغ است و علت این نامگذاری آن است که می‌گفتند برای استحکام به جای سیمان…زرده‌ی تخم‌مرغ می‌ریختند. از روی این پل کهن…بارها برای رسیدن به باغشاه که محل برگزاری مسابقات فوتبال میان دبیرستان‌ها بود از آن گذر کردم…(سبزه‌زاری که امروز ساختمان‌های صداوسیما-دانشگاه آزاد اسلامی-اداره‌ی نوغان و اداره‌ی کل محیط زیست در آن واقع شده‌اند)… باغشاه… در روزگاری …کالاهای بازرگانان با قطارهای شتر از راه قزوین می‌رسید و درکاروانسراهایش… می‌ماندند. درباغشاه…در اواخر این صحرا قهوه‌خانه‌ای بود معروف به «چراغعلی دوکان» که محل برگزاری تعزیه و کشتی بود…(یا در جایی دیگر اشاره می‌کند:) در ناحیه‌ی «ولی بزرگوار» گردشگاهی‌ست…که مردم برای پرکردن ساعت‌های فراغت خود و نیز لذت بردن از طبیعت دیدنی آنجا عصر روزهای شنبه و چهارشنبه هر هفته… درآنجا جمع می‌شدند…بسیاری از کسانی که به آنجا می‌رفتند فرش و میوه و دیگر خوراکی‌ها را نیز به همراه خود می‌بردند. فروشندگان دوره‌گرد با آب آلبالو، بستنی، آجیل، باقالی پخته و حلواهای مورد علاقه بچه‌ها و نیز چایی، بسیاری از گردش کنندگان را…اطراف بساط خود جمع می‌کردند. با چنین روایتی در می یابیم که پیوند تفرجگاه با متن شهر برقرار بود. شهر بایست قادر باشد امکان پدیدآیی سایت و زیست‌جهان را برای همه‌ی افراد فراهم کند آن هم در متن شهر. نمی‌توان با چنین مکان‌هایی به مثابه خانه و محل کار رفتارکرد. نمی‌شود زیست‌جهان آدمیان را به حاشیه راند. این گونه رفتار خشونت‌بار است. زیست‌جهان به زعم «یورگن هابرماس» مجموعه‌ای از کنش‌های ارتباطی متقابل و تجربه‌هایی اساسا قابل درک و ملموس هستند. در زیست‌جهان از طریق ارزش‌های مشترک میان کنشگران هماهنگی و نظم و قاعده برقرار می‌شود و همچنین آداب و رسوم وسنت‌های فرهنگی به ساخت هویت‌ها و ایجاد انسجام اجتماعی کمک می‌کند. بنابراین درهم کوفتن تفرجگاه که به مثابه‌ی زیست‌جهان است و به حاشیه راندن آن توسط سیستم می‌تواند منجر به عدم شکل گیری یا به تعویق انداختن تشکیل جهان بینی، عدم هماهنگی انسجام اجتماعی و فرهنگی یا به تعبیری منجر به منکوب شدن اجزای زیست‌جهان«فرهنگ/جامعه/شخصیت» شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.