بازتولید خشونت در حوزه آموزش و پرورش

0 1,747

خشونت علیه معلم‌ها مساله جدیدی نیست و در گذشته نیز از این قبیل موارد هم وجود داشتند و هم اینکه تکرار پذیر بودند اما بررسی این موضوع را حداقل باید از دو منظر مورد توجه قرار بدهیم. در منظر اول به عنوان کارشناس اجتماعی و کسی که سالها در نظام آموزش و پرورش حضور داشته معتقدم مساله خشونت به معلم‌ها مساله‌ای جدی و قابل تاملی است و مشخصا ربطی به دوره‌ی آموزش مجازی ندارد و یک مساله‌ی قدیمی است که خیلی به آن پرداخته نشده است. وقتی حرف از آموزش و مدرسه به میان می‌آید، اولین نفری که همه به‌مثابه نماد آموزش و مدرسه به یاد می‌آورند معلم است. کسی که مسؤول همه‌ی اتفاقات و مسایل منشعب از یک نهاد رسمی و کلان است. علاوه بر اینها نسبت به جایگاه معلم یک نگاه خدماتی وجود دارد که او را مسؤول ارایه خدمات مورد انتظار و ایده‌آل می‌دانند. خدماتی که از هر خانواده به خانوادهای دیگر متفاوت است. همین نگاه نسبت به معلم اولین گام به سمت اعمال رفتارهای خشونتآمیز نسبت به معلم محسوب می‌شود.

معلمی که در ساختار اداری نهاد آموزش پرورش فقط مجری سیاستگذارها و آموزشهایی است که در نهاد بالادست تهیه و تدوین می‌شود. کسی که مسؤولیتهای نوشته و نانوشته‌ی بسیاری دارد اما اختیارات کافی ندارد و حتی به میزان زحماتی که متحمل می‌شود دستمزد کافی و اغلب به موقع هم دریافت نمی‌کند.

البته لازم به توضیح است که مساله خشونت کاملا دو طرفه است. به این شکل که گاهی از سوی دانش‌آموزان و والدین و گاهی برعکس از سوی معلم‌ها و کادر آموزشی نسبت به دانش‌آموزان اعمال می‌شود. متأسفانه خشونت جاری و مورد بحث طیف گستردهای دارد که از برخوردها و خشونتهای کلامی آغاز می‌شود و تا آسیبهای فیزیکی و حتی درگیری‌های خشونت آمیز منجر به فوت ادامه پیدا می‌کند.

اما آن چیزی که خشونت نسبت به معلم‌ها را در دوره آموزش مجازی افزایش داده این است که در آموزشهای مجازی معلم از خود سند و مدرک به جا میگذارد و ممکن است با بیان یک حرف و یا نوشتن چیزی مدرکی مستند و ثبت شده به دست اولیا و دانش آموزان بدهد که قبلا احتمال آن وجود نداشت یا دستکم تا این حد جدی نبود. در گذشته دانش آموزان و والدین شاکی از معلم که همواره با نگاه خدماتی به معلم داشتند در مدرسه حضور یافته و معلمها را با داد و فریاد به شکایت درآموزش و پرورش تهدید می‌کردند. اما مدرکی در دست نداشتند و شکایات آنها مبتنی بر گزارش یا برداشت دانش‌آموز بود.

به نظر می‌رسد این شواهد حاکی از آن است که ما یک جامعه‌ی خشونت زده هستیم که از اعمال اشکال مختلفی از خشونت پرهیز نمی‌کنیم و حتی آن را نوعی حق‌خواهی و دادستانی تلقی می‌کنیم. گزارشهای مبتنی بر رفتارهای خشونت آمیز نشانگر آن هستند که ما آگاهانه یا ناآگاهانه از درون خانه تا جامعه با مساله‌ی رفتارهای خشونت آمیز مواجه هستیم.

منظر دیگری از بحث آموزش مجازی و خشونت نسبت به معلمها وجود دارد که گشودن آن می‌تواند راهگشای تعامل و تامل در این حوزه باشد. این منظر دوم به درگیری و خشونت پنهان و مستتر در آموزش مجازی، تحکم و بارگذاری مسؤولیت بیش از ‌اندازه معلم‌ها بر دوش والدین خصوصا مادران متمرکز است که مساله‌ای مختص به تجربه‌ی دو سال در خانه ماندن و آموزش مجازی دارد.

تجربه‌ی زیسته‌ی بسیاری از مادران در این مدت حاکی از نهایت فشار و توقع از والدین است. تجربه‌ای احتمالا کم‌نظیر که تاکنون اتفاق نیفتاده بود. مادران در طی این دو سال در خانه ماندن و قرنطینه، اغلب در فضاهای آپارتمانی تجربه بسیار پیچیده‌ای از مادری، انزوای فضایی و حبس خانگی همراه با فرزندانشان را داشتند که وقتی با آموزش مجازی همراه و در آمیخته شد به اشکال مختلف و چند سویهای از خشونت نیز پیوند خورد. خشونتی که با اعمال فشار و وظایف آموزشی نانوشته برای مادران همراه بود و در مثلث مادر، دانش‌آموز و معلم به طور مدوام در حال بازتولید شدن است. به این شکل که هر یک بر دیگری خشونت و فشار اعمال میکنند و لازم به ذکر است که هر چه دانش‌آموز در پایه‌های آموزشی پایین‌تر باشد این جریان فشار و خشونت قوت بیشتری نیز دارد. حالا حبس خانگی، هراس از پاندمی کرونا از یک سو و فشار آموزش مجازی از سوی دیگر، موجبات شکل گیری این شرایط را ایجاد کرد.

مساله‌ی دیگری که نیاز است به آن پرداخته شود مساله‌ی تفاوت مواجهه‌ی مدارس دولتی و غیرانتفاعی با این شرایط است که شاید هم طبیعی و منطقی باشد که فشار کار و توقع از والدین و همراه دانش‌آموزان در مدارس دولتی خیلی بیشتر از مدارس غیرانتفاعی است. به این معنا که در مدارس غیرانتفاعی معلم‌ها نقش پذیری و مسؤولیت پذیری کمتری را از والدین انتظار دارند پس با گمانه‌زنی و در نظر گرفتن احتمالات، هر چه به گروه‌های اجتماعی که توان مالی بیشتری دارند مراجعه کنیم با اعمال فشار و خشونت چند سویه‌ی کمتری روبه رو خواهیم بود و در نقطه‌ی مقابل آن مادری که فرزندش در نظام آموزشی دولتی درس می‌خواند با معلمی مواجه است که به طور مداوم از او انتظارات عجیب و غریب آموزشی دارد و بارمسؤولیت بیشتری بر دوش دارد. مثل آموزش دادن دانش‌آموزش، ساختن کلیپهای آموزشی و انجام آزمایشهای متنوع که در کتابهای درسی وجود دارد. در واقع مادران و یا هر کسی که همراه آموزش مجازی دانشآموز است علاوه بر چند ساعت آموزش مجازی و حضور فعال داشتن میباید در ساعات باقی مانده روز نیز به انجام تکالیف و تهیه و تدارک بپردازد.

بخشی از این خشونت جاری در آموزش مجازی نسبت به دانش‌آموزان و والدین آنجایی اعمال می‌شود که معلم‌ها در ایجاد محدودیت‌های مجازی دست بالا را دارند و دانش آموز و همراه او (مادر یا هر عضوی از خانواده) اجازه ندارد صدا بگذارد و حتما سوالات را باید بنویسد و ارسال کند. اجازه ارسال پیام در خصوصی (پیوی) را ندارد مگر در موارد خاص. معلم در زمان مشخصی صفحه کلاس را بر روی دانش آموز و والدین مسدود می‌کند و در کل فضایی از بالا به پایین و مملو از امر و نهی بر فرایند آموزش مجازی حاکم است.

مساله حایز اهمیت و قابل توجه درباره میزان بازگذاری مسؤولیت روی دوش والدین اینجا است که اغلب والدین با چند دهه فاصله طور دیگری آموزش دیده‌اند و در بسیاری از موارد با مفاهیم، اصطلاحات و حتی رسم الخط متفاوتی درس خوانده‌اند و حالا باید همپای فرزندانشان مورد بازآموزی قرار بگیرند که در این شرایط اجتماعی، اقتصادی و روحی ناشی از پاندمی کار بسیار دشواری به نظر می‌رسد یا دست کم برای خیلی از والدین چالش بزرگی محسوب می‌شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.