فرار از مواخذه

بحران برف در گیلان، مسئولان استانی را به پای میز محاکمه می‌کشاند؟

0 380

در فاصله هر بحران، گیلان به کما می‌رود. زمستان ۹۵ و زمستان ۸۳ که موج سرمای شدید و برف، گیلان را در چنبره خود گرفته بود، سیستم مدیریت بحران استان نتوانست از پس حادثه برآید و قطعی آب و برق و گاز و راه‌بندان، امان مردم را برید. حالا درست ۱۵سال بعد، دوباره یک بحران برفی، کمر گیلان را خم کرد و با راه‌بندان‌های گسترده، شهروندان و مسافران زیادی در راه ماندند.

در بارش برف اخیر بسته‌شدن مسیرهای اصلی تردد استان از جمله محور امام‌زاده هاشم و سراوان به فومن موجب گرفتار شدن بیش از دو هزار نفر در برف و کولاک شد و جان مسافران را در معرض خطر قرار داد. وضعیت تا اندازه‌ای وخیم بود که حتی اکیپ وزارت نیرو هم که قرار بود برای رفع قطعی‌های گسترده آب و برق، به داد مردم برسد، خود به جمعیت درراه‌ماندگان افزوده شد. وخامت اوضاع تا اندازه‌ای بود که صدای سیف‌الله مسرور، مدیرکل مدیرکل سازمان بازرسی گیلان هم درآمد و گفته بود اگر ستاد بحران تشکیل شود و مسئولان دستورات فوق‌العاده هم صادر کنند، هیچ مشکلی حل نمی‌شود و هشدار داده بود که با مسئولانی که در این رابطه کم‌کاری می‌کنند قطعا برخورد قانونی خواهد شد.

پرونده قضایی برای مدیران

در همین رابطه «سیدمهدی فلاح‌میری»، دادستان عمومی و انقلاب مرکز گیلان، ستاد بحران استان برای مقابله با بحران برف را کمیته‌ای ناکارآمد خواند و گفت: «برای مدیران کم‌کار استان پرونده قضایی تشکیل می‌شود.» مدیران دیگر که البته خود نیز از قافله متهمان کم‌کاری جدا نیستند، در شورای شهر گیلان هم خواستار عذرخواهی رسمی مسئولان از مردم برای کم‌کاری و عملکرد ضعیف خود در مدیریت بحران شدند. حرفی که گویا به مذاق بسیاری از مدیران استان گیلان، خوش نیامد. در این میان به نظر می‌رسد همانند سال ۹۵، اولین قربانی، مدیرکل راهداری استان است. پس از گذشت نیم‌روز از اخطار استاندار گیلان به مدیرانی که در بحران برف عملکرد ضعیفی از خود نشان دادند، خبر رسید که محمدرضا نازک‌کار، مدیرکل راهداری استان توسط استاندار گیلان و با تأیید وزیر راه و شهرسازی از سمت خود عزل شد. البته حرف و حدیث‌ها در مورد برکناری او زیاد است.

منصور فخاران، مدیرکل روابط عمومی سازمان راهداری و حمل‌ونقل جاده‌ای در این‌باره به تسنیم، گفته: «با شدت گرفتن بیماری آقای نازک‌کار که با آغاز سنگین برف در استان گیلان همزمان بود، او درخواست بازنشستگی پیش از موعد را به معاون وزیر راه و شهرسازی ارائه کرد که با آن موافقت شد.» به گفته او: «مدیرکل سابق راهداری و حمل‌ونقل جاده‌ای به دلیل شدت گرفتن بیماری و خدمات‌رسانی مطلوب به مردم استعفا داد. وی ۲۸ اسفندماه امسال بازنشسته می‌شد که حدود یکماه زودتر خواستار بازنشستگی شد.»

جالب آنکه تا رسیدن موعد بازنشستگی (۲۸ اسفند ۹۸)، نازک‌کار با حکم رئیس سازمان راهداری و حمل‌ونقل جاده‌ای به‌عنوان مشاور سازمان در روسازی آسفالت منصوب شده است!» در این بین، گفته می‌شود سبحان‌الله، علیپور معاون فنی اداره کل راهداری گیلان به‌صورت موقت، سرپرستی این اداره کل را بر عهده خواهد گرفت. پیشتر در زمستان ۸۳ هم، اولین‌ قربانی مدیرکل قبلی راهداری استانداری گیلان بود که البته به‌تنهای نمی‌توانست بحران رخ‌داده را حل کند. چنین بحرانی نیازمند یک زنجیره مدیریتی و هماهنگ است که اگر قرار بر برخورد با مسئولان ذیربط باشد، بسیاری از مدیران دیگر از جمله خود شخص استاندار و معاون عمرانی او نیز باید از زیر تیغ قضا عبور کنند.

 * گزارش بارش بی‌سابقه برف در گیلان به هیات دولت

همچنین در آخرین اخبار در این رابطه، در جلسه هیأت‌وزیران، دستگاه‌های مسئول گزارشی از اقدامات و نحوه امدادرسانی درپی بارش بی‌سابقه برف در استان گیلان ارائه کردند. به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر هیأت دولت، براساس این گزارش، درحال حاضر برق همه ۲۵۰ هزار مشترک برق استان گیلان که به علت بارش بی‌سابقه برف قطع شده بود، وصل و آب مصرفی همه مشترکان نیز تأمین و وصل شده است. ضمن اینکه خوشبختانه از قطع گاز مصرفی مشترکین پیشگیری شده بود.» موردی که البته نمونه‌هایی از نقض آن و قطعی گاز در ارتفاعات نیز از سوی مردم محلی به گوش رسیده بود.

 * چالش‌های  فزاینده در سازمان‌های مرتبط با مدیریت ریسک سوانح در ایران

در این گزارش بنا را بر این گذاشته‌ایم که مدیریت بحران در کشور با تمرکز بر استان گیلان را مورد بررسی قراردهیم. «محمد ایرانمش»، مدرس دانشگاه، پژوهشگر و کنشگر مدیریت ریسک سوانح معتقد است شیوه و کنش مدیران در ایران عمدتا در سوانح مشابه است. ایرانمنش در این رابطه به مرور می‌گوید:‌ اگر نگاهی به شیوه مدیریت بحران در ایران داشته باشید، عمدتا آمرانه و سوداگرانه است. مدیران اغلب از نظارت می‌گریزند و شفافیت کافی در عملکرد خود ندارند. تخصص‌زدایی و مسئولیت‌گریزی، تقدیرگرایی و توهم‌نگری منفعل‌کننده به‌جای اقدامات فعالانه، سخت‌افزارگرایی به‌جای نرم‌افزارگرایی از ویژگی‌های عمده مدیران در شرایط بحرانی است. آنها اغلب آموزش‌های اندکی در مورد مدیریت بحران دیده‌اند و اشتباه کردن، وجه مشترک عملکرد آنهاست.

وی می افزاید: این مدیران در بیشتر مواقع، ارزیابی درستی از عملکرد خود ندارند و حتی حاضر نیستند از تجارب خود و دیگران به درستی استفاده کنند. فقدان یک سامانه جامع اطلاع‌رسانی هم به‌عنوان عنصر همیشه در صحنه، در این میان وجود دارد. این شیوه عملکرد تا اندازه‌ای پیش می‌رود که آنها سرمایه اجتماعی خود را از دست می‌دهند و به‌اصطلاح با سقوط سرمایه اجتماعی روبرو می‌شوند.

ضعف و انفعال شدید

این پژوهشگر و کنشگر مدیریت ریسک سوانح نتیجه می‌گیرد: نتیجه محتوم این چالش‌های جدی، پیدایش ضعف و انفعال شدید در تمامی مراحل به‌ویژه پیشاسانحه است.

او در تحلیل شیوه مدیریت بحران در ایران که چندان تفاوتی بین واقعه (برف شدید، سیل، زلزله و …) ندارد، می‌افزاید: مدیریت ریسک سوانح در ایران از رهیافت نوین یعنی مدیریت سوانح جامعه‌محور (Community- based disaster management)، بسیار دور است به‌طوری‌که سازمان‌های ذیربط باوجود ادعای مردم‌محوری، از مدیریتی آمرانه از بالا به پایین برخوردارند. در نتیجه شاهد نظارت‌گریزی و عدم شفافیت و فساد گسترده هستیم.

او در تأیید گفته‌های خود تأکید می‌کند: در هیچ زمان، هیچ‌کدام از سازمان‌های مرتبط با مدیریت ریسک سوانح در ایران، هیچگاه بیلانی دقیق از منابع و مصارف خود به عموم ارائه نداده‌اند! این مسائل همراه با بروز عوارضی چون تخصص‌زدایی و مسئولیت‌گریزی به تنزل شدید مشارکت مردم و بی‌اعتمادی شدید آنان نسبت به عملکردهای دستگاه‌های دولتی و عمومی انجامیده است. یکی از پدیده‌های این بی‌اعتمادی شدید، ظهور پدیده توهم غیرطبیعی بودن (توهم توطئه) سوانح طبیعی از جمله زلزله‌ها و سیل‌ها و انتساب آنها به دخالت عامدانه دولت در پیدایش آنهاست.

مدیریت سوانح در ایران دچار چالش‌هایی به‌غایت ساختاری است. از این رو تغییر اشخاص، تأثیری در تغییر ساختار و در نتایج ناگوار آن نداشته و نخواهد داشت. بدیهی است که سانحه برف گیلان نیز از چنین شرایطی تبعیت می‌کند و اگر ساختارها به‌همین منوال باشند، چنین سوانحی تکرارپذیر بوده و حتی ممکن است به فاجعه‌های بزرگ نیز بینجامند.

ایرانمنش با نگاهی به وقایع مرتبط با سوانح و بحران در کشور، تصریح می‌کند: مطالعات گسترده میدانی نگارنده در زلزله‌های بم، آذربایجان، کرمانشاه، در سیل‌های اخیر و نیز برف اخیر گیلان نشان می‌دهد که نه تنها مردم برای مقابله با سوانح طبیعی آموزش‌های سنجیده‌ای ندیده‌اند بلکه در مواردی، مسئولان دولتی از انجام ابتکارات و اقدامات مفید مردم کمک‌رسان و آسیب‌دیدگان ممانعت کرده‌اند! از جمله نمونه‌های ان می‌توان به بازداشت جوانان فعال آق‌قلا در هشدار دادن جدی به همشهریان خود برای خروج از خانه و تخلیه اسباب از خانه‌هایشان به اتهام نشر اکاذیب و یا ایجاد سخت‌گیری‌های فراوان امنیتی در کمک‌رسانی‌های مردمی در پلدختر و دادگاهی کردن عده‌ای از کمک‌رسانان در سیل خوزستان و پیش از آن در زلزله سرپل ذهاب بوده است.

او در توضیح رویکرد سخت‌افزاری مدیران در بحران می‌گوید: سخت‌افزارگرایی، پدیده خطرناکی است که نه تنها بر سپهر توسعه کشور همواره سایه افکنده بلکه تمامی جوانب زندگی از جمله مفهوم مدیریت ریسک سوانح را نیز در نوردیده است. این پدیده موجب شده که مدیریت ریسک سوانح تا سطح اقدامات فیزیکی مانند امداد و بازسازی کالبدی تنزل یابد و مسائل به‌غایت مهم فرهنگی، روانی، اجتماعی و اشتغال‌زایی آسیب‌دیدگان بسیار مغفول واقع شوند. ازهمین‌روست که مثلا بیماری اختلال استرس پساحادثه (PTSD) از همان شروع سانحه جدی گرفته نمی‌شود و در سوانح گذشته شاهد خودکشی‌های متعدد بوده‌ایم.

مدیریت ریسک سوانح    

این پژوهشگر و کنشگر مدیریت ریسک سوانح به یکی دیگر از خطرات مغفول پساسانحه نگاهی داشته و می‌افزاید: از دیگر چالش‌های عمده در الگوی سنتی مدیریت ریسک سونح در ایران، عدم مستندسازی تجارب گذشته و درس‌آموزی از آنها و تجارب دیگران است. به‌عبارت دیگر الگوی ایرانی فاقد مدیریت دانش بوده و نتیجه‌اش تکرار اشتباهات فراوان گذشته است.

او در پاسخ به این پرسش که تغییر مدیران ناکارآمد آیا به اصلاح امور می‌انجامد، می‌گوید: مدیریت سوانح در ایران دچار چالش‌هایی به‌غایت ساختاری است. از این رو تغییر اشخاص، تأثیری در تغییر ساختار و در نتایج ناگوار آن نداشته و نخواهد داشت. بدیهی است که سانحه برف گیلان نیز از چنین شرایطی تبعیت می‌کند و اگر ساختارها به‌همین منوال باشند، چنین سوانحی تکرارپذیر بوده و حتی ممکن است به فاجعه‌های بزرگ نیز بینجامند.

ایرانمنش به تجربه موفقی از مدیریت بحران در دیگر کشورها اشاره کرده و می‌افزاید: تجارب کشورهای موفق (از جمله ژاپن، مکزیک و شیلی) نشان می‌دهد که آنها با پیروی از رهیافت حکمرانی خوب (Good Governance)، با مجموعه اقدامات مشارکت‌جویانه، منافع متضاد و متنوع سه بخش دولتی، خصوصی و جامعه مدنی را در جهت تأمین منافع کلی جامعه، همساز و همگرا کرده و توانسته‌اند تا حد زیادی ریسک سوانح را کاهش داده و از میزان تلفات جانی و خسارات مالی بکاهند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.