جنجال استیک با روکش طلا در رشت

گزارشی از استیک های لاکچری که اخیرا در بعضی رستوران های رشت سرو می شوند

0 1,450

از قدیم گفته اند غذا باید اول چشم آدم را سیر کند؛ این یعنی به شکل و شمایل غذا هم توجه کنید. اگر در گذشته سرو غذا تنها به نوع تزیینات آن خلاصه می شد اکنون این تزیینات شکلی دیگر یافته و یکی از آنها سرو غذا با روکش طلا است. گویی رونق در زمان حال تغییر یافته و رقابتی طلایی بین رستورانداران شکل می گیرد. طوری که طلا ، با عطر و بو و مزه غذا قاطی می شود، و چشم های گرسنه را نیز به دنبال خود می کشد. با نور سالن و لوسترهاس رستوران ها هم غذا  همراه می شود و هم بخشی از دکوراسیون می­شود. برخی می­گویند این هم سبکی از زندگی است. سبکی که در اغلب کشورهای گردشگری دنیا دنبال می­شود. اما باید پرسید در کشوری که توجهی ویژه به موضوع  کاستن شکاف طبقاتی داشته است  باید به موضوع لاکچری شدن سبک­­های زندگی از جمله غذا باید واکنش نشان داد یا خیر؟

هفته­ های گذشته بود که برخی سایت‌ها خبر از سرو غذا با روکش طلا در منطقه گلسار رشت دادند. استیک با روکش طلا واقعا دهان پُر کن است و هر مشتری شکمویی دوست دارد خاص بودن این غذا را بچشد، احیانا پستی اختصاصی در اینستاگرام بگذارد و یهویی با او به ویترین کوچک موبایل ها برود. اما تعارف به کنار، استیک طلایی واقعا چه جور غذایی است و چه مشتری هایی خریدارش هستند؟ شاید مشتری‌ها بگویند به یک بار امتحانش می ارزد. اگر این طور باشد پس رستوران داری که چنین منویی ارائه کرده در کارزار تبلیغاتیِ سروِ غذای طلایی موفق بوده است. گفتن ندارد همان طوری که خانه ماشین و تفریحات پولدارها متفاوت است، غذای آن ها نیز خاص است؛ چیزی که بقیه نمی توانند بخورند.

اولین واکنش به انتشار خبر غذا با روکش طلا با اظهارات رییس اصناف گیلان شروع شد. «جلال الدین محمد شکریه» گفت: «سرو غذا با روکش طلا در رشت در حال بررسی است. البته بروز چنین مواردی آن هم در شهری نظیر رشت قابل قبول نیست.»

پس از چند روز از این ماجرا شکریه از شناسایی آن رستوران و تقلبی بودن سلفون های زردرنگ که صاحب رستوران آن را روکش طلا اعلام می‌کرد خبر داد. به گفته او صاحب این مرکز عرضه غذا علاوه بر طلا بودن جنس آن موضوع خوراکی بودنش را نیز به مشتریان خاص خود القا می کرده است. شکریه با بیان اینکه نمونه‌هایی از این نوع غذا به اداره بهداشت ارسال شده و در صورت تایید غیر بهداشتی بودن این روکش‌ها مدت پلمپ این واحد ارزی غذا تمدید می‌شود سعی کرد ماجرای داغ رسانه‌ای را بخواباند و سوژه را از اولویت خارج کند. اما این موضوع از نگاه افکار عمومی همچنان شایسته توجه بیشتر بود. سوال این بود آیا واقعاً پدیده استیک لاکچری یک استثنا است یا لاکچریسم بتدریج به قاعده رایج تبدیل شده است.

لاکچری شدن غذا در رشت
البته برای رشت که به شهر غذاهای خوشمزه معروف بوده و این سالها به واسطه قرار گرفتن نامش در فهرست شهرهای خلاق خوراک شناسی یونسکو، رستورانهای معروف پررونقی دارد، این موضوع اصلا مسئله عجیبی نیست. رشتی ها از قدیم به این معروف بوده اند که به غذا خیلی اهمیت می دادند و هنوز هم می دهند. جای جای رشت پر است از این رستوران ها و غذاخوری­هایی که دنبال شیوه های جدید برای جذب مشتری هستند و چه فرصتی بهتر از یک دوجین از این مشتری های لاکچری برای یک رستوران مجلل گرانقیمت.

عصر رقابت طلایی!
رئیس اتحادیه رستوران داران رشت در این باره به «مرور» گفت: وجود رقابت، تنوع غذایی و ارائه متدهای جدید سرو غذا باعث می شود که برخی از همکاران ما به چنین روش های نادرستی روی بیاورند. ناگفته پیداست وقتی تعداد واحد های صنفی از حد خارج شود و رقابت برای جذب مشتری شدید شود، ارائه غذا با روکش طلا هم یکی از روش های جذب مشتری می شود.
«مهدی پورمحمدی» با اشاره به برخورد سریع با این پدیده افزود: در شرایط اقتصادی که همه باید پشت هم باشند، انجام چنین کارهایی اصلا مناسب نیست. درست است که در جامعه ما طبقه ای خاص در سطح بالایی از اشرافیت زندگی می کنند و ممکن است کارهای زیادی بتواند بکند. اما اینکه یک واحد صنفی که مجوز از مراکز رسمی دارد، بخواهد چنین موضوعی را ترویج کند؛ موضوعی است که همه نهادهای نظارتی با آن مخالفند.
وی با اشاره به تاثیر تورم موجود در لاکچری شدن غذاها گفت: مواد اولیه ای که امروز ما برای تهیه یک پرس غذا استفاده می کنیم نسبت به سال گذشته خیلی گرانتر شده است. مضاف بر این طی سال های گذشته هزینه های متفرقه واحدهای صنفی شامل هزینه های دارایی، شهرداری، بیمه، پرسنل و غیره خیلی اضافه شده است. بدون تردید این افزایش ها در قیمت تمام شده غذاها نیز تاثیرگذار است.
پیش از این تلقی مردم از غذای رستورانی بیشتر کباب و خورشت های قیمه و فسنجان و از این دست بود. کسی سراغ غذاهای محلی نمی رفت؛ اما الان این ها هم طالب پیدا کرده و لاکچری شده‌اند. نه تنها قیمتشان کمتر از منوهای قدیمی نیست، بلکه گاهی گران‌تر و پرطرفدارتر هم شده. مثلا خیلی از صاحبان رستوران ها ترجیح می دهند به جای ارائه ۱۰۰ پرس غذای ارزان، چند پرس غذای لاکچری عرضه کنند. این روش کارشان را آسانتر و حاشیه سودشان را بیشتر می کند. جدای از این به نظر می رسد پَسِ پُشت ماجرای لاکچری شدن غذا، واقعیتی دیگر نهفته است؛ این که اکثریت قشر متوسط و متوسط رو به پایین رشت اصلاً دیگر سراغ رستوران نمی روند.

شعارهای پوپولولیستی به جای پذیرفتن واقعیت
« بابک مهدی زاده»، یک تحلیلگر اجتماعی به «مرور» گفت: «کسی نمی‌تواند جلوی پولدارها را بگیرد که غذا نخورید چون مردم ناراحت می شوند. این ها شعارهای پوپولیستی است که اتفاقاً دردی از مردم دوا نمی کند. مردم در تلویزیون و سرکار و محل زندگی شان هم انواع و اقسام آگهی های لاکچری می بینند. آیا می شود جلوی همه را گرفت؟ خیر.»
این روزنامه‌نگار با اشاره به اینکه این پدیده در دنیا موضوعی عادی است گفت: «بسیاری از رستوران های لاکچری دنیا این مسئله را دارند، غذاهایی که در آنها مثلا از طلا استفاده شده یا با روکش طلا تزیین شده اند. برای نمونه در ترکیه رستوران نصرت غذایی که در حالت عادی، سیصد لیر است با روکش طلا هزار لیر فروخته می شود. این غذای مخصوص پولدارهاست و در همه جای دنیا هم هست و یک نوع از سبک های زندگی است.»
وی ادامه داد: «بحث در شرایط فعلی این است که می گویند چرا بعضی نمایش اشرافیت و تجمل راه انداخته اند. اما آن هایی که بحث از تجمل می کنند چرا نمی آیند با مافیای اقتصادی برخورد کنند، بلکه  یقه رستوران دار را گرفتند که تو چرا غذا با روکش طلا  داده ای.  اصلا رستوران دار دوست دارد طلا به خورد مردم بدهد. آیا این جرم است؟  قطعا خیر.»
ورای این ها اما به نظر می رسد ما بیش از آنکه با پدیده ای استثنایی مواجه باشیم، اتفاقا با یک وضعیت اجتماعیِ در حال گسترش مواجه ایم. وضعیتی که در آن اشرافیت و زندگی تجمع تجملاتی نه تنها «ضد ارزش» نیست، بلکه به یک آرزو و «سبک زندگی ایده آل» تبدیل می شود. حال در مواجهه با این شرایط جدید چه باید کرد؟ آیا آن گونه که برخی ادعا می کنند می توان به‌شکل قانونی جلوی  گسترش تجمل گرایی و لاکچریسم را گرفت. در این باره با «غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی» نماینده رشت در مجلس شورای اسلامی گفت و گو کردیم.

 برخورد، مسامحه یا نادیده انگاری
جعفرزاده ایمن آبادی در گفت و گو با «مرور» در پاسخ به این سوال که آیا با عرضه غذا با روکش طلا می توان برخورد قانونی کرد گفت: «بله، این نوعی کلاهبرداری است. من نمی‌دانم روکش‌طلا چه خاصیتی می‌تواند داشته باشد، اما چنین کاری به عنوان یک رفتار لاکچری که مخصوص آدم هایی است که دارای درآمدهای مکفی هستند در این شرایط اقتصادی اصلا و ابدا کار درستی نیست. به نظرم این مدل کارها که می توانند اسباب ناراحتی اجتماعی برخی اقشار را فراهم کنند مذموم است و باید به طور جدی با آنها برخورد شود.»
اما با قبول حرف های جعفرزاده باز سوال اصلی پابرجاست. چه کسی و با چه متر و معیاری می‌خواهد سطحی از تجمل گرایی که باعث رنجش مردم می شود را تعیین کند. اگر عرضه استیک با روکش طلا، نشانی از رواج تجمل گرایی  و اشرافی گری در جامعه است پس با سایر نشانه ها چه باید کرد؟ با یک جستجوی کوچک می توان موارد زیادی از این دست را به لیست نمادهای اشرافی گری در دید عموم مردم افزود. در این صورت آیا باید با آنها نیز برخورد کرد؟ جعفرزاده ایمن آبادی معتقد است: «موضوع عرضه غذا با روکش طلا دیگر اشرافی‌گری نیست. یک زمان شما درباره رفاهیات صحبت می کنید؛ اما یک وقتی هست که از اشرافی گری خارج می شوید.»
این نماینده مجلس در ادامه گفت: «من با اتاق اصناف در این زمینه صحبت کردم.  در زمینه واحدی که با روکش تقلبی طلا غدا عرضه کرده، از اداره بهداشت هم استعلام شده که تا این لحظه جواب نداده است. ولی اصناف به دلیل اینکه این مرکز فاقد پروانه بوده برخورد کرده است.
به گفته جعفرزاده «این فرد روکش زرد رنگ را به عنوان روکش طلا قالب می‌کرده؛ بنابراین جرمش تنها ارائه روکش‌طلا نیست. تقلب او، خلاف گویی و اقدام بدون پروانه است. رستوران­دارها یا آنهایی که دارند شرافتمندانه کار می‌کنند، هیچ وقت از چنین فردی دفاع نمی کنند.»
در عین حال متخصصان تغذیه می گویند استفاده از طلا در آسیای شرقی نظیر هند و ژاپن و… از قدیم رواج داشته است. طلای خوراکی باید فرآیندی از روندهای شیمیایی را بگذراند تا به شکل پودر و ورقه های نازک دربیاید. اگر فاقد استانداردهای فرآوری باشد مصرف آن به علت وجود فلزات سنگین زیانبار است.
این در حالی است که بین مضرات یا فواید استفاده از طلای خوراکی اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را مضر و برخی دیگر مفید اعلام کرده ­اند.

لاکچریسم یا اقتصاد آزاد
البته اگر از بالا نگاه کنیم به نظر می رسد اراده ای برای برخورد با این جلوه های اشرافیت در جامعه ما وجود ندارد. حقوق های چند ده میلیونی، ژن خوب و تفریحات لاکچری در حالی در سطح جامعه مطرح می شود که قانونگذاران در صحن مجلس غیر از دلسوزی برای جاماندگان از قافله اشرافیت، هیچ حرف تازه ای برای گفتن ندارند.
برخی از این میان معتقدند ایده برخورد با مظاهر فرهنگ اشرافی، خیلی خشن است. مگر می شود با مردمی که شیفته سبک زندگی اشرافی هستند و آرمان زندگیشان، لاکچریسم شده برخورد کرد. این عده برای برخورد با گرانی نیز هیچ ایده ای ندارند. هوارداران دوآتشه اقتصاد آزاد(خودتنظیم کننده) می گویند باید بین عرضه و تقاضا تناسب برقرار شود؛ پس هر دخالتی در این فرایند کار را خرابتر می کند. اما این موضوع را در رسانه ها نمی توان به شکل علنی مطرح کرد، برای اینکه برخورنده و آزار دهنده است و سبب تحریک عموم می شود. این می شود که در عین طرح لزومِ برخورد، پلمپ و تعطیلی، هیچ اتفاقی در واقعیت جامعه نمی افتد.
واقعیت این است که وقتی هیچ برنامه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برای کاهش فاصله طبقاتی در جامعه وجود ندارد، حتی مدعیان برخورد با لاکچریسم و اشرافی گری نیز خود مروجان آن می شوند و چشمان خود را بر واقعیت ها می بندند. هر چه به جلوتر می رویم چشم بستن بر این واقعیت، خودش را بیشتر نشان می دهد.
ریزش از طبقات متوسط به فقیر، از مسکنِ گران به حاشیه نشینی، از تورم عمومی به تورم مایحتاج ضروری و خلاصه فلاکت اجتماعی؛ همه و همه این ها از آثار نادیده انگاری اجتماعی است. «استیک لاکچری»، به هیچ وجه پدیده ای استثنایی نیست که دنبال پیدا کردن مقصر مستقیم و مجازات آن در ملا عام باشیم. فهم این موضوع نیز نیاز به هوش زیادی ندارد. لاکچری شدن غذا، یک فرآیند خطرناک است که از قطبی شدن جامعه خبر می دهد. از استیک شروع می شود و به سیب زمینی و پیاز خواهد رسید. در واقع وقتی طبقه متوسط، فقیر می شود و فقرا، فقیرتر؛ خودبخود از این میان طبقه تازه به دوران رسیده ای رخ می نماید که باید ورودش به جرگه مایه دارها را با غذای لاکچری از نوع «استیک طلایی» جشن بگیرد!
برخورد سیاسی با صدور بخش نامه، پلمپ و تعطیلی واحدها، مدارا و سرپوش گذاشتن بر اصل ماجرا، فریب افکار عمومی با گفتاردرمانی، کار فرهنگی بلندمدت و برنامه ریزی اقتصادی-تولیدی، نمونه هایی از مسیرهای پیش رو در مواجهه با مسئله «لاکچری شدن غذا» است. هر کدام از این رویکردها، خوبی ها و در عین حال نقایصی دارد؛ اما شکی نیست که هیچ چیز در این میان به اندازه «نادیده انگاریِ» واقعیت ماجرا به ضررمان نیست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.