نام هایی که برازنده نیست

0 370

“هشتگ تا روز جهانی طوس، توانست به مرحله نهایی برسد و آسانسور و پله برقی تهران نتوانست از گروه خود صعود کند. ”

اشتباه نکنید، این یک عملیات عمرانی در شهرداری نیست، این یک خبر ورزشی مربوط به لیگ برتر کشتی آزاد ایران هست. «هشتگ تا روز جهانی طوس» و «آسانسور و پله برقی» تهران هم نام تیم های حاضر در این لیگ هست. ای کاش فقط همین ها بود، سوهان محمدسیمای قم، ایزی‌ پایپ کاشان، آویژه‌ صنعت پارسا مشهد، شورا و شهرداری قزوین، سینا صنعت ایذه، دریژنو فرخ ‌شهر، لبنیات دوشه هراز آمل، رضا پویش اهواز، مرغ مادر صومعه سرا و اسامی از این دست در لیگ های مختلف کشورمان به چشم می آیند.

کافی است شما این اسامی را در کنار نام باشگاه هایی چون، آرارات، عقاب، تاج، هما، پرسپولیس، شاهین، سپاهان، استقلال و حتی ملوان و سپیدرود و داماش و چوکای خودمان قرار دهید تا متوجه کج سلیقگی مالکان باشگاه های فوق شوید.

نام گذاری صحیح، نخستین مرحله‌ی برندسازی است، انتخاب نام برای هر برندی چه باشگاه ورزشی، چه فعالیت اقتصادی و چه حتی نام فرزند، یکی از مهمترین و اساسی‌ترین تصمیماتی است که باید به صورت عاقلانه و مدبرانه صورت گیرد. نام باشگاه جزئی از برند و هویت شما است؛ لوگو، تایپوگرافی، شعارها، اقلام تبلیغاتی، آگهی‌ها و تمامی موارد این‌چنینی باید با نام شما همخوانی داشته باشد.

کدام طراحی می تواند لوگوی مناسبی برای تیم هشتگ تا روز جهانی طوس طراحی کند؟ کدام لیدری می تواند شعار مناسب برای تشویق باشگاه آسانسور و پله برقی تهران آماده کند؟ وقتی دیدار تیم فوتسال سوهان محمدسیمای قم از تلویزیون پخش می شود شما چه حسی خواهید داشت؟ تیم شهرداری متعلق به شورای شهر هم هست، دیگر لازم نیست حتما نام تیم شورا و شهرداری قزوین باشد، اینها را که لمس کنید تازه به ارزش و افتخار نام باشگاه های گیلانی پی می برید.

ملوان، نامی مقتدر؛ وقتی نیروی دریایی سال ۱۳۴۸ باشگاه خود را با همین نام تاسیس کرد برای حضور در رقابت های حرفه ای تخت جمشید باید نامی حرفه ای نیز برمی گزیدند، بهمن صالح نیا در خاطراتش می گوید؛ سه اسم آرتمیس، ملوان و بایندر برای حضور در مسابقات پیشنهاد شد که در نهایت نام ملوان انتخاب شد و اکنون بعد از حدود نیم قرن ملوان به برندی برای انزلی تبدیل شده است. حتی انقلاب اسلامی هم مانعی برای تغییر نام ملوان نبوده است.

سپیدرود، نام نوستالژیک دیگری در فوتبال گیلان است که اگرچه مثل ملوان سال ۱۳۴۷ ابتدا با نام دیگری (سلامت بخش) کار خود را آغاز کرد، اما در مسیر فرایند حرفه ای سازی لیگ تخت جمشید سال ۱۳۵۲ نام خود را از رود خروشان گیلان یعنی سپیدرود برگزید و پنجاه سال است با ملوان دو قطبی زیبایی در فوتبال گیلان رقم زده اند.

داماش، اگرچه اندکی بیش از یک دهه از نامگذاری داماش بر روی این باشگاه نگذشته است، اما آنقدر به مانند چشمه جوشان داماش در دل طبیعت بکر گیلان، زیبا و روح نواز است که مالکان مختلفی که در این اندک زمان صاحب آن شدند را یارای تغییر نام آن نبود.

حتی چوکای تالش، اگرچه نام یک شرکت اقتصادی را بر دوش می کشد، اما تبدیل به برندی شده است که هم در دل مردم تالش و هم در ذهن فعالان اقتصادی آن منطقه هرگز خطور نمی کند روزگاری بتوان این نام را تغییر داد.

نکته جالب در خصوص همه این باشگاه ها این است که در طول سالهای متمادی فعالیت خود، بارها مالکان مختلفی به خود دیدند که از فعالان بزرگ اقتصادی کشور بودند، اما هرگز جرات و جسارت پیدا نکردند نام برند اقتصادی خود را بر این تیم ها بگذارند و به درستی برندشان تنها بار اسپانسرینگ را برعهده گرفته است. نه اینکه مثل سینا صنعت ایذه و رضا پویش اهواز و دیگران نام فعالیت اقتصادی و یا حتی نام خود را بر باشگاه بگذارند.

باشد که وزارت ورزش و جوانان هم به مانند ثبت احوال که مانعی برای گذاردن هر اسم غیرمتعارفی با جامعه روی فرزندان می شود آنها نیز همین راه را پی بگیرند تا دیگر شاهد حضور چنین نام هایی نامانوسی در لیگ های مختلف ورزشی نباشیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.