کدام استراتژی؟ کدام راه؟

0 574

مجید یوسفی/ مدیریت کشور طی سال های اخیر با چالش های سهمگینی مواجه شده است. این چالش ها بیش از آنکه دلایل واحد و مشخصی داشته باشد به مشکلات چندلایه و چند وجهی مربوط می شود که  حل آن از عهده یک رکن از ارکان جامعه بر نمی آید. مضافا بر اینکه، اتفاقات ناگوار حوادث غیرمترقبه سیل، زلزله، رانش زمین، هجوم ملخ ها، فروکش شدن دریایی خزر، خشکسالی همچون دومینویی یکی پس از دیگری بر سرجامعه آوار می شود. از سوی دیگر، به موازات ناکارآمدی دولت ها و حفره هایی که در ساختار دولت و حاکمیت هویدا شده، عده بی شماری از فرصت طلبان را در جهت سوءاستفاده از منابع دولت و بیت المال به صرافت انداخته که از هر طرف به دست اندازی اموال این خاک بوم بپردازند. بنابراین رفع همه این مشکلات از عهده دولت خارج است و اساسا هیچ دولتی در جهان نتوانسته همه مشکلات یک جامعه را مرتفع سازد. اما متاسفانه در دهه های گذشته این دولت ها بوده اند که چنین سنگی را برسینه می زدند و اصرار به حل آن داشتند. در نتیجه حضور حداکثری دولت و مداخله گسترده در همه امور جامعه تدریجا به کلاف سردرگمی تبدیل شده که در برخی از موارد امکان حل پاره ای از این معضلات ناممکن شده است.

به همین نسبت در استان گیلان نیز به طریق اولی همین رویه باعث شده نه تنها مشکلات جامعه مرتفع نگردد که اساسا الویت های جامعه تغییر کند. شاهد مثال آنکه نابودی محیط زیست با توجیه اشتغال مولد، تورم لجام گسیخته با توجیه واقعی شدن قیمت ها، توسعه حمل و نقل جاده ای بجای راه آهن با توجیه سرعت بخشیدن به جابجایی کالا، فربه شدن دولت ها، با توجیه کاهش بیکاری، خصولتی کردن شرکت های دولتی با توجیه مدیریت گردش سرمایه ها در دولت های سایه، سکوت و خموشی در برابر اختلاس های نجومی افراد خودی با توجیه روابط قومی و عشیره ای …. هرکدام هم اکنون به آفت های بزرگی تبدیل شده اند که امکان حل آن ها به چرخه گسترده از هزینه ها و نیز اتلاف منابع عظیم وابسته شده است.

در سال های اخیر، این حیف و میل و بی قانونی از نرم جامعه فراتر رفته و هر روز بر عمق و شعاع آن افزوده می شود. این مسئله به اضافه بحران های پیش رو در از جمله، بحران خشکسالی، عقب نشینی دریای خزر، تخریب گسترده محیط زیست، بیکاری دائم، اشتغال غیررسمی طیف گسترده ای از جامعه جوان استان، مهاجرت سیل عظیمی از هموطنان استان های اصفهان، یزد، خوزستان و سمنان به استان های گیلان و مازندران، نابودی مزارع چای و برنج ، تغییرات نابهنگام و خارج از عرف مدیریت شهری و نیز تصمیمات سلیقه ای و غیرکارشناسی شورا و سیاست های جزیره ای دیگر دستگاههای دولتی که آثار آن در افزایش جمعیت دهک های پایین، تخریب زیرساخت های فرهنگی و اجتماعی باعث شده که نجات این سرزمین با ابزارهای سنتی و قدیمی میسر نگردد. از سویی، فقدان استراتژی مشخص نسبت به رویکرد متولیان امر در توسعه واقعی استان باعث شده به مرور تهدیدها بیش از فرصت های بالقوه یی باشد که قرار بود بالفعل شود. این استراتژی ها طی چهار دهه گذشته با تهیه سند چشم اندازهای توسعه ملی، همچون طرح کالبدی ملی، آمایش سرزمین…. باعث شده که بصورت دوره های کوتاه از موقعیت صنعتی شدن  به کشاورزی  و از کشاورزی به گردشگری و از گردشگری به اقتصاد دریامحور سردرگم بمانیم. غافل از آنکه سرعت رویدادها و سیر اتفاقات جهانی، ملی، تغییرات ژئوپولتیکی منطقه و محدودیت های منابع اقتصادی آشکارا امکان اجرای این نوع برنامه های طولانی مدت را نمی دهد و ما را به گمراهی می کشاند شاید به این جهت که  جامعه ای که نقشه راه نداشته باشد هر راهی برایش مقصد است.

در نتیجه، نیاز جامعه امروز این است که رسانه ایی مستقل و بدور از هیاهوهای سیاسی و جناحی به رصد بی کم و کاست وقایع و رخدادهای منطقه بپردازد و این را در آیینه تمام نمای واقعیت های جامعه بازتاب دهد. بی آنکه بخواهد به دوقطبی شدن ـ خادم/ خائن ـ ظالم/ مظلوم فضای سیاسی ـ اجتماعی استان دامن زند و یا  ضرورت های زیربنایی و ساختاری استان را به مسائل عامیانه و حاشیه ای فروکاهد.

متاسفانه طی یکی دو دهه اخیر، به موازات توسعه و گسترش رسانه ها و توجه فزاینده افکار عمومی به این ابزار ارتباطی، بداخلاقی هایی در عرصه رسانه ها رواج یافته که با تخطئه خبر و نیز اشاعه اخبار نادرست و نیز اتهام زنی های بی اساس و پرده دری های افشاگرانه نقش آن را به یک ابزار ارتباطی سطحی و ابتدایی و گاه گمراه کننده تقلیل داده است که بجای آنکه نقش روشنگرانه و آگاهی دهنده داشته باشد آشکارا به خشونت کلامی و بسط و توسعه اختلافات سیاسی، اجتماعی و قومی و قبیله ای دامن می زنند.

در گیلان نیز متاسفانه  رسانه ها  در سال های اخیر، بیش از اینکه حلال مشکلات و به گشایش گره های استان مبادرت ورزند خود بخشی از مشکل استان شده اند. چه آنکه، اغلب رسانه ها بواسط فقدان مدیریت مستقل و حمایت های برخی از افراد متنفذ سیاسی به جریان سازی هایی روی آورده اند که بسیاری از آنان مشکل زیرساختی جامعه نبوده و رویکرد به کلی گمراه کننده را تعقیب کرده است. از سوی دیگر، اغب رسانه ها بواسطه فقدان بودجه لازم و افزونه های خدماتی از حضور کارشناسان حرفه ای و نیز نبود گروههای مرجع مستقل بی بهره بوده اند و یا آنکه در راس این رسانه ها مدیرانی قرار گرفته اند که خود از تهیه اطلاعات اولیه، گردآوری و انتشار و توزیع اطلاعات آزاد و منصفانه از دانش محدودی برخوردار بوده اند.

رسانه مرور مدعی است که با پشتوانه گروهی از اهالی رسانه های خبری که طی یکی دو دهه اخیر در رصد و پوشش اخبار استان نقش تعیین کننده ای داشته اند می توان با اندکی انصاف، دقت، راستی آزمایی و تداوم پیگیری ها از ارتفاع بالاتری به جامعه و روند  آن نگریست و به یک تصویر واقعی تری از جامعه دست یابد که این تصویر می تواند در جمع بندی ارزیابی مردم و نیز نهادهای نظارتی و نیز سیاستگزاری ها برای حل مشکلات جامعه امروز تعیین کننده باشد. فراموش نکنیم که ابتدا انتشار اطلاعات صحیح و داده های دقیق و  سپس رصد رویدادها و پیامدهای آن و در نتیجه ارائه گزارش های تحقیقی و نقادانه می تواند جامعه را از شایعات و اخبار گمراه کننده رهایی بخشد.

گردانندگان این رسانه بر این باور اند که چنانچه حمیت و اراده جمعی بوجود آید می توان با رصد دقیق عملکردها و نیز سیاست های اجرایی و ارائه اطلاع رسانی فوری، تکمیلی و تشریح به تدریج نقش شهروندانی را ایفا کنیم که بجای دنباله روی توپ هایی که هر ازچندگاهی از سوی رسانه ها، محافل سیاسی و نهادهای دولتی به زمین بازی رها می شود، خود زمین و توپ بازی را  انتخاب کنیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.